بسم الله الرحمن الرحیم
محورهای صحبت دبیر تشکل راه بیداری، علی اکبر جباری
جلسه ۲۸۹، مورخ ۴ بهمنماه ۱۴۰۲
اسم اعظم خداوند
در مفاهیم دینی، مفهومی با عنوان، اسم اعظم خداوند داریم. در روایات آمده است که جنس اسم اعظم از جنس ۲۸ حروف افبای عربی نیست که بخواهیم آن را ادا کنیم یا به آن پی ببریم؛ اسم اعظم یک مفهوم است.
در دعای جوشن کبیر، خدا را به هزار اسم (در شب قدر) صدا میزنیم؛ که این اسامی و صفات خداوند، امتدادی از آن اسم اعظم میباشند. فردی، نزدِ یکی از معصومین علیهم السلام آمد و پرسید که اسم اعظم چیست؟ (نقل به مضمون می کنم) در روایت آمده است که نزدیک شخصی که این پرسش را نمود، برکه آبی بود، این آقا داخل آب افتاد و داشت خفه میشد و مدام کمک میخواست ولی نجات پیدا نمیکرد، یک لحظه صدایش قطع شد، افرادی که آنجا بودند، با تلاش توانستند آن شخص را از آب بیرون بکشند. امام(ع) رو به آن شخص فرمودند: چه اتفاقی افتاد؟
گفت: دست و پا میزدم و کمک میخواستم و کسی نتوانست کمک کند.
امام(ع) مجدد پرسیدند: چه شد که یک لحظه صدایت قطع شد؟
گفت: من آن لحظه از همه افرادی که آنجا بودند برای نجات خودم، ناامید شدم و منتظر ماندم که عمرم تمام شود.
امام(ع) فرمودند: آن لحظهای که تو کاملاً ناامید شدی، به بخشی از اسم اعظم دست پیدا کردی.
اسم اعظم ۷۳ حرف دارد که پیامبر اکرم(ص) ۷۲حرف آن را دارند. سایر پیامبران اولوالعزم و برخی اولیاءالله بخشی از این حروف را داشتهاند؛ مثلاً نوشتهاند حضرت نوح(ع) ۲۵حرف از حروف اسم اعظم را بلد بوده است. آصف بن برخیا_وزیر حضرت سلیمان (ع)_ که در یک چشم برهم زدن تخت بلقیس را از یمن به فلسطین آورد، یک یا دو حرف از حروف اسم اعظم خداوند را بلد بود. صفت مالکیت خداوند در این فرد نمایان شده بود که در یک چشم برهم زدن تخت ملکه سبا را از یمن به کاخ حضرت سلیمان(ع) در فلسطین منتقل کرد. پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) ۷۲ حرف از این ٧٣ حرف را دارند. آن یک حرف مربوط به ذات خداوند میشود که جز خودِ خداوند، هیچ فردی، اطلاعی از آن ندارد.
نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت!
اسماء و صفات خداوند(مثلاً آن هزار اسم) مرکزی دارند، گویی دور آن اسم طواف میکنند. لفظ «الله» مرکزِ اسماء و صفات خداوند است.. معنای برخی اسماء و صفات را میدانیم و معنای برخی را نمیدانیم یعنی برای توصیف آن نمیتوان توضیحی داد؛ از جمله خود لفظ «الله» که مرکز تمام اسماء الهی است. در روایات آمده است که اسم «الله» در وجود حضرت امیرالمومنین(ع) متجلی شده است که نشان از مرتبه بسیار والای امیرالمومنین علی(ع) دارد. از درک و فهم بنیبشر خارج است که بتواند مقام و جایگاه بلند حضرت علی(ع) را متوجه بشود. صحبت کردن درباره حضرت علی(ع) بسیار سخت و مشکل است و اگر انسان بخواهد حق مطلب را در این زمینه ادا کند نه سواد و نه توانش را دارد. حضرت جایگاه بسیار والایی دارند.
در روایات آمده است که حضرت فرمودهاند:«فَمَن یَمُت یَرَنی» (هر کسی بمیرد (البته مومنین) مرا میبیند!)
سعدی شعر بسیار زیبایی در این رابطه دارد:
«ای که گفتی فمن یَمُت یَرَنی جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من مُردمی تا ببینمی رویت»
رابطه امام و امت؛ راه برون رفت از بن بست
یکی از ویژگیهای حکومت اسلامی رابطه امت با امام و بالعکس است که باعث میشود هیچگاه به بنبست نرسیم. امام جامعه با تمام تلاش خود، حکومتی(سازمانی) را برپا و هدایت میکند؛ اما آن(حکومت) سازمان، به هر دلیلی، نمیتواند پیش برود و به بنبست میرسد؛ در این حالت، امام جامعه از ظرفیت امت استفاده میکند و دستور «آتش به اختیار» میدهد؛ در صورتی که در سایر کشورها چنین ارتباطی میان رئیس جمهور/ نخست وزیر(شخص اول مملکت) و مردم برقرار نیست. در فرمان «آتش به اختیار» امام به عنوان رییس نظام و سازمان میگوید که این سازمانی که خودِ من در رأس آن هستم، کارایی ندارد و نظمِ جنگِ کلاسیکی که داشتیم دیگر وجود ندارد. «آتش به اختیار!»
در حالت عادی در میدان جنگ فرمانده اصلی(کل) به فرمانده میانی و فرمانده میانی به فرمانده جزء دستور میدهد تا دستور به سرباز برسد و سرباز از فرمانده خود دستور میگیرد نه از فرمانده کل؛ اما وقتی اوضاع به هم میریزد و حلقههای میانی نظام(سازمان/ حکومت) کارشان را نمیتوانند انجام بدهند، فرمانده کل به سربازها دستور میدهد که گوشِتان به فرماندهان میانی نباشد و خودتان آتش به اختیار عمل کنید. این امر یک تحلیل نیست و «آتش به اختیار» دستور مستقیم رهبر به مردم است.
بسیاری از کارها از جمله کارهای رسانهای پول میخواهد، امتی که امامی را به امامت قبول دارد، از مال(جیب)، امکانات، زمان خود و… در راه دستور آن امام هزینه میکند. در کشورهای دیگر کسی به خاطر صحبت نخست وزیر یا رییس جمهور به میدان نمیآید، مثلا نخستوزیر انگلیس فرمان می دهد که مردم برای فلان امر بیاید کمک کنید! مردم بیتفاوت از کنار این صحبت عبور میکنند و میگویند که ما مالیات میدهیم، دولت از همان مالیات کارش را انجام دهد؛ اما در رابطه «امام با امت» و «امت با امام» ما چنین چیزی نداریم که این یکی از ویژگیهای برجسته جامعه ما است.
جمع مومنین؛ بستر ایجاد تشکیلات مردمی
در بحث کارهای مردمی، هدایت، نظم، پیگیری و استمرار، ویژگیهای یک کار تشکیلاتی است (در بیانات رهبر معظم انقلاب مورخ ۱/۳/۹۸ در دیدار جمعی از دانشجویان به آنها اشاره شده است.) سؤالی که اینجا پیش میآید این است که از کجا معلوم این تشکل دارد درست میگوید؟ پاسخ این است که:« خرد جمعی مؤمنین انقلابی که رهبر معظم انقلاب را به عنوان محور قبول دارند.» نه مردم کوچه و خیابان! زیرا هر یک از مردم کوچه و خیابان یک اعتقادی دارند، طبیعتاً آنها نمیتوانند دور هم جمع شوند و به یک خط واحد درستی برسند؛ اما در جمع مؤمنین انقلابی که رهبر را به عنوان امام قبول دارند و فرمایشات ایشان را به عنوان اصول، عقاید و اهداف تشکیلات خود قرار می دهند و خرد جمعی در آن تشکل حاکم است، این امکان، به طور قوی وجود دارد.
تکثیر تشکل های مردمی
تشکل مردمی با فرقه و سازمانی مثل سازمان مجاهدین(منافقین) متفاوت است. در فرقه و سازمان همه چیز دستوری و از بالا به پایین است و در ردههای مختلف کسی حق ندارد برای خودش نظری داشته باشد؛ اما در تشکل مردمی به این صورت نیست. تشکل به صورت شورایی اداره میشود؛ لذا رییس ندارد بلکه دبیر دارد.
متأسفانه در حلقههای میانی، ویژگیهایی که حضرت آقا(در جمع دانشجویان _ مورخ ۹۸/۰۳/۰۱) به آن اشاره نمودهاند، وجود ندارد. آقای پناهیان، آقای رحیم پور، آقای رائفی پور و … سخنرانان بسیار خوبی هستند؛ برای ۵۰ هزار نفر صحبت میکنند؛ اما از آن ۵۰ هزار نفر یک تشکل ۵۰ نفره تشکیل نمیشود! در قسمت هدایت حرفهای خوبی میزنند و هدایت میکنند؛ اما نظمی که لازمه ایجاد تشکل مردمی است، وجود ندارد. مثلاً افراد ۳ جلسه حاضر می شوند و یک جلسه نمیآیند؛ این خلاف تعریف صحیح تشکل است. متأسفانه تشکیلاتی با تعریف صحیح که در راه بیداری وجود دارد، نداریم. از تشکلات این چنینی(نظیر راه بیداری) باید دو هزار نسخه به وجود آید. یک تشکل بزرگ یک میلیون نفری مناسب نیست، اما یک میلیون تشکل بیست نفره عالی است.