بسم الله الرحمن الرحیم

  • محورهای صحبت حجه الاسلام و المسلمین سبحانی صدر
  • جلسه ۲۷۲ مورخ ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۲

 کاریکاتور انقلاب

حضرت آقا در ۱۹ دی ۸۹_یک سال بعد از فتنه ۸۸_ در مورد فتنه‌ای که در سال ۸۸ اتفاق افتاده بود، تحلیلی دارند:« طراحی این بود که اگر توانستند قاعده‌ دولت را به شکل مطلوبِ خودشان بچینند، که بعد از آن، راه حرکتشان روشن بود که چه کار می کردند؛ اگر هم قاعده‌ حکومت و دولت طبق میل آنها چیده نشد و برایشان ممکن نشد، کشور را به آشوب بکشانند؛ با خیال خودشان. من یک وقتی گفتم – کاریکاتور انقلاب اسلامی را درست کنند.» آنها(فتنه‌گران در سال ۸۸) می‌خواستند انقلاب کنند و تعبیر انقلاب را به کار می‌بردند. الان هم تعبیر -جریان معاند نسبت به فتنه مهسا- انقلاب است؛ اما تاویلی که آقا برای آنها و انقلاب کذایی‌‌شان، به کار می‌برند«کاریکاتور انقلاب» است. جالب است بدانید روش اتخادی‌ برای انقلاب غیر ‌‌اسلامی خودشان مشابه روشی است که ما در انقلاب اسلامی ‌در پیش گرفته‌‌ایم. انقلاب اسلامی ‌یک انقلاب پیروزمندانه است که یک مختصات و شیوه مبارزاتی دارد؛ آنها می‌خواهند این شیوه مبارزاتی را در انقلاب غیر‌‌اسلامی خودشان پیاده کنند تا به موفقیت برسند؛ طبق تعبیر رهبری، کار اینان «کاریکاتور انقلاب» است؛ کاریکاتور لزوما یک تصویر مشابه نیست؛ به عبارتی یک جریان مضحک غیر منطبق بر واقعیت است، مثل سایه هایی که حرکت یک قهرمان را تقلید می کنند، اینان نیز ادای قهرمان ها و ادای انقلاب را در می آورند. برنامه شان این بود؛ اما ملت ایران بر دهان اینها زد و بساطشان را جمع کرد.

در ماجرای مهسا نیز این افراد توهم دارند که می‌خواهند چنین انقلابی را انجام دهند؛ می‌خواهیم با مروری بر تاریخ معاصر، بررسی کنیم با راهبردها و شیوه‌هایی که اتخاذ می‌کنند، چقدر می‌توانند به پیروزی برسند؟ اگر شیوه‌های انقلابی که در کشورها و مناطق جغرافیایی دیگر صورت گرفته را بخواهند‌‌ در ایران پیاده کنند، نتیجه نمی‌گیرند. چون مردم ‌‌ایران مختصات خودشان را دارند. بنابراین برای انقلاب خودشان از انقلاب پیروزمندانه ‌‌اسلامی در ۵۷ الگوگیری می‌کنند؛ البته این الگوگیری نیست زیرا  انقلاب ۵۷ یک قهرمان است و‌‌ این کاریکاتوری از آن انقلاب قهرمانانه.

تقابل با دین؛ سیر قاجار تا پهلوی

قاجار و روی کار آمدن پهلوی- دوره پهلوی اول

در زمان قاجار، فضای کشور یک فضای دینی_ سنتی است و از پیشرفت‌ها و امکانات دنیای غرب به شدت دورمانده است. ‌‌این نوعِ مدیریت پادشاهان قاجار بود. قیام مشروطه به عنوان دفع استبداد شکل گرفت و در گام نخست هم علما و روحانیون بودند که حرکت آغازین مشروطه را داشتند که به آن عدالت‌خواهانه می‌گفتند. اما روشن‌فکرهای غرب رفته که غرب را از نزدیک دیده بودند و فریفته غرب بودند به لحاظ دینی دچار نقصیه‌هایی شده بودند، مشروطه را القا کردند و تا چند دوره پس از آن، این جریان را در مجلس شورای ملی می‌بینیم: غلبه جریان غرب‌گرا که نقطه مقابل فضای دینی حاکم بر‌‌ ایران بود که روحانیت آن را خط می‌داد. لذا شیخ فضل الله نوری از همان ابتدا با آن مخالفت می‌کند، زیرا می‌فهمد که ‌‌این جریان انحرافی است. جریان غرب‌گرا هم شیخ فضل الله نوری را اعدام می‌کند و هم سید عبدالله بهبهانی که در نقطه مقابل شیخ بود. ما گزارش‌هایی در دوره مشروطه داریم که به قدری فضا ضد دینی شده بود، افرادی که می‌خواستند به لحاظ سیاسی ارتقاء پیدا کنند چه غیرآخوندها و حتی آخوندها مثل تقی زاده و‌ …، می‌کوشیدند تظاهر به بی‌دینی کنند. پس ما شاهد یک تقابل دین‌داری و جریان غیردینی هستیم.‌‌

این مسئله در دوره رضا خان به نقطه اوج خود می‌رسد و شما می‌بینید که رضا خان در مراحل بعدیِ حرکت خودش عملا در مقابل تمام مظاهر دینی می‌ایستد. به عبارت دیگر رضا خان قرائت جدیدی از دین را ارائه می‌کرد که‌‌ اعتقادی به مهدویت در آن وجود نداشت؛ حرم‌های شریفه برایش قداست نداشت، روحانیت و حجاب کنار می‌رفت. چون بعد از کشف حجاب و حادثه گوهرشاد رضاخان اعلام کرد که با این کشف حجابی که کردیم بزرگ‌ترین خدمت را به دین کردیم. در واقع داشتند یک قرائت جدیدی از دین را القا می‌کردند.

به هر صورت می‌بینیم یک رویارویی شدید و خشن با تمام مظاهر دینی می‌شود. روحانیت به عنوان مبلغان دین، مساجد به عنوان اماکن دینی و مدارس علمی ‌به عنوان مرکز مبلغان دین، تعطیل می‌شود. حرم شریف به توپ بسته شده و … با «حجاب» به عنوان مظهر دین‌داری در جامعه، مخالفت و مقابله می‌کنند.

دوره پهلوی دوم

پس از رضاخان وارد دوران پهلوی دوم می‌شویم. نخستین جریان دینی که در دوران پهلوی دوم قیام می‌کند، جریان آیت الله کاشانی است که ابتدا با دکتر مصدق همراه بود. در مسئله نهضت ملی، آیت الله کاشانی با اصل حکومت محمدرضا کاری نداشت. او با سلطه انگلیسی‌ها مخالف بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و  برکناری دکتر مصدق، آیت الله کاشانی به حاشیه رفت. از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰( هشت سال) یک سرخوردگی در نیرو‌های متدین مبارز به وجود آمد؛ زیرا در دوران نهضت ملی که اوج مبارزات متدینین به رهبری‌‌ آیت الله کاشانی است، تمام مبارزات متدینین به شکست منتهی شد. از جمله اتفاقاتی که در‌‌این فاصله ۸ سال افتاد، در سال ۳۴ فداییان اسلام از جمله شهید نواب صفوی اعدام شدند که بلندترین و رسا ترین فریاد دین خواهانه آن دوران بود. شیخ محمود حلبی که رهبر انجمن حجتیه است، او هم جزو مبارزان نهضت ملی بود. طی این سرخوردگی که در این ۸ سال برای او به وجود آمد، انجمن حجتیه را تأسیس کرد. انجمن حجتیه در اثر سرخوردگی مبارزه سیاسی پدید آمد با اعتقاد به این که نباید وارد فضای سیاسی شد.‌‌

آغاز مبارزه حضرت امام خمینی (ره)

درسال۱۳۴۰ که آیت الله بروجردی مرجع اول شیعه، در‌‌ایران از دنیا رفت و امام خمینی(ره) کار را شروع کرد. در سال ۴۱ در برابر انجمن‌های ‌‌ایالتی و ولایتی قیام کرد و مراجع را به قیام وا داشت و قیام رخ داد. در قضیه انجمن‌های ‌‌ایالتی و ولایتی متدینین و روحانیون پیروز شدند. در مرحله بعد، شاه طرح لوایح شش‌گانه را به‌وجود آورد؛ یعنی «انقلاب سفید شاه». انقلاب سفید در واقع سیاستی برای تحقیر روحانیت بود. چون چند طرح داشت:

۱- دادن حق ر‌أی به زنان.

