بسم الله الرحمن الرحیم
محورهای صحبت دبیر تشکل راه بیداری، علی اکبر جباری
جلسه ۲۸۶مورخ ۱۳ دیماه ۱۴۰۲
حکومت اسلام یا طاغوت؟
پیش از انقلاب روز زن و روز مادر، روز تولد همسر شاهنشاه بود. تفاوت این که طاغوت یا حکومت اسلام بر سر کار باشد در همین مواردی است که شاید به چشم نیاید و مهم نباشد؛ اما تفاوت مهمی است که در مملکت شیعه، روز مادر و روز زن، روز تولد یک زن بدکاره باشد یا روز میلاد بانوی دو عالم که سرور بانوان در دنیا، آخرت و بهشت است. همین موارد، دلیل و حجتی است که ما بسیار مراقب پرچم حکومت اسلام در ایران باشیم. انشاءالله که از پیروان حقیقی حضرت زهرا(س) باشیم و از میراث جاودان حضرت زهرا(س) به خوبی پشتیبانی و نگهداری کنیم.
حکومت اسلام؛ میراث حضرت زهرا(س) و شهدا
میراث حضرت زهرا(س)، ولایت است؛ ایشان نگذاشتند مفهوم واژه «ولایت»_از اعلی درجه ولایت تا مراتب پایینتر_ تغییر کند. در حال حاضر قصه ولایت و امتداد آن در جمهوری اسلامی ایران و حکومت اسلام متبلور شده است. حضرت زهرا(س) رسماً به خاطر حقانیت حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) به تنهایی قیام کردند که منجر به آن اتفاقات و شهادت ایشان شد. اتفاقاتی که در منزل حضرت، در کوچه و ماجرای فدک افتاد، حاکی از این است که قیام ایشان فقط برای دفاع از همسرشان نبوده است. کما اینکه عدهای که در ماجرای سقیفه جمع شدند حدود۷۰ نفر و عدهای هم که منزل حضرت را آتش زدند حدود۲۰ نفر بودند. این تعداد کم عددی نبود که امیرالمومنین علی(ع) -که جنگاور همه اعصار هستند- توان مقابله با آنها را نداشته باشند. مأموریت و تکلیف حضرت مطلب دیگری بود.
در اینجا حضرت زهرا(س) به میدان آمدند و آن اتفاقات رقم خورد. ما میراثدار حضرت زهرا(س) هستیم. ایشان به تنهایی در آن روزگار قیام فرمودند و مقابل انحراف و طاغوت ایستادند. اکنون ما صاحب آن حکومت هستیم؛ حکومتی که اقلیتی محکم پای آن ایستادهاند.
شهید سلیمانی معتقد بودند «جمهوری اسلامی حرم است؛ اگر این حرم حفظ شود، همه حرمتها حفظ میشود و اگر این حرم از بین برود حریم و حرمتی برای اسلام باقی نمیماند.» شهید سلیمانی از ارادتمندان حقیقی و پیروان راستین حضرت زهرا(س) بودند که با عمل، پیروی خودش از حضرت زهرا(س) را نشان دادند.
اگر شهید طهرانی مقدم، شهید فخری زاده، شهید سلیمانی و… نبودند، جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا و پهنه امت اسلام، این جایگاه و موقعیت را نداشت. اینها افرادی بودند که تمام زندگی و وجودشان را برای دفاع از این میراث(حکومت اسلام) گذاشتند؛ ما موظفیم از میراثی که این شهدا برای ما بر جای گذاشتهاند، پاسداری و پشتیبانی کنیم. این پشتیبانی فقط با حرف اتفاق نمیافتد. «فکر مؤثر و کار مؤثر» باید در کنار هم باشند تا انشاءالله بتوانیم به تکالیف خود عمل کنیم.
اصلاح اصول یا اجرای آن؟!
برای حفاظت از این پرچم و حکومت، باید آن(حکومت) را از ناپاکی و فساد پالایش کرد. اصل(اساس)، ساختار و شعارهای حکومت به درستی چیده شده است؛ زیرا توسط یک فقیه جامع الشرایط در ابتدا، انقلاب اسلامی و سپس نظام اسلامی پایهگذاری شده است؛ فقیهی(حضرت امام خمینی (ره)) که در نوع خودش بیبدیل بوده است. ما برای اصلاح اصول دور هم جمع نشدهایم؛ چون اصول درست میباشند. برای اجرای این اصول دور هم جمع شدهایم؛ تا آن حکمرانی، درگیر فساد، انحراف، کسالت، کاهلی، ترک فعل و … نشود. باید با مطالبهگری از میراث حضرت زهرا(س) حفاظت کنیم تا به دست صاحب اصلیاش برسد(ان شاءالله). برهه کنونی، برهه و زمانه بسیار مهمی است. پس از ۱۴۰۰ سال، حکومت اسلامی تشکیل شده است و با وجود تعدد دشمنیها، توانسته دوام بیاورد.
«بی مردم»
عمرِ حکومت حضرت رسول(ص) ۱۰ سال، امیرالمومنین(ع) حدود ۵ سال و امام حسن(ع) حدود ۴ ماه بوده است. حکومت اسلام بعد از انقلاب اسلامی ۴۵ سال با وجود تهدیدات بسیار، دوام آورده است. در این ۶-۷ سال اخیر، هر ۲ سال(دی ۹۶، آبان ۹۸، مهر ۱۴۰۱) تکانههای بسیار شدیدی به آن وارد شده است و با مشکلاتی مواجه شده است. متاسفانه برخی از مردم نسبت به عملکرد این حکومت دلخور و برخی ناامید هستند. ما باید امید را به مردم برگردانیم و دلخوری و کدورت را برطرف کنیم. اگر مردم نباشند، حتی اگر امیرالمومنین(ع) هم در رأس حکومت باشند، حکومتشان به دست معاویه میافتد.
در نبرد صفین امیرالمومنین(ع) دستِ برتر داشتند، اما یک عده آدم بیبصیرت به حضرت امیر(ع) فشار آورند و ایشان بنا به مصلحت دستور عقب نشینی دادند، این افراد بیبصیرت به حضرت(ع) فشار آوردند تا حکمیت را بپذیرند و بعد از اتمام کار و مواجهه با عواقب تصمیمشان، حضرت(ع) را بازخواست کردند که ما نفهمیدیم! تو چرا قبول کردی؟ باید توبه کنی و کار معاویه را یک سره کنی. پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) لشکری که آماده نبرد با معاویه بود، به امام حسن(ع) گروید اما امام حسن(ع) با وجود یک لشکر صدهزار نفری، پیش از ورود به جنگ از معاویه شکست خوردند و مجبور شدند برای این که دین اسلام از بین نرود، صلح را بپذیرند. امام حسن(ع) لشکر صدهزار نفری داشتند؛ اما معاویه با پول کلانی، فرماندهان لشکر ایشان از جمله عبیدالله بن عباس، پسرعموی امیرالمومنین(ع) و پیامبر(ص) و لشکرش را خرید و امام حسن(ع) تنها ماندند. حکومت امیرالمؤمنین(ع) با قدرت نظامی بیشتر، بدون جنگ دست معاویه افتاد.
آتش به اختیار
امروزه هم اگر ملت بی بصیرت شود و حواسش از اصول پرت شود، این اتفاق خواهد افتد(خدا نخواهد). برخی میگویند: «مسئولین مشکل دارند!» مسئولین در دوره امیرالمؤمنین(ع) هم مشکل داشتند، نامههای حضرت به کارگزارانشان موجود است؛ اشرافیت، زندگی اشرافی، قدرت طلبی، زد و بند با دشمن مواردی است که در بین کارگزاران ایشان بود.
قدرت و پول، فردی را که ظرفیت نداشته باشد، فاسد میکند. ظرفیت بسیار بالایی میخواهد، من نوعی هم اگر یک مسئول رده بالا شوم، معلوم نیست چگونه عمل کنم!! آزمایش بسیار سختی است و ظرفیت بسیار بالایی میخواهد. لذا این مسئولین نیستند که میتوانند حکومت اسلام را حفظ کنند بلکه مردم و تشکلهای مردمی باید برای حفظ این حکومت از آلودگیها و فسادها تلاش کنند. به همین علت است که رهبر انقلاب، ۷-۸ سال پیش فرمان «آتش به اختیار» دادند.
«آتش به اختیار» یعنی ای مردم! خودتان برای دفاع از حکومت به میدان بیایید. فرمان آتش به اختیار برای زمانی است که اتصال و ارتباط میان خط مقدم و فرماندهی، قطع شده است. این پل ارتباطی قطع شده بین مردم و رهبر، همان مسئولین هستند زیرا بنده و شما به عنوان مردم عادی نمیتوانیم به بیت رهبری برویم.
برخی افراد شرایط حال حاضر را با دوره حضرت امیر(ع) مقایسه میکنند که حضرت محافظ نداشتند و هر کس میخواست امام جامعه را ببیند به مسجد میرفت. باید دقت کنیم در زمان پیامبر(ص) جمعیت کل حجاز(نه فقط مکه و مدینه) کمتر از یک میلیون نفر بود. اگر فرض کنیم در دوره امیرالمومنین(ع) جمعیت دو و نیم برابر یعنی حدود دو میلیون نفر شده بود و قلمرو حکومت اسلام از طرفی تا مرز ایران با چین و از طرفی دیگر به اروپا ختم می شد. دو میلیون نفر امروزه، تنها جمعیت یک محله تهران(مثلا منطقه ۲۲ تهران) است. لذا منطقی بنگریم امروزه امکان پذیر نیست ۸۵ میلیون نفر جمعیت ایران در بیت رهبری با امام جامعه بدون هیچ محدودیت و محافظی دیدار نمایند!
تناقضِ برخی مسئولین
حد فاصل بین امام جامعه و مردم، مسئولین هستند که متأسفانه برخی از آنها هیچ کاری نمیتوانند بکنند. حکومت و دولت دست مسئولین است؛ اما به طور مثال یک قسمت دولت آقای رئیسی تلاش میکند مسکن بسازد، اما قسمت دیگری ۸۰۰ هزار واحد خالی متعلق به بانکها و سازمانهای دولتی را نگه داشته و وارد بازار مسکن نمیکنند. آقای رئیسی فرد بدی نیست و واقعاً میخواهد مشکل مسکن را حل کند اما با وجود این تناقض در عملکرد یک بخش، نمی شود.
در قصه خودرو، وزیر صمت و رئیس جمهور از مافیای خودