بسم  الله الرحمن الرحیم

  • محورهای صحبت حجه الاسلام و المسلمین فرهاد نبویان
  • جلسه ۲۷۶ مورخ ۳ آبان‌ماه ۱۴۰۲

مثل گوشت قربانی

علت اصلی شبهاتی که امروزه در فضای مجازی و فضای حقیقی می‌شنویم، می‌بینیم و با ‌آن‌ها مواجهیم این است که در بسیاری موارد این مسائل ریشه‌یابی نشده است. بسیاری از این مسائل، ریشه در گذشته دارد. جلسه قبل عرض شد موافقت‌نامه سایکس-پیکو بین دو نفر انگلیسی و فرانسوی نوشته شد و به موافقت امپراطوری روسیه هم رسید. یکی از مفاد موافقت‌نامه سایکس-پیکو این بود که سرزمین‌های عربی که تحت حاکمیت امپراطوری عثمانی قرار داشت را-با پیش شرط شکست امپراطوری عثمانی در جنگ- به دو قسمت تقسیم کردند.

منطقه الف: شامل بخش زیادی از لبنان، سوریه، آدانا، کیلیکیه و دیاربکر در ترکیه، شمال عراق و موصل بود که تحت نفوذ فرانسه قرار گرفت.

قسمت ب: شامل بخش جنوبی سوریه، اردن، مناطق مرکزی و مناطق میانی بین النهرین، بغداد و بصره تا خلیج فارس و نیز دو بندر حیفا و بندر عکّا برای حفظ دسترسی به مدیترانه بود که تحت نفوذ انگلستان قرار گرفت.

منطقه بیت المقدس تحت نظارت بین‌المللی قرار گرفت. با توجه به این که روسیه هم در قرارداد دست داشت، استانبول و تنگه‌های بوسفور و داردانل و شش ولایت ارمنی نشین و کرد نشین عراق را هم به روسیه دادند.

بعد از این اتفاق در ترسیم مرزهای عربی شمال آفریقا تغییراتی رخ داد. با اینکه این موارد در توافق‌نامه سایکس-پیکو نبود؛ اما این منطقه را هم به دوبخش مجزا برای نفوذ خودشان قرار دادند. مصر را به انگلستان دادند و فرانسه را هم بر مراکش و الجزایر و تونس مسلط کردند.

وقتی روسیه تزاری فروپاشیده شد، ماده ۵ قرارداد(بخش‌های تحت نفوذ روسیه ) عملاً منحل شد.

اخراجی‌ها

اشغال‌گری و توسعه‌طلبی که رژیم صهیونیستی اکنون از خود نشان می‌دهد، همواره مطرح بوده است؛ هر چند در فلسطین اشغالی زمین‌گیر شدند؛ اما‌‌ همواره ادعاهای بزرگتری را -بحث از نیل تا فرات- داشته‌اند. از ابتدای شکل‌گیری رژیم غاصب، خون‌خوار و دروغگو، همواره و همیشه حقوق فلسطینی‌ها مورد تجاوز قرار گرفته است. سرزمین فلسطین و مخصوصاً قدس شریف همیشه مورد طمع قدرت‌های غربی بوده و جنگ‌های بسیاری هم به آن تحمیل شده است؛ از جمله جنگ‌های صلیبی که علیه مسلمین بود. زمانی که فرماندهان ارتش متفقین عثمانی‌ها را شکست می‌دهند، وارد بیت المقدس می‌شوند. در تاریخ آمده که بعضی از فرماندهان می‌گویند «امروز جنگ‌های صلیبی تمام شد!» این صحبت نشان دهنده این است که ‌غربی‌ها چقدر به این سرزمین طمع داشتند.

در مجامع بین المللی نیز این اقدامات رژیم غاصب اسرائیل توجیه شده و دولت‌های غربی همیشه در تلاش بوده‌اند که به تجاوزات و هویت اسرائیلی‌ها مشروعیت ببخشند. علت اصلی حمایت دولت‌ها‌ی غربی این است که عمده یهودی‌های فلسطین اشغالی اخراجی‌های غرب و اروپا هستند. اروپایی‌ها از این‌ افراد بیزار بودند و نمی‌خواستند ‌‌یهودی‌ها کنارشان زندگی کنند. ‌‌در واقع این‌ها اشرار مردم اروپا بودند. امروز می‌بینید که این‌ها چه جنایت‌هایی انجام می‌دهند. اگر به اروپا برگردند آنجا هم این جنایت‌ها را خواهند داشت. لذا دولت‌های غربی مجبورند از این‌ها حمایت کنند.

اشغال‌ سرزمین فلسطین توسط اسرائیل یک طرح چند جانبه و پیچیده بوده و اهداف زیادی داشته است. یکی دیگر از اهداف جلوگیری از اتحاد مسلمین بود تا یک حکومت مسلمان قدرتمند جدید تشکیل نشود؛ البته همین اتفاق باعث اتحاد ‌مسلمان‌ها شده است.

نظریه امنیتی بوزان

ما در منطقه خودمان یک نظم امنیتی داریم. اگر بخواهیم افق این امنیت را در منطقه غرب آسیا ترسیم کنیم، ضرورتاً باید مولفه‌ها، متغیرها و عناصر ‌مهمی مثل اسلام سیاسی را مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم. از مهمترین و عمده‌ترین جریان‌های اثرگذار در تحولات منطقه مخصوصاً تحولات اخیر منطقه بحث اسلام سیاسی است. در این چارچوب رفتار اسلام‌گراها در سه محور اصلی قابل بررسی است.

۱.افراط‌گرایی و بحث خشونت و پیدایش جریان‌های نوظهور تکفیری مثل داعش

  1. عدم توانمندی حفظ قدرت و حاکمیت توسط جریان‌های اصیل و ریشه دار اسلا‌می‌ مثل اخوان المسلمین
  2. تغییر در کنشگری جبهه مقاومت و محور مقاومت

 ‌ این‌ها موضوعاتی است که باید واکاوی و بررسی کنیم و ببینیم در شرایطی که منطقه غرب آسیا دارد، چرا دوره‌ای پر از تنش و آشوب و همراه جنگ و خشونت است و یک سری اختلافات قو‌می‌مذهبی را تجربه ‌می‌کند؟‌

باری بوزان نظریه‌ای دارد ‌که در مطالعات امنیتی و بین المللی روابط بین الملل نظریه بسیار ‌مهمی است. این نظریه شباهت زیادی به «نظریه رویارویی تمدن‌ها» دارد که در سال ۱۹۹۳ از طرف هانتینگتون مطرح شد. بوزان جهان را به هفت منطقه جداگانه تقسیم ‌می‌کند و تصریح ‌می‌کند که هر منطقه‌ای فرمول ویژه خودش را دارد و هر منازعه‌ای که بین مناطق وجود دارد، قابل تعمیم به منطقه دیگر نیست؛ یعنی در هر منطقه باید فرمول امنیتی مخصوص به خودش را مطرح و اجرا کنیم. این مناطق شامل غرب آسیا، آمریکا، آسیای شرقی، آفریقا، آمریکای جنوبی و… می‌باشند. بوزان معتقد است این‌ مناطق فرمول ویژه امنیتی خود را دارند و مقولاتی مثل تداخل جریان‌های قو‌می،‌ ملی، دینی، مذهبی و بین المللی را شامل می شود. با این نظریه‌ و مدل امنیتی که ایشان مطرح ‌می‌کند ‌می‌توانیم بگوییم غرب آسیا یا به گفته ‌آن‌ها خاورمیانه یک منطقه ویژه‌ای است که به دلایل ایدئولوژی، ژئوپولیتیکی، اقتصادی، حضور رژیم غاصب، دلایل تاریخی، مذهبی، فرهنگی، قومیتی و نژادی هیچ‌گاه برای دوران طولانی ثبات و امنیت را تجربه نکرده است؛ و همیشه امنیت در این منطقه غیرثابت، شکننده و لغزنده بوده است.

نظم نوین جهانی

سابقه حضور آمریکا در منطقه غرب آسیا به قبل از فروپاشی اتحادیه شوروی برمی‌گردد؛ اما تحول استراتژیکی که نقطه عطف ‌برای حضور پررنگ آمریکا در منطقه می شود، بحث تشکیل رژیم غاصب است. در سال۱۹۹۱ میلادی آمریکا طرح‌ها و برنامه‌های راهبردی مختلفی را در غرب آسیا اجرا‌ می‌کند. سال ۱۹۹۱ فروپاشی شوروی و پیروزی آمریکا در جنگ سرد اتفاق می‌افتد. این باور برای سردمداران غرب یعنی آمریکا ایجاد ‌می‌شود که قدرت بلامنازع منطقه، دنیا و بین الملل است. لذا در صدد برمی‌آید که سلطه خودش را به عنوان یک رهبر بین‌المللی به جهان اعمال کند. اعتقادشان این بود که فرصتی برای تثبیت و تأیید هژمونی ما ایجاد شده که شاید هیچ وقت در تاریخ تکرار نشود. در آن زمان کلید واژه این هژمونی را «نظم نوین جهانی» به رهبری آمریکا مطرح ‌می‌کنند. یعنی نظم بین‌المللی که بر پایه ارزش‌ها، اهداف و رهبری آمریکا شکل بگیرد. این اتفاقات بعد از حضور رژیم غاصب در فلسطین رخ می‌دهد.

آن‌ها برای رسیدن به این هدف، در بسیاری موارد از سادگی حاکمان سرزمین‌های مورد نظر استفاده می‌کردند؛ مثلاً در زمان حکومت عثمانی که گستره حکومت به دروازه‌های وین رسیده بود و مکان‌های مهم دنیا از جمله عراق، حجاز و بخش عمده آفریقا را در دست داشت؛ غربی‌ها ملک حسین حاکم حجاز را فریب دادند و به او گفتند شما علم مبارزه با عثمانی را بردار! ما به تو کمک می‌کنیم و در آینده که ادعای استقلال کردید، ما شما را به عنوان یک کشور مستقل می‌پذیریم. در این بین اما غرب آسیا نقطه آغازی برای نظم نوین بین المللی یا پارادایم شیفت می‌شود. طرح و ایده نظم نوین جهانی توسط جرج بوش پدر در منطقه ما کلید خورد و به بهانه آن، حضور مستقیم آمریکا در منطقه فراهم شد. سپس آمریکا پایگاه‌هایش را در منطقه ایجاد و گسترش داد و طرح خاورمیانه بزرگ را در منطقه مطرح کرد. بعد حادثه ۱۱ سپتامبر، طرح موازنه ضعف را مطرح می‌کند. اوباما با خروج نظامی‌های آمریکایی از عراق موازنه آشوب را شروع می‌کند اما در نهایت به بهانه مبارزه با داعش –که ساخته خودش بود- به عراق برمی‌گردد و سرعت خروج نیروهای آمریکایی از عراق را کم می‌کند. می‌بینیم در دهه‌های مختلف، آمریکا هژمونی خودش را مطرح کرده است و تسلط بلامنازع خود را در منطقه حفظ می‌کند؛ اما مدت زمان زیادی است که سلطه بلا منازع بودن آمریکا در منطقه کاهش یافته است. یکی از مهمترین شاخص‌هایی که در تعریف قدرت بازیگرها در عرصه بین‌المللی میزان تعیین کنندگی دستورکارهای منطقه‌ای آن‌ها است که در هر منطقه‌ای آن قدرت چقدر می‌توانند نفوذ داشته باشد.‌

در حال حاضر می بینیم که در موارد زیادی، بسیاری از اتفاق‌ها مانند تحولات عراق یا سوریه آمریکا انحصار ندارد. چون دیگر این امکان برای آمریکا وجود ندارد که دستورکار منطقه‌ای را تعیین کند.