۲- اصلاحات ارضی، تقسیم اراضی بین کارگر‌ها و رعیت‌ها و گرفتن از خان‌ها و توزیع اراضی موقوفه به دست مردم.

این طرح می‌توانست سرو صدای روحانیت را برانگیزد. امام (ره) اساسا با انقلاب سفید شاه یعنی با‌ ‌این طرح‌ها مشکل نداشت. امام قائل به حق رأی زن‌ها بود. امام قائل بود که باید قدرت از خان‌ها گرفته شود و زمین‌ها به رعیت پس داده شود. اما در مورد «موقوفه» مسئله چالش برانگیز بود. امام(ره) با‌ ‌این که حکومت پهلوی‌‌ بخواهد ‌‌این کار را بکند مشکل داشت. البته ایشان با اساس حکومت پهلوی مشکل داشت. امام(ره) در سخنرانی‌هایی فرمودند: «ما با خود شاه مشکل داریم. ‌‌این طرح لوایح که مسئله‌‌ای ندارد. ‌‌این که ‌‌این دیکتاتوری می‌خواهد ‌‌این را انجام بدهد، مشکل داریم.‌ ‌اینی که او با حق رای دادن به زن‌ها می‌خواهد مسئله زن را تبدیل به یک چالش دینی در جامعه بکند با آن مشکل داریم.» بعد از ‌‌این مسئله، انجمن‌های زن در سراسر کشور راه افتاد و تجمعات شکل گرفت و به عنوان آزادی دادن به زن، جریان فسادی که رضاخان می‌خواست با زور پیش ببرد، با لطایف الحیلِ لوایح شش‌گانه مسئله فساد زن را رسماً رواج داد. علت مخالفت امام نیز همین بود، هدف رضاخان از این اقدامات، تضعیف دین بود نه عدالت خواهی و مردم سالاری. ۶ بهمن سال ۴۱ رفراندوم انقلاب سفید برگزار شد و در فروردین ۴۲، حمله به مدرسه فیضیه اتفاق افتاد. عاشورای ۴۲، امام خمینی(ره) سخنرانی کردند. روز ۱۳ خرداد، علما و روحانیون و شب ۱۵ خرداد امام خمینی(ره) بازداشت شدند و روز ۱۵ خرداد، قیام اتفاق افتاد.

تفاوت مبنای نگرش امام خمینی(ره ) با سایر علماء

نهضتِ دین‌داران، با بی دینی و بی توجهی به مسائل شرعی و فساد های اخلاقی مقابله می کرد. در آن برهه مقابله سایر علما با حکومت پهلوی‌‌ این بود که چرا زن‌ها سرلخت هستند؟! چرا سینماها فلان هستند؟! چرا شما به بهائی‌ها قدرت می‌دهید؟! یعنی اصل حکومت را پذیرفتند و با دولت صحبت می‌کردند. ولی امام خمینی(ره) می‌فرمودند:«ما با اصل حکومت مخالفیم.» در آن زمان، علما معتقد بودند که زمانی باید مبارزه را انجام بدهیم که خطر جانی برای خودمان یا مردم نداشته باشد. امام(ره) می‌فرمود:«وقتی منکری مثل حکومت محمدرضا وجود دارد، باید در برابر او قیام کرد؛ اگر چه همه ما جانمان را از دست بدهیم و خون‌ها ریخته شود.». لذا تفاوت مبنایی میان نگاه امام و سایر علماء وجود داشت.

اقدامات مردم و روحانیت، پیش از انقلاب

پس از تبعید امام به ترکیه و سپس عراق، نهضت ۴۲ شکست خورد. سپس تفکر انجمن حجتیه بر جریان متدینین و حوزویان غالب شد و ‌‌این وحشت که ما دیگر کاری از دستمان بر نمی‌آید باعث شد که جریان دینی و جریان علما، عملا حاکمیت طاغوت و شکست را بپذیرد. اما شاگردان امام(ره) شروع به تغییر دادن مسیر حرکت کردند. در سال۴۱- ۴۲ مبنای امام(ره) ‌‌این بود که حوزه و روحانیت را به عنوان نخبگان و رهبران دینی جامعه به حرکت دربیاورد و از این طریق بتوانند بدنه اجتماع را فعال کنند. لذا امام در عاشورای ۴۲ فرمود:«‌‌ای علمای اسلام به داد اسلام برسید.» اما سال ۴۳، امام(ره) و شاگردان ایشان متوجه شدند که روی حوزه و علما نمی‌توانند حساب کنند، لذا باید مستقیما به سراغ خود مردم بروند. شاگردان امام(ره) –شهید مطهری، هاشمی‌رفسنجانی، شهید بهشتی و …- از آن تاریخ، در حالی که رهبری نهضت در ‌‌ایران حضور ندارد، نهضت را پیش بردند. حسینیه ارشاد به عنوان یک رسانه دینی آغاز به کار کرد، مدارسی مثل مدرسه رفاه برای تربیت نسل آینده‌‌ تأسیس شد و روحانیت در مساجد تهران و نقاط دیگر برای تبلیغ فرهنگ ‌‌اسلامی مستقر شدند. رهبر فرزانه انقلاب در سخنرانی‌های اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، مبانی تشکیل حکومت ‌‌اسلامی را بیان می‌کنند. آقا در مورد امام صادق علیه السلام صحبت می‌کنند چون علما آن زمان معتقد بودند که ما به تأسی از امام صادق علیه السلام، باید بنشینیم و درس و بحثمان را انجام بدهیم و کار علمی‌کنیم. اما آقا با کتاب پیشوای صادق ‌‌این مسئله را طراحی کردند که «امام صادق علیه السلام، به دنبال تشکیل حکومت بود.». لذا بین علما اختلاف نظر به وجود آمد که‌ باید برای ساقط کردن حکومت پهلوی قیام کنیم یا برای اصلاح حکومت پهلوی؟

جریان انجمن حجتیه بر این نظر بود که ما نباید هیچ حرکت اجتماعی انجام بدهیم؛ اما شاگردان امام(ره) بدنه اجتماعی را فعال کردند. رسانه در آن زمان، رادیو و تلویزیون و مطبوعات بود و از همه مهم تر منبر. روزنامه‌ها که در اختیار دولت بود. اخبار سانسور می‌شد و مردم از طریق روزنامه‌ها مطلع نمی‌شدند. از طرفی متدینین روزنامه نمی‌خواندند زیرا اصلا نمی‌شد به آن نگاه کرد؛ تبلیغات سینماها، تبلیغات مستهجن خود مجلات و … متدینین به سراغ رادیو و تلویزیون هم نمی‌رفتند چون پر از فساد بود. برای خبردار شدن از مسائل، پای منبر می‌رفتند. لذا منبر قوی‌ترین، ارزان‌ترین و بی‌دردسر‌ترین رسانه‌‌ای بود که برای آگاه سازی و ‌‌ایجاد تحول در جامعه، کاربرد داشت. با‌‌ این حال، روحانیون مبارز، نشریات مخفی هم طراحی کردند و از طریق مطبوعات هم سعی می‌کردند بدنه اجتماعی را آگاه کنند. تحلیل سیاسی می‌کردند، ‌‌ایدئولوژی ‌‌اسلامی را اصلاح می‌کردند. در آن برهه -دهه ۴۰‌‌- حسینیه ارشاد، مسجد قبا و مسجد هدایت به شدت تاثیرگذار بودند. مجموعه ‌‌این فعالیت‌ها از سال ۴۲ تا ۵۷ پیوسته در حال آماده کردن مردم بودند و ‌‌این خط اصلی انقلاب اسلامی است؛ «بیدار کردن توده مردم، ‌با اندیشه ‌‌اسلامی»  که بسیار مؤثر بود.

قیام مسلحانه

در تاریخ انقلاب یک مقوله‌‌ای داریم به نام گروه‌های هفت‌گانه مسلمان. علمایی که در طول نهضت، پیشوایی مبارزه را به عهده دارند شاگردان امام(ره) هستند و با یک اندیشه ‌‌اسلامی در یک مسیری حرکت می کنند. مجاهدین خلق نیز کارش را آغاز کرد و معتقد به مبارزه مسلحانه بود و برای حکومت، تهدید بزرگتری بود زیرا به قیام مسلحانه اعتقاد داشتند.

بعد در سال ۵۳-۵۴ مجاهدین خلق دچار یک تحول اندیشه‌‌ای شد و به سمت جریانات کمونیستی حرکت کرد. عده‌‌ای از متدینینی که شور مبارزه مسلحانه داشتند از مجاهدین خلق فاصله گرفته، در نقاط مختلف کشور گروه‌های دیگر چریکی را ‌‌ایجاد کردند مثل گروه صف، فلاح، منصورون، توحیدی صف، توحیدی بدر. ‌‌اینها گروه‌هایی بودند که به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتند و به فلسطین و لبنان برای آموزش مسلحانه می‌رفتند. هر یک از این گروه‌های مسلحانه از امام(ره) در مورد کار مسلحانه استفتاء می‌کردند که مثلا مستشاران آمریکایی را ترور کنیم یا در بعضی پادگان‌ها بمب‌گذاری کنیم؟ ایشان اجازه نمی دادند لذا بعضی از‌‌ این گروه‌های مسلحانه متوقف شدند و به سمت مبارزه فرهنگی و توزیع اعلامیه و برگزاری جلسات و راهپیمایی و.. رفتند؛ با ‌‌این حال بعضی از‌ ‌این گروه‌های مبارز، کار مسلحانه را ادامه دادند و اتفاقاتی هم رخ داد و امام ابراز ناراحتی کردند.

در آغاز سال ۵۷،  مخصوصا آن بازه زمانی که حکومت، تفنگ را به سوی مردم گرفت(۱۷ شهریور)، ‌‌گروه‌های مسلحانه عملا وارد فاز مبارزه مسلحانه شدند. بانک را آتش می‌زدند زیرا معتقد بودند بانک‌ها ربوی هستند یا اتوبوس نظامیان را منفجر می‌کردند. روحانیت‌‌ این کارها را تایید نمی‌کرد و مسیر مبارزه آنها تظاهرات و راهپیمایی بود. پس در انقلاب، یک مبارزه مسلحانه از سوی بعضی نیرو‌ها داشتیم.‌‌ فعالیت این گروه‌های مسلحانه بعد از آمدن امام(ره) به ‌‌ایران تا ۲۲ بهمن بیشتر شد. بعد از انقلاب، ‌‌این گروه‌های ۷‌گانه، «مجاهدین اسلام» را به وجود آوردند که حفاظت از بیت امام(ره) و … را به عهده داشتند.

همراهی مردم با رهبر نهضت؛ عامل اصلی پیروزی تفکر انقلاب اسلامی

یکی از ‌‌این گروه‌های هفت گانه خدمت امام رفتند و گفتند شما که در تبعید هستید، ما در داخل کشور به چه کسی رجوع کنیم؟ امام فرمودند:آقای مطهری! در ‌‌ایران، هرکاری می‌خواهید انجام دهید به ‌‌ایشان رجوع کنید. آنها باور‌ نمی‌کردند که‌ آیت الله مطهری چنین شخصیتی دارد؛ چون فعالیت مبارزاتی ایشان بسیار ‌‌ایدئولوژیک بود. نظریه امر به معروف و نهی از منکر و قیام برای امر به معروف را در قیام سیدالشهداء(علیه السلام) تبیین می‌کردند. ‌‌این طرحی بود که هم حضرت آقا داشتند و هم شهید مطهری و روی آن بسیار مانور می‌دادند.

در ‌‌این دوره زمانی نهضت یک رهبر دارد «امام خمینی(ره)» که خودش قیام کرده و فریاد زده است. رسانه‌ها فعال شده اند تا مردم را آگاه کنند. رهبری نهضت تبعید شده است اما مبارزه را از بیرون‌ مرزها ادامه می‌دهد. بارها خواسته برگردد و اجازه نداده‌اند تا در نهایت امام مصرانه به ایران برگشتند. اگرچه امام(ره) در ایران نبود؛ اما شاگردان‌ ‌ایشان همین خط مبارزه را تا انقلاب ‌‌اسلامی ادامه دادند. در واقع پیروزی تفکر «لزوم تحقق حکومت ‌‌اسلامی و ولی فقیه» در برابر نظریات دیگری مثل انجمن حجتیه بود. تفکری که در مجموعه حوزه علمیه در اقلیت بود، پیروز شد. شاید غالب حوزه علمیه، نظریه امام(ره) را نپذیرفته بودند اما شاگردان امام توانستند نظریه پردازی و بحث کنند و‌‌ مطلب را در جامعه و میان مردم جا بیندازند و جامعه‌‌ ایمانی ‌‌این نظریه را پذیرفت و در سال ۵۷ موفق به یک انقلاب بزرگ شد. سال ۵۵، بسیاری از گروه‌های مبارز باورشان نمی‌شد که ما دو سال دیگر پیروز می‌شویم؛ عامل اصلی پیروزی انقلاب :

  1. همراهی مردم؛ آرمان‌های این انقلاب منطبق بر فطرت ملت ایران(هویت دینی ملت ایران) بود.
  2. رهبری آشکار

انقلاب مهسا، محکوم به شکست است.

جریان برانداز می‌گویند انقلاب ما یعنی از پارسال تا الان، مشابه انقلاب ۵۷ است. اما در واقع فاصله زیادی با آن دارد. یک: رهبری واحد ندارد؛ اصلاً حرکت‌‌ این جمعیت رهبری ندارد. لذا، همه جریان‌های مختلفی که می‌خواهند به هم گرایش پیدا کنند، مدعی رهبری هستند، ‌‌این جریانات رهبری واحد ندارد زیرا خودشان با یکدیگر اختلاف دارند لذا هیچ پرچم برافراشته و نموداری ندارند که مردم به‌دنبال آن بروند. ‌‌اینکه شما می‌بینید زمین مبارزه ‌‌این انقلاب کاریکاتوری، فضای مجازی است، در واقع‌‌ دارند همان ابزار رسانه را کپی می‌کنند.

در انقلاب ۵۷، منبر، اصلی‌ترین رسانه بود،‌ اما جریانی که امروزه به قول خودش می‌خواهد انقلاب کند، کاملاً، ضد دینی است. لذا شما می‌بینید، بی‌حجابی، برهنگی، آزادی جنسی، آدم کشی و … یعنی هیچ خط قرمزی برای‌ آنها وجود ندارد. دولت‌های تشکیل شده بعد از انقلاب مثل آقای خاتمی یا آقای روحانی که به قول خودشان اصلاحات می‌خواهند اما باز هم جریان‌های سیاسی درون حاکمیت هستند و حتی اگر روی نظریه ولایت فقیه، اشکال داشته باشند، اما روی اصل حاکمیت دینی بحثی ندارند. اما جریانی که از یک سال پیش شروع شده، به‌طور رسمی ‌در مقابل حاکمیت دینی هستند و حاکمیت دینی را نمی‌خواهد. ‌‌این با هویت ملت‌‌ ایران سازگار نیست. ‌‌اینها فهمیده‌اند باید بدنه اجتماعی را فعال کنند، همان‌طوری که از سال ۴۳ به بعد، روحانیونِ در خط امام سراغ مردم و مدارس رفتند و منبر رسانه‌ای برای آگاه ساختن مردم شد؛ ‌‌اینها هم فضای مجازی را دست گرفتند و مدارس یعنی فضای دانش آموزی را تحت تأثیر قرار دادند. تلاش می‌کنند تا در فضای مجازی با القای بی‌دینی، هویت دینی را از ملت بگیرند. وقتی توانست هویت دینی را از مردم بگیرد، آن وقت مردم در برابر ارزش‌های دینی قیام می‌کنند، زیرا هویت و حاکمیت دینی دیگر برایشان مهم نیست. از این جهت است که از پارسال تا الان، شعارها، شعارهای ضد دینی است. ‌‌این مورد یکی از آن کپی برداری‌ها، از انقلاب ‌‌اسلامی سال ۵۷ است. وارد مبارزه مسلحانه سخت شدند، چون معتقدند با‌‌ایجاد ناامنی و تهدید، می‌توانند فضا را به نفع خودشان تغییر بدهند. نظام هم، رسماً، در مقابل‌‌این قضیه ‌‌ایستاد و تمام توطئه‌های آنها را خنثی می‌کند و از‌‌ این جهت هم‌‌ اینها ناموفق هستند.

وقتی از ابعاد مختلف، ارزیابی کنید، حرکت انقلابی ‌‌این جماعت(براندازان)، ناموفق است. اولاً، حرکت ضد دینی‌شان کاملاً، با هویت غالب جامعه دینی ناسازگار است،(درست است شما بدنه‌ای از اجتماع را می‌بینید که به سوی بی‌دینی حرکت کرده، اما به ‌‌این معنا نیست که هفتاد میلیون نفر از  کل جمعیت‌‌ ایران همه‌ ‌این‌طوری هستند!) اگرچه جریان برانداز چنین توهمی‌دارد! مردم‌‌ ایران اساسا مردم باحیایی هستند و جریان بی حیایی بسیار در اقلیت هستند! لذا از ‌‌این جهت روشی که اتخاذ کرده‌اند کاملا اشتباه است! امام(ره) با رویکرد مسلحانه مخالف بود؛ چون فهمیده بود که اگر مسلحانه جلو بیاید، حرکت‌های معتقدانه توده عمومی ‌مردم را پس می‌زند زیرا مردم در برابر حرکت مسلحانه موضع می‌گیرند! اما ‌‌جریان برانداز ‌‌این نکته را نفهمیدند! بی مهابا می‌کشند و ترور می‌کنند. وقتی مردم ‌‌این صحنه‌ها را می‌بینند عملا عقب می‌کشند! لذا از ‌‌این جهت هم اشتباه کردند و محکوم به شکست شدند. ثانیا نداشتن رهبری، بزرگ‌ترین شاخصه شکست ‌‌این جریان است و اقداماتشان به سرانجام نخواهد رسید!

مردم دین‌دارتر شده اند!

از نظر تجمع مردم، بزرگ‌ترین اتفاقی که در انقلاب ۵۷ افتاد، راهپیمایی اربعین در دی ماه ۵۷ است که تقریبا کار رژیم را تمام کرد. شاید مثلا ۵ میلیون نفر در کل کشور به میدان آمد. در تهران مثلا آمار ۲-۳ میلیون داریم. الان به لحاظ کیفی و کمی، جمعیتی را در همراهی و حمایت از انقلاب ‌‌اسلامی و جمهوری ‌‌اسلامی داریم _که به مراتب قوی‌تر از آن اتفاقی که در ۵۷ افتاده است_ می باشند. مثلا در آمار آمده است که در راهپیمایی اربعین جاماندگان حسینی امسال در ‌‌ایران ۱۴ میلیون نفر حضور داشته‌اند که لزوما همه هم آدم‌های چادری و … نبوده‌اند. چهار و نیم میلیون نفر هم که به راهپیمایی اربعین رفته اند و بسیاری هم نتوانستند بروند. شما فرض کنید مثلا بیست میلیون آدم دارید! مثل لشکر بیست میلیونی که حضرت امام(ره) فرمودند! ما الان یک لشکر بیست میلیونی معتقد به ارزش‌های دینی و حاکمیت دینی داریم! آن کسی که راهپیمایی اربعین، راهپیمایی جاماندگان اربعین حسینی می‌رود عملا ًدارد در ‌‌این جدول و جورچین ما، خانه‌های تحقق یا تثبیت حاکمیت ‌‌اسلامی را پر می‌کند؛ حتی اگر ا اعتقاد به حکومت ‌‌اسلامی نداشته باشند. زیرا در نقطه مقابل، جریانی است که اساس دین‌داری را برای کشور نمی‌خواهد و با حرکاتی مثل اربعین و .. مخالفت علنی دارند! لذا از ‌‌این جهت ما شاهد یک رشد کمی‌ و کیفی هستیم که پیروزی را برای جبهه حق تضمین می‌کند ان شاءالله. از ‌‌این جهت است که آقا فرمودند ما نزدیک قله‌‌ایم! هم از درون جامعه دینی دارد‌‌ این اتفاق می‌افتد و هم مجموع اتفاقات بین المللی تایید کننده این مطلب(رشد کمی و کیفی) می باشند.

فرزانه سالاریمشاهده نوشته ها

Avatar for فرزانه سالاری

حسینیه شهید بهشتی

امکان ارسال نظر وجود ندارد!