بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خود را از نهج‌البلاغه محروم نکنید!

سعی کنید با نهج‌البلاغه انس داشته باشید و مطالعه روزانه داشته باشید. یک بار ترجمه نهج‌البلاغه را بخوانید و از دریای بی‌انتهای آن بهره ببرید. حیف است که از عمق و ژرفای بینش حضرت بی‌بهره بمانیم. کنار قرآن و مفاتیحتان نهج‌البلاغه هم بگذارید و صبح‌ها، پس از تلاوت قرآن و دعا، یک صفحه، فقط یک صفحه با ترجمه مطالعه بفرمایید. ابتدای نهج‌البلاغه خطبه‌های حضرت علی علیه‌السلام، سپس نامه‌ها و در پایان حکمت‌های ایشان گردآوری شده است. شما نهج‌البلاغه‌خوانی را از انتها، یعنی بخش حکمت‌ها که ساده‌تر است، آغاز کنید. متن نهج‌البلاغه سنگین است. سریع خواندن آن مشکل است. خود را خسته نکنید! همان استمرار بر روزی یک صفحه خواندن، به شما توفیق ختم آن را خواهد داد. ترجمه‌اش را بخوانید. متن عربی‌اش سخت است. در دور دوم، اگر کشش داشتید، متن را نیز همراه با ترجمه بخوانید. یک بار خواندن کل نهج‌البلاغه اهمیت دارد.

 

بر مسلمانان صدر اسلام شرف دارید

مردم عصر ما در مقایسه با مردم عصر امیرالمؤمنین علیه‌السلام، که حتی ۵ سال نتوانستند مقاومت کنند، یک سر و گردن بالاتر هستند. مردم ما ۴۴ سال است که پای حکومت اسلامی مقاومت کرده‌اند، اما مردم عصر حکومت حضرت امیر علیه‌السلام با آنکه شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم را از نزدیک زیارت کرده و معجزاتش را مشاهده کرده بودند، از خود بی‌‌کفایتی نشان دادند و از یاری و حمایت آن عقل کلی که خودشان برای به‌عهده‌گیری زمام حکومت به دنبالش رفته بودند، دست کشیدند. خطبه‌ها، نامه‌ها و درد‌دل‌های حضرت جگرسوز است و حسرت ما را بر این که چرا مردم این زمانه، همین ده‌درصدی که پای انقلاب ایستاده‌اند، در آن روزگار نبودند که امام را یاری کنند و غم‌خوار غربت و تنهایی‌شان باشند، برمی‌انگیزاند.

مردم هستند که حکومت را شکل می‌دهند، اصلاح می‌کنند و پیش می‌برند. اوضاع امروز و وضعیت حکومت فعلی از حکومت امام علی علیه‌السلام امیدوار کننده‌تر است و إن‌شاءالله آینده روشن است. دشمنی‌های امروز علیه جمهوری اسلامی صد برابر دشمنی‌های معاویه و همدستانش علیه حکومت آن زمان است. دست حضرت از جهت یار خالی بود که حکومت از دست رفت. البته ایشان علاوه بر این که خود یک جنگاور دلاور و بی‌همتا بودند، از جهت عِده و عُده نیز از معاویه یاران بیشتری داشتند، اما به دلیل اوضاع خراب فکری مردم آن دوره، توسط همان مردم کنار زده شدند.

حضرت امیر اگر آدم داشتند، حکومتی هزار برابر بهتر از حکومت کنونی ایران را شکل می‌دادند و تا الان هم ادامه پیدا می‌کرد، اما یار نداشتند.

 

هر دم از این باغ انقلاب، بری می‌رسید…

در دوره حکومت پهلوی، بهایی‌مسلکانی در تهران یا شهرستان‌ها در عمق حکومت بودند که پس از انقلاب، ۲۰ درصدشان شناسایی و تصفیه شدند، اما مابقی رنگ عوض کردند و در متن کار باقی ماندند. یهودی‌های تازه‌مسلمان‌شده‌ای نیز که واقعیت و صحت اسلام‌آوردنشان ثابت نشد، مشکل دیگری بودند. علاوه بر این‌ها، حتی در حساس‌ترین دوره‌ها، از جمله دوره جنگ، نیز دولت دست حزب‌اللهی‌ها نبود. چنانچه فرد گمنامی مثل موسوی با سابقه نامعلوم (همسرش که اصلاً بدسابقه است. او شاگرد دکتر پیمان و جنبش مسلمان مبارز بود) نخست‌وزیر شد، در حالی که این همه مبارز و تحصیل‌کرده زندان‌رفته که از سال ۴۲ در حال مبارزه بودند در کشور وجود داشتند.