موازنه جدید قدرت

آمریکا طراحی‌هایی از قبیل طرح مهار دوجانبه، طرح خاورمیانه بزرگ، طرح خاورمیانه جدید، موازنه آشوب دارد، که اگر نگوییم هدف اصلی، قطعاً و یقیناً، یکی از اهداف مهم و حیاتی آمریکا‌، حفظ رژیم غاصب بوده است. با بررسی وضعیت امنیتی و سیاسی منطقه، تنزل جایگاه راهبردی رژیم غاصب و افول هژمونی آن را در منطقه می‌ببینیم. جنگ سی و سه روزه لبنان مؤید این واقعیت است. ‌به‌ همین علت هدف‌ به اصطلاح معامله قرن، تأمین و تضمین امنیت دائمی ‌رژیم بود. خاورمیانه، یا غرب آسیا قبل از شکل‌گیری محور مقاومت دو جریان اسلام‌گرا و محافظه کار سکولار وجود داشت؛ اما در چند سال اخیر می‌بینیم که منطقه به دو اردوگاه تقسیم می‌شود، محور مقاومت و محور سازش و سلطه؛ محور مقاومت را ایران، عراق، سوریه، حزب الله لبنان، حماس و انصارالله یمن تشکیل می‌دهد و در محور سازش بعضی از کشورهای عربی،  از جمله عربستان قرار دارد که یک نوع موازنه قوای جدید در منطقه در حال شکل‌گیری است. اتفاقاتی که علیه جمهوری اسلامی رخ داد، ‌به‌خاطر این بود که موازنه قبلی‌ را برگردانند یا اگر نتوانستند موازنه قبلی را برگردانند، به این موازنه جدید شکل جدیدی بدهند و از تقویت جایگاه ایران و تضعیف رژیم صهیونیستی جلوگیری کنند؛ اما به حول و قوه الهی نتوانستند آن را هم انجام دهند. مهار و محو جمهوری اسلامی ‌ایران یکی از اهداف آن‌ها در منطقه بوده است که علی‌رغم همه فشارهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی امروز می‌بینیم جمهوری اسلامی ‌ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ایی در اوج، نقش آفرینی می‌کند.

قدرت منطقه‌ای ایران

جمهوری اسلامی ‌ایران، یک قدرت منطقه‌ای است و دوست و دشمن به جایگاه منطقه‌ای جمهوری اسلامی ‌ایران اذعان دارند و دست‌یابی به این قدرت، نتیجه مطلوب دکترین دفاعی-امنیتی ایران است که توانست امنیت جمهوری اسلامی ایران را تأمین و به تبع آن به سمت شرایط منطقه‌ای مطلوب حرکت کند. تمام تلاش دشمنان و رقیبان بین المللی و منطقه‌ای ما به ویژه آمریکا این است که این جایگاه را که بر اساس این تفکر استراتژیک به وجود آمده، از جمهوری اسلامی‌گرفته شود. در طول تاریخ هیچ وقت آرایش سیاسی ما در جهان و منطقه این‌طور نبوده است. امروز می‌بینیم جمهوری اسلامی‌ ایران نقش بسیار ‌مهمی در تعیین دستورکار‌های منطقه‌ای دارد. به هر میزانی که ایران در منطقه نقش تعیین کننده داشته باشد، به همان مقدار و خیلی بیشتر از آن نفوذ و قدرت آمریکا در منطقه افول کرده است. در اوایل بحران عراق و سوریه، آن‌ها نمی‌خواستند نقش جمهوری اسلامی ‌را بپذیرند اما در انتها مجبور شدند که نقش ایران را بپذیرند.

مکتب شهید سلیمانی

نه‌تنها در منطقه فلسطین اشغالی بلکه در غرب آسیا یک تغییر توازن داریم که آن هم به نفع محورمقاومت است. در رأس آن نیز جمهوری اسلامی‌ ایران قرار دارد. به طور مثال آمریکا برای این که ایران را از پاسخ به ترور سردار سلیمانی منصرف کند، آن را تهدید –رسمی و غیر رسمی- می‌کند؛ اما  حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پایگاه عین الاسد در عراق، محاسبات آمریکا را در رابطه با تضعیف قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی‌ به هم می‌زند. این توازن استراتژیک منطقه به نفع ایران و جبهه مقاومت تغییر پیدا کرده است. عمده کاری که ما به عنوان وظیفه باید انجام بدهیم این است که گفتمان سردار سلیمانی را تقویت کنیم. همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند:« سردار سلیمانی یک گفتمان و یک مکتب است.» شکی هم نیست که سردار سلیمانی منحصر به فرد بود. مکتب سلیمانی، گفتمان شهید سلیمانی قدرت باز تولید دارد و توسط افراد و گروه‌های خیلی زیادی هم ادامه پیدا می‌کند ان‌شاءالله. نکته بسیار ‌مهم این است که این گفتمان که برآمده از مکتب امام خمینی است، فقط در ایران باز تولید نمی‌شود؛ بلکه در عراق، یمن، لبنان، سوریه و در کشورهای دیگر نیز قابلیت بازتولید دارد. بنابراین درست است که ایران کانون محور مقاومت می‌شود اما محور مقاومت دیگر مساوی با ایران نیست و بسیار گسترده‌تر از این است. مثلاً در تشیع پیکر سردار سلیمانی شرکت گسترده مردم را در داخل و خارج داریم. همین حضور مردم موجب تقویت‌ ایران و محور مقاومت است. مهمترین مؤلفه قدرت دفاعی و بازدارندگی کشور ما «مردم پایه بودن» آن است. آمریکایی‌ها هیچ‌وقت و به هیچ وجه در محاسبات خود تصور چنین جمعیت عظیمی‌ را در تشییع پیکر شهید سلیمانی نمی‌کردند. به نظر بنده، حتی اگر ایران به این ترور پاسخ نظامی ‌هم نمی‌داد خود این حضور مردم یک دستاورد بود. بنده منکر پاسخ نظامی ‌نیستم؛ اما خود این حضور مردم هم یک دستاورد است.

چاره‌ی کار؛ اشغال فلسطین

هژمونی آمریکا در منطقه و حتی در دنیا رو به افول است و آمریکا از درون در حال فروپاشی است. امروز در منطقه جنایت این‌ها به قدری زیاد است که کشورهای دنیا ( به جز چند کشور محدود ) دیگر از آن‌ها حمایت نمی‌کنند.

یکی از پدیده‌های بسیار مهم تاریخ معاصر جهان مخصوصاً منطقه غرب آسیا، نحوه شکل‌گیری و مواجهه رژیم صهیونیستی با دنیا بود. تصویر معروفی وجود دارد که شاید همه عزیزان دیده باشند. کشتی حامل این یهودی‌ها، که پارچه بزرگی روی آن نصب کرده و نوشته‌اند «ما را از آلمان اخراج کرده‌اند و شما فلسطینی‌ها ما را بپذیرید.» این اتفاقات از تاریخ حذف نشده؛ بلکه به دست مردم و به گوش جهانیان نرسیده است.

با تحولات سیاسی و اجتماعی که در اروپا شکل می‌گیرد، اختلافات ریشه‌داری که بین یهودیان و مسیحیان وجود داشت باعث می‌شود یهودیان به معضل و مسئله اروپا تبدیل شده، اخراجی اروپا نامیده شوند. اروپایی‌ها مجبور شدند یهودیان را اخراج کنند و امروز هم مجبورند از آن‌ها حمایت کنند. به طور مثال اینترنت را قطع می‌کنند تا جنایت‌های صهیونیست‌ها به گوش جهانیان نرسد. خبرنگار الجزیره را اخراج می‌کنند و دفترش را می‌بندند تا مانع رسیدن واقعیت‌ها به گوش مردم شوند.

تئودور هرتزل با تمسک به مسائلی مثل یهود ستیزی- که وضعیت یهودی‌ها را به یک مسئله تبدیل کرده بود- دنبال راه حل و چاره می‌گردد، آن راه حل و چاره اشغال سرزمینی به اسم فلسطین می‌شود.

چرا وارد کارزار نمی‌شویم؟

 امروزه شبهاتی پیرامون مسئله فلسطین وارد می‌شود. چرا ما گاهی وارد کارزار دفاع از مظلوم می‌شویم و بعضی اوقات وارد کارزار نمی‌شویم؟ چرا باید از فلسطین حمایت کنیم؟ امام ما(ره) فرمودند «قدس پاره اسلام است و باید به اسلام برگردد.» امروز هم می‌بینیم که بعضی‌ می‌گویند چرا وارد کارزار جنگ نمی‌شویم؟ الان که دارند مردم مظلوم غزه رامی‌کشند، چرا نشسته ایم و هیچ کاری نمی‌کنیم؟

دفاع از مظلوم وظیفه هر مسلمانی است و در همه حال باید از مظلوم حمایت می‌کنیم. به نظر بنده یکی از دلایلی که وارد کارزار نمی‌شویم  این است که قدرت و گستردگی محور مقاومت باید به سمع و بصر جهانیان برسد. دنیا باید ببیند و بفهمد که محور مقاومت فقط ایران نیست و بسیار گسترده است. محور مقاومت همه جا مقابل ظلم می‌ایستد و این قدرت باید به رخ همه جنایت‌کاران کشیده شود. امروز اسرائیل باید بداند ضربه‌ای که دارد می‌خورد فقط از طرف حماس است. اگر ایران وارد عرصه نبرد می‌شد در عرض ۷ دقیقه تلاویو و حیفا با خاک یکسان می‌شد. رژیم صهیونیستی هم بیکار ننشسته است. قتل عام می‌کند. آن‌ها به قدری وحشت‌زده و دستپاچه شده‌اند که دارند همه جا را می‌زنند و به هیچ‌جایی رحم نمی‌کنند. اجازه بازگشایی مرز رفح را نمی‌دهند. حتی مصر و اردن هم می‌گویند مرزها باز نشود زیرا باز شدن مرزها برای آن‌ها به معنای شروع جنگ است. می گویند: اگر مرزها باز شود، فلسطینی‌ها از غزه می‌روند و وارد اردن و مصر می‌شوند در‌حالی‌که اصلا چنین نیست. خبرهای موثقی وجود دارد که فلسطینی‌های دو تابعیتی که در مصر هستند یا از سایر نقاط دنیا خودشان را به مصر رسانده‌اند؛ منتظرند تا این مرز باز شود و وارد فلسطین اشغالی یعنی سرزمین خودشان شوند. ترس این‌ها خروج مردم از غزه و ورود مردم به کشورهایشان نیست؛ بلکه اگر مرزها بازگشایی شود بسیاری از فلسطینی‌ها به فلسطین برمی‌گردند. گذرگاه رفح تنها گذرگاهی در غزه است که تحت نظر خود فلسطینی‌هاست. محموله‌هایی که از مرز رفح وارد می‌شود اول به گذرگاه دیگری می‌رود و بازرسی می‌شود سپس بین مردم توزیع‌ می‌شود. در حال حاضر اجازه می‌دهند ۳۷ تریلی واردشود؛ در صورتی که الان حتی اگر به صورت خیلی پیش پا افتاده بخواهد به مردم رسیدگی شود بیش از ۸۰۰ تریلی امکانات مورد نیاز است. غزه ۳۶۰-۳۷۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. در بعضی قسمت‌ها حدود ۵ کیلومتر در بعضی قسمت‌ها ۱۰ کیلومتر عرض دارد. حدود ۴۰ کیلومتر هم طول دارد. تلفات در غزه به علت تراکم جمعیت زیاد است. یک جمعیت چند میلیونی در یک وسعت خیلی کم زندگی می کنند. ساخت و سازها خیلی نزدیک به هم است؛ لذا می‌بینیم هر جایی را که بمباران می‌کنند، مردم زیادی کشته و شهید می‌شوند.

فلسطینی‌ها ناصبی هستند؟

ما به عنوان کسی سردمدار عرصه جهاد تبیین است باید روشنگری کنیم. یکی از شبهاتی که در مورد فلسطین وارد می شود این است چرا باید به کسانی که ناصبی هستند، کمک کنیم؟ در پاسخ باید گفت فلسطینی ها ناصبی نیستند.

اولاً  ناصبی‌ها مسلمان نیستند و ما هم به آن‌ها کمک نمی‌کنیم در حالی‌کهمردم فلسطین مسلمان هستند.

ثانیاً: در فلسطین مساجدی با نام‌های علی بن ابی طالب، امام علی و فاطمه زهرا وجود دارد. در فلسطین جایگاهی به نام قدمگاه امام علی علیه السلام قرار دارد.

لذا فلسطینی‌ها ناصبی نیستند.

دزد صاحب خانه نیست!

افرادی که این شبهات را ترویج می کنند دارند به رژیم غاصب کمک می‌کنند. ما به عنوان کسانی که سردمدار عرصه جهاد تبیین هستیم، امروز باید در جامعه روشنگری کنیم و مراقب باشیم خودمان هم گرفتار این شبهات نشویم. امروز شبهات، بسیار به‌روز و دقیق نقطه زنی می‌کنند. ما باید مراقب این نقطه‌زنی‌ها باشیم و گرفتار این حملات نظری و شبهه‌ای نشویم. رژیم صهیونیستی در اوج بی‌شرمی و وقاحت خود را محق و صاحب این سرزمین می‌داند. چطور می‌شود فردی خانه کسی را بگیرد و صاحب‌خانه از خودش دفاع نکند. از ابتدای شکل‌گیری رژیم صهیونیستی، مهم ترین عامل ناامنی بوده اند. تئودور هرتزل در افتتاحیه کنفرانس بازل می‌گوید ما امروز یک سنگ پایه بنا کردیم برای خانه‌ای که پناه و حامی‌ ملت یهود باشد. ملت یهود باید یک پناهگاه داشته باشد و آن پناهگاه فلسطین و مسجد الاقصی است. وی در خاطرات روزانه‌اش می‌نویسد:« من در بازل دولت یهود را بنیان گذاشتم و شاید برخی در ۵ سال به این پی ببرند و شاید بعضی در ۵۰ سال بعد به این نکته پی ببرند.» بعد از ۵۰ سال پیش بینی هرتزل دقیقاً اتفاق می‌افتد؛ چون همان نهادهایی که هرتزل در کتاب خودش از قبیل جامعه بین‌الملل پیشنهاد کرده بود، شکل می‌گیرد. دولت‌هایی که قدرت‌ بین المللی بودند در تأسیس دولت اسرائیل نقش بسزایی داشتند.

موج مهاجرت یهودیان

یهودیان در چند موج به فلسطین مهاجرت می‌کنند.

در موج اول بین سال‌های ۱۸۸۲ تا ۱۹۰۳. ۳۵ هزار نفر یهودی از اروپای شرقی و یمن مهاجرت می‌کنند.

بین سال‌های ۱۰۹۴ تا ۱۹۱۴ -طی آن چیزی که کشتار یهودیان در روسیه خوانده می‌شود- جوانان یهودی که دیدگاه سوسیالیستی داشتند در موج دوم به فلسطین مهاجرت و شهرک‌های یهودی نشین و یک سازمان نظامی ‌و یک حزب یهودی را درست می‌کنند و زبان عبری را ترویج می‌دهند. در این دوره ۴۰هزار نفر مهاجرت می‌کنند.

بین سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ موجی نبوده است. از سال ۱۹۱۹ تا سال ۱۹۲۳ بعد از پایان جنگ جهانی و آغاز انقلاب اکتبر روسیه، اعلامیه بالفور اثر خودش را می‌گذارد و ۴۰ هزار یهودی هم در موج سوم به فلسطین مهاجرت می‌کنند.

بین سال‌های ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۹، ۸۰ هزار نفر یهودی از اروپای شرقی که عمده آن‌ها لهستانی و تعدادی هم از آمریکا بودند در موج چهارم به فلسطین مهاجرت می‌کنند.

بین سال‌های۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹ آغاز قدرت گرفتن نازی‌ها در آلمان است. در این موج که موج پنجم است۲۵۰ هزار نفر یهودی از اروپا مهاجرت می‌کنند که اوج این مهاجرت‌ها هم سال ۱۹۳۳ تا حدود ۱۹۳۶ بود که ۱۴۷ هزار نفر یهودی در این مدت حدود ۳ سال مهاجرت می‌کنند.

سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۸ آخرین موج مهاجرت قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی است. در این مقطع هم حدود ۲۰۰ هزار یهودی در فلسطین اشغالی مستقر می‌شوند.

 به طور کلی با اجرای سیاست مهاجرت یهودی‌ها به فلسطین تا ماه می‌۱۹۴۸ تقریبا ۶۴۹۶۰۰ نفر یهودی در فلسطین مستقر می‌شود. با ریشه یابی و مرور تاریخ به این مطلب رسیدیم که‌ صهیونیست‌ها اشرار امت اروپا و غاصب و محارب هستند و کشتن‌‌ آن‌ها واجب است. هر یهودی که امروز در فلسطین است- به جز یهودی‌های اصیل فلسطینی- چه تفنگ به دست دارد و چه غیر تفنگ به دست ‌‌غاصب و محاربند.

 

فرزانه سالاریمشاهده نوشته ها

Avatar for فرزانه سالاری

حسینیه شهید بهشتی

امکان ارسال نظر وجود ندارد!