کتاب «راز قطعنامه» را حتماً یک بار بخوانید، اما مرجع دائم و تکیه‌‌گاه شما نباشد که دائماً این‌طرف و آن‌طرف از آن سند بیاورید! فقط یک‌بار بخوانید. یک‌بار مطالعه برخی کتاب‌ها جهت دید پیداکردن نسبت به مسائل مطروحه در آن کفایت می‌کند. جزئیاتش را منتشر نکنید، چراکه برخی مطالبش ناامیدکننده و برخی غیردقیق است. کلیت مطالب صحیح است ولی در جزئیاتش، اما و اگر وجود دارد. با مطالعه راز قطعنامه متوجه می‌شوید که در دوره جنگ دولت دست چه کسانی بوده است! با این شرایط ما جنگ را به آنجا رساندیم که یک وجب از خاک کشور را از دست ندادیم و…

پیش از انقلاب ارتش ایران توسط ۴۵هزار مستشار آمریکایی اداره می‌شد که فرماندهان آن پس از انقلاب یا اعدام شدند و یا گریختند. در چنین شرایطی که ارتش از هم پاشیده بود، کشور مورد حمله صدامی قرار گرفت که علاوه بر برخورداری از ارتش منظم، مورد حمایت غرب و شرق بود. قوی‌ترین نیروی زمینی خاورمیانه از آنِ کشور عراق بود. متأسفانه ما برای بالابردن رزمندگان و شهدایمان، ارتش صدام را ضعیف نشان داده‌ایم؛ یک مشت آدم دست‌وپاچلفتی که از پس خودشان برنمی‌آیند. اما در واقعیت اینطور نبوده است. تفاله ارتش بعث، افسران باقیمانده از حزب بعث، داعش را سازماندهی و مهندسی کردند؛ داعشی که در یک هفته، دو سوم عراق را گرفت و ۸ سال در سوریه یکه‌تازی کرد! ما در مقابل چنین ارتشی مقاومت کردیم.

از دیگر مشکلات کشور این بود که بِ بسم‌الله، اوایل انقلاب، دولت موقت، دولت آقای بازرگان، قصد فروش ۱۴۰ هواپیمای جنگی پیشرفته ایران را به پاکستان داشت، چراکه بر این باور بود که ما با کسی جنگ نداریم! که شهید بابایی متوجه این ماجرا شدند و امام خمینی را در جریان قرار دادند و امام جلوی این کار را گرفتند.

غائله کردستان دیگر چالش مقابل کشور بود. در حال دودستی تقدیم‌کردن کردستان بودند! پاسدارها را خلع سلاح کرده بودند و وزیرخارجه به صورت پنهانی با آمریکایی‌ها در حال مذاکره بود که جاسوس‌بودنش محرز و مجبور به استعفا شد، اما سپس بنی‌صدر روی کار آمد! در دولت‌های بعدی نیز کاملاً واضح، شاهد فرار دولتمردان بوده‌ایم.

نفر دوم انقلاب، پس از حضرت امام رحمهالله‌علیه جهت اداره کشور آقای هاشمی بود. آن کس که پیش از انقلاب فرمانده و مدیر انقلابیون بود و در یک کلمه شورای انقلاب را سامان‌دهی و به حضرت امام متصل کرد، آقای هاشمی بود؛ اما به جایی رسید که حضرت آقا آن جمله مشهور را در اقامه نماز میت بر ایشان بیان نکردند. فردی که ۸ سال رئیس جمهور، هشت سال رئیس مجلس و سپس رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود به رییس فتنه‌گران بدل شد! فردی که بنا به تعبیر خودش، که البته بنده قبول ندارم، می‌گوید: تنها کسی که یارای مقاومت جلوی نظر امام را داشت، من بودم! با یک‌دندگی بحث می‌کردم و حرفم را پیش می‌بردم.

آقای منتظری، مرجع تقلید، از استوانه‌های فقه شیعه در عصر حاضر و قائم مقام امام خمینی رحمهالله‌علیه بود. کارش به جایی رسید که پس از فوتش، در ایام فتنه ۸۸، تشییع‌کنندگان او «عزا عزا است امروز، روز عزاست امروز، منتظری نستوه پیش نداست امروز (ندا آقا سلطان)» سر دادند! جایگاه ایشان با ندا آقا سلطان یکی شد! این آقا قرار بود رهبر شود. مانند حضرت امام تیم حفاظتی و تشکیلات داشت. یکی از اقدامات و تیزبینی‌های حضرت امام، که ما را از اتصال ایشان به عالم بالا مطمئن می‌کند، عزل آقای منتظری دو ماه پیش از رحلتشان بود. این اقدام کار بسیار سختی بود، چراکه آقای منتظری ریشه دوانده بود و واقعاً فردی زحمت‌کشیده بود. ما نباید ایشان را دست کم بگیریم.

 

نقطه قوت انقلاب اسلامی

علی‌رغم همه مشکلات، کشور و حکومت اسلامی پابرجا باقی ماند. چرا؟ مردم! نقطه قوت ما از ابتدای انقلاب تاکنون مردمی بوده‌اند که تحت تربیت یک نفس قدسی و الهی به‌نام امام خمینی رحمهالله‌علیه بودند. حضرت امام تربیتشان را از سال ۴۲ شروع کردند. مردم برای پخش نوارها، سخنرانی‌ها و بیانیه‌های ایشان جان می‌دادند و ما در این ماجرا اعدامی می‌دادیم.

با چنین قائم‌مقامی (آقای منتظری) و آن رئیس‌جمهور (بنی‌صدر) و آن نخست‌وزیر(موسوی)، با آن همه دشمنی و حمله نظامی، تنها لطف و اراده خداوند حکومت را نگه داشته بود. البته اراده خداوند نیز بیهوده به چیزی تعلق نمی‌گیرد. لذا، با ازنظرگذراندن چنین شرایطی و مرور تاریخ اسلام و نهج‌البلاغه به شرایط موجود امیدوار می‌شویم. ما باید به مردم خود ببالیم و این بالیدن را علناً بیان کنیم تا یأس و ناامیدی از جبهه انقلاب دور شود و اعتماد به نفس انقلابیون بالا رود. فرد ناامید حال کارکردن نخواهد داشت.

به‌جز ۷۲ یار امام حسین علیه‌السلام که حماسه بی‌بدیل عاشورا را آفریدند، در سایر برهه‌های تاریخ، مردمی مانند مردم عصر ما دیده نشده‌اند.

 

یکی گناهی کرد، کشور آشوب شد…

در توضیح آیه مبارکه «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ»؛ به واسطه آنچه مردم مرتکب شدند، فساد ظاهر شد، دریا و خشکی‌ها را فساد و تباهی در بر گرفت (روم، ۴۱)، بیانات متعددی ایراد شده است. آیت‌الله جاودان در توضیح این آیه می‌فرمودند: اگر یک نفر یک گناه انجام دهد، به واسطه آن یک گناه تمامی دریاها، خشکی‌ها، جنگل‌ها و درختان آلوده و تباه می‌شوند. در جای دیگری از قرآن کریم آمده است اگر کسی بدون دلیل و حجت یک نفر را به قتل رساند، گویی همه مردم کره زمین را به قتل رسانده و اگر کسی یک نفر را نجات دهد، گویا همه مردم را نجات داده است. حضرت امام می‌فرمودند که «نجات یک معتاد، نجات یک جامعه است.» یا درباره شهید بهشتی تعبیر «بهشتی یک ملت بود» را به کار بردند. خداوند نیز در قرآن بیان فرموده است که حضرت ابراهیم علیه‌السلام یک امت بود (إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا. نحل، ۱۲۰). فهم این تعابیر بسیار مهم است. دقیق‌شدن در چنین مطالبی ما را به سنت‌های الهی رهنمون می‌شود و فهم سنت‌های الهی زندگی‌کردن بر مبنای تکالیف، پیش‌رفتن و مقاومت‌کردن در مسیر حق و رهایی از اضطراب‌ها و موانع را برای ما سهل می‌کند.

مشی و منش حضرت آقا بر اساس سنت‌های الهی است. ایشان بر اساس این سنت‌ها صحبت می‌کنند، حرکت می‌کنند، قضاوت می‌کنند، تصمیم می‌گیرند، حمله و دفاع می‌کنند. نگاه منظومه‌ای به صحبت‌های ایشان ما را در یافتن این سنت‌های الهی در مرام و منش ایشان یاری می‌کند. ایشان با تکیه بر سنت‌های الهی مطلبی را بسیار محکم بیان می‌کنند و دشمنان ایشان و غرب‌زده‌های وطنی آن را مسخره می‌کنند، حتی انقلابیون نیز ته دلشان با تردید به آن مطلب نگاه می‌کنند. اما ایشان حتی خم به ابرو نمی‌آورند و ۱۰ سال بعد حکمت آن مطلب ایشان روشن می شود. از واضح‌ترین مثال‌ها قصه سوریه است. هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد سوریه اینطور شود. همه فکر می‌کردند سوریه از دست رفت.

ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ. من بعضی وقت‌ها روی این آیه فکر می‌کردم که مطابق فرمایش حضرت آیت‌الله جاودان، چگونه یک نفر گناه می‌کند، اما کل عالم می‌تواند به فساد کشیده شود. الان مثلاً در قصه خانم مهسا امینی، یک نفر هوس کرده است که هرجور دوست دارد لباس بپوشد و راحت باشد. نه وزیر بوده و نه سلبریتی که بگویند می‌خواستند ترورش کنند. نه! او یک آدم معمولی بود، مثل من و شما! اما تبدیل به این غائله شده است. ۴۰۰ نفر کشته شدند! این همه خسارت و مصیبت و اضطراب! این همه آدم زخمی شدند، چشمشان نابینا شد، جانباز شدند! زندان رفتند، اعدام شدند! این همه هجمه علیه حکومت اسلامی و دین خدا درست شد. یک عده نماز را کنار گذاشتند! اگر از بالا و با دوربین خدا نگاه کنیم، می‌‌بینیم چقدر این آیه درست است! و ما منظور آن را کم می‌فهمیم! نظام خداوند بسیار جالب و جذاب و دقیق و پیچیده است!

بر مبنای همین منظومه، حضرت آقا می‌فرمایند: هرجا که هستید آنجا را مرکز عالم بدانید! شما محور عالم هستید! شما می‌توانید جهان‌داری کنید! این‌ها تعارف نیست! تک‌تک شما می‌توانید عالم را اداره کنید. باید باور داشته باشید که عالم فقط برای شما شکل گرفته است. مسابقه فوتبال است و دعا می‌کنید و ایران تیم ولز را شکست می‌دهد. شک نکنید پیروزی ایران از دعای شما بوده است. صدهزار نفر دارند دعا می‌کنند! خیر! بگویید من دعا کردم بُرد! عالم ساخته شده است که من الان غذا بخورم! نظام ساخته خداوند این‌گونه است. گویا خداوند به واسطه علم و قدرت بی‌نهایتش برای هر نفر از ۸ میلیارد ساکن کره خاکی یک عالم جداگانه آفریده است که همه اتفاقات عالم معطوف به این فرد است. مقام خلیفهاللهی نه فقط برای پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، بلکه برای همه افراد است. انسان جانشین خداست و اختیارات خدا را دارد. فقط ذاتش در خلقت ممکن‌الوجود است و خداوند واجب الوجود.

راه پیش روی ما باز است. ائمه معصومین علیهم‌السلام تا جایگاه بسیار بالایی پیش رفته‌اند. استفاده ما از موقعیتمان و پیش‌روی در مسیر جلوی ما نیز بستگی به همتمان در استفاده از این موهبت خداوندی دارد.

 

محور عالم هستید!

تک‌تک بنشینید و تأمل کنید. باید به این نتیجه برسید که شما به‌تنهایی می‌توانید مشکل غیبت را حل کنید و ظهور را رقم بزنید! اگر این‌گونه فکر کنید، در آن ریل سنت‌های الهی قرار گرفته‌اید. اصلاً نباید معطل دیگران بمانید و ببینید که دیگران کمک می‌کنند یا نه؟ شما می‌توانید به‌تنهایی مشکل غیبت را حل کنید و می‌شود! همان‌طور که حضرت ابراهیم علیه‌السلام یک امت و شهید بهشتی یک ملت بود. همان‌طور که خداوند گفته است هرکه یک انسان را نجات دهد، گویا همه انسان‌ها را نجات داده است. انسان باید خود را محور عالم بداند! می‌خواهد یک لیوان آب بنوشد، گویا همه اقدامات برای رسیدن آب به او، از تشکیل آب، لوله‌کشی، ساخت لیوان و… فقط برای او حاضر شده‌اند.

عرایض بنده یک حرف حسی و عرفانی نیست، بلکه یک بیان مستدل منطقی و دقیق است. چه دلیلی محکم‌تر از آیات قرآن؟ این یکی از سنت‌های الهی است!

 

بهانه‌ای با عنوان دست خالی

باید در فعالیت‌ها محکم باشیم! نباید شل و وارفته عمل کنیم. ما اطلاعات و سوادش را نداریم، ما نمی‌توانیم، از لحاظ مالی ضعیف هستیم، پس مسئولین چه می‌کنند؟ مکان و بودجه نمی‌دهند و… همگی بهانه است. مگر پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در ابتدای شروع تبلیغ جا و مکان یا امکانات و آدم داشتند؟ نه! اما بزرگ‌ترین نهضت جهانی تاریخ را رقم زدند! آن هم در بدترین نقطه عالم از جهت آب و هوا و سطح فرهنگی مردم.

در اروپایی که خود را برای دشمنی با اسلام به آب و آتش می‌زنند، در هلندی که مرکز هم‌جنس‌گراها و بی‌دین‌هاست، اسم پیامبر ما، محمد، دومین نام شده است! یکی از سیاستمداران هلندی که برای نگارش کتاب علیه اسلام دست به تحقیق و مطالعه در مورد اسلام می‌زند، نه‌تنها مسلمان، بلکه شیعه می‌شود! یک سیاستمدار! نه یک فرد عادی.

پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم این اعجاب‌ها را در طول قرون متمادی رقم زده‌اند؛ آن هم با دست خالی. جذب اسلام شدن افراد نه با معجزه، بلکه با زحماتی که حضرت متحمل شدند تحقق یافته است. پیامبر طی حدود ۱۰ سال پس از هجرت، ۸۴ غزوه و سریه داشتند. به طور میانگین، هر سال با یک جنگ بزرگ مواجه بودند. آن حکومت نوپا که اصلاً ثروتی نداشت و طرفدارانش گرسنگی می‌کشیدند و کف خانه‌هایشان از خاک و سقف منازلشان از لیف خرما بود، دین اسلام با این حجم از دشمنی، اکنون به اینجا رسیده است.

 

جدیت، چاشنی جدایی‌ناپذیر

ما باید خود را محور عالم بدانیم، تا بتوانیم کار کنیم. مایه این کار نیز جِدّ و جهد و تلاش و مجاهده است. اگر به کارمان اعتقاد داریم باید جدیت در کار را سرلوحه خود قرار دهیم. شل و وارفته‌بودن کار را پیش نمی‌برد. با خود بگوییم می‌خواهیم مسئله ظهور را یک‌نفره حل کنیم. رو به قبله با حضرت صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نجوا کنیم و به ایشان دلداری دهیم که: ۱۲۰۰ سال است شما منتظر هستید که شیعیانتان کاری کنند، اما آن‌طور که باید کار نکردند، وگرنه شما تا به حال ظهور کرده بودید. من به‌تنهایی برای شما کاری می‌کنم کارستان. واقعاً باید دیدمان این باشد. ما از مورچه حضرت سلیمان (ع) که کمتر نیستیم. آن مورچه به اندازه توان خود یک ران ملخ را برای پادشاه عالم برد. ما نیز به حضرت می‌گوییم؛ ما با دیگران کاری نداریم، می‌خواهیم کمربند خود را محکم ببندیم و سرباز شما در دوران غیبت شویم. ما شما را ندیده خریداریم و ندیده سربازتان هستیم. ارزش و اهمیت سربازی در دوره غیبت از سربازی در دوره ظهور بسیار بیشتر است. این طور خود را محور عالم دانستن و حرکت‌کردن، فرد را إن‌شاءالله منشاء اثر خواهد کرد.

امثال شهید سلیمانی و شهید طهرانی مقدم ثابت کردند که در همین عصر حاضر، یک‌نفری نیز می‌توان ورق را برگرداند. یک فرد محکم و جدی یک کشور را نجات می‌دهد. یکی از اساتید دانشگاه شریف در اولین سالگرد شهادت شهید تهرانی مقدم با گریه تعریف می‌کرد که شهید از اساتید دانشگاه شریف طلب سوخت جامد برای موشک‌ها کرده بودند. (سوخت مایع ۲۴۰۰- ۲۵۰۰ کیلوگرم وزن دارد و موشک را سنگین کرده و چالاکی و سرعت و قدرت موشک را ضعیف می‌کند، اما سوخت جامد با ۳ کیلوگرم وزن کار آن چند تن سوخت را انجام می‌دهد.) اساتید در پاسخ به ایشان گفته بودند فرمول سوخت جامد تنها در انحصار سه کشور است و دسترسی به آن محال است و اصلاً به خود زحمت تحقیق در این موضوع را نداده بودند.

شهید نیز خود چند سوله را تجهیز کرده، آزمایشگاه راه انداخت و به آن فرمول رسید. کسی که دو سه ترم دانشگاه رفته بود، پدر علم موشکی ایران شد. هنوز نیز پس از گذشت ۱۰ سال از شهادت ایشان از دستاوردهای او به‌نوبت رونمایی می‌شود. او تنها یک مدیر خوب نبود، بلکه خودش نیز از مباحث علمی پیچیده در بحث موشک‌سازی و هوا فضا مطلع بود.

شهید سلیمانی نیز نه تحصیلات دانشگاهی و نه تحصیلات حوزوی داشت. فوق‌لیسانس او متعلق به دهه ۹۰ و پس از پیچیده‌شدن آوازه‌اش در سراسر عالم است. او دیدش الهی بود و سنت‌های الهی را درک کرده بود. چنین افرادی جواهر هستند.

حضرت امام نیز با دست خالی، بدون دفتر و دستک و تشکیلاتی به آن معنی، بزرگ‌ترین انقلاب این چند صد سال اخیر را رقم زدند. ائمه معصومین علیهم‌السلام و حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم نیز مصداق اتم و اکمل این تأثیرگذاری‌ها هستند.

لذا، عزیزان! افق دید و سقف پروازتان را بسیار بالا ببرید! البته با پیوست تلاش و کوشش و زحمت. خانواده، زن، شوهر، بچه مریض و… نباید مانع شود. همچون پرنده در اسارتی که شوق پروازش چنان زیاد است که پر باز می‌کند و قفس را برمی‌دارد و با خود می‌برد، باید قدرتمند باشید. ائمه معصومین علیهم‌السلام در مورد این مردم فرموده‌اند: مثل پاره‌های آهن! محکم، نه سست. فرد با جدیت مشغول فعالیت است، اما ازدواج مه می‌کند، یا بچه‌دار که می‌شود، به‌یک‌باره همه‌چیز را رها می‌کند. یا خانه‌اش که جابه‌جا می‌شود، فعالیتش را تعطیل می‌کند. به همین سادگی! واقعاً باید تک‌تک شما عزیزان آن مقام خلیفهاللهی خودتان را به خودتان یادآوری کنید. جلسه امروز را هر از گاهی گوش‌سپاری کنید و مطالب را با خود مرور کنید تا انگیزه پیدا کنید. خداوند درون همه انسان‌ها گنجی قرار داده است. باید دائماً قفل‌ها را باز کنید تا نور این گنج آشکار شود و شما را شکوفا کند.

ما تنها یک بار، آن هم نهایت ۱۰۰ سال عمر می‌کنیم و پس از آن ابدیت در پیش داریم. نباید آن ابدیت را به خاطر راحتی زندگی کوتاه این دنیا تباه کنیم. باید محکم بایستیم و تلاش کنیم. دنیا جای آسودگی و جای آسایش نیست. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»؛ خداوند با دو تأکید (لَ و قد) می‌گوید: محققاً انسان در سختی آفریده شده است (بلد، ۴). محل استراحت و امنیت، دارالامن و دارالایمان بهشت است. دنیا جای خوابیدن و راحتی‌کردن نیست. نباید دنبال سراب دنیا بدویم، به این امید که زندگی‌مان روی غلطک بیفتد، بعد ما دست به یک اقدام بزرگ بزنیم. زندگی دنیا هیچ وقت آرام نمی‌شود و روی غلتک نمی‌افتد. فراغت از هر مشکلی پیدا شود، مشکل بعدی به سراغ انسان می‌آید. زرنگ کسی است که مشکلش را خودش انتخاب کند. وقتی مشکل من مشکل مردم و جامعه و مشکل امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شود، دیگر گرفتارِ درگیری‌های دنیوی نخواهم شد إن‌شاءالله.

 

➢ اقدام خالصانه از شما، تضمین از خداوند!

جایگاه خود را در عالم هستی پیدا کنید. تک‌تک شما می‌توانید یک ملت و امت باشید؛ مثل شهید سلیمانی و شهید بهشتی. شما تلاش کنید، خداوند نیز راه را نشانتان می‌دهد. «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»؛ اگر شما در راه ما جهاد کنید، یک قدم محکم و مجاهدانه به سوی ما بیایید، ما راه را به شما نشان می‌دهیم (عنکبوت، ۶۹). این سنت خداوند است. ما گمان می‌کنیم که اول بدانیم باید چه کنیم، سپس مجاهدانه تلاش کنیم. فعالیت بخشی از اعضای تشکل راه‌بیداری و تشکل‌های این چنینی داوطلبانه است. داوطلبانه از زمان و جیبمان خرج می‌کنیم، اهدافش هم خیلی بلند است. خیلی کوچک نیست. آقا! ما یک خیریه هستیم، هدف تهیه جهیزیه برای عروس و دامادی است مه دو ماه دیگر عروسی‌شان است. به هدف که می‌رسیم، خوشحال می‌شویم و لبخند می‌زنیم. یا خانواده‌ای خانه ندارند. صد نفریم، یک سال می‌دویم، اینها صاحب خانه می‌شوند. خوشحال می‌شویم.

حالا هدفِ کوچکِ راه‌بیداری اصلاح حکومت اسلامی و هدفِ کلانِ آن تحقق ظهور است. اما در طی مسیر خسته می‌شویم و وا می‌رویم و به خاطر معلوم‌نبودن راه کلافه می‌شویم. می‌گوییم یکی ما را راهنمایی کند که چه کار کنیم، آن وقت جهاد می‌کنیم. با این وجود اگر راهنمایی شویم و مسئولیتی را بپذیریم، باز هم در انجام تکلیف روی دوشمان تعلل می‌کنیم!

بنده مطلبی را که خودم با گوشت و پوست و خون باور دارم، با قاطعیت به شما عرض می‌کنم. اگر خالصانه و بدون منیت و انتخاب گزینشی جلو بیایید، خالص خالص، نه برای خود و نه برای بارک الله گفتن دیگران، خداوند راه را نشانتان خواهد داد. اگر مسیرتان هم غلط باشد، راهتان را به سمت آن مقصد صحیح برمی‌گرداند. دستتان را می‌گیرد و در آن جای درست می‌گذارد؛ بی‌آنکه متوجه شوید.

بنابراین، گاهی سردرگمی‌ها ناشی از عدم خلوص است. آن تلاش پیگیر هست، اما چون خلوص نیست، نتیجه مطلوب حاصل نمی‌شود. اگر خلوص و جهاد در کنار هم باشند، چشمه‌های حکمت می‌جوشد. آن وقت سر جای خود قرار می‌گیریم و می‌فهمیم باید چه کار کنیم. برخی همواره در حال جست‌وجوکردن مسیر صحیح هستند، اما به شما قول می‌دهم تا وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا محقق نشود، آن راه نیز پیدا نخواهد شد. خداوند می‌گوید تو یک قدم سمت من بیا! من هم به سوی تو می‌آیم. آمدن خدا به سمت ما چیست؟ نشان‌دادن راه است. آقا! راه که معلوم است؛ راه انبیاء و راه امام زمان، راه حضرت آقا. اگر راه معلوم است پس اقدام و عمل کجاست؟ آخر نمی‌دانیم فرمایشات حضرت آقا را چطور محقق کنیم؟! خب دعوا سر همین است.

امکان ارسال نظر وجود ندارد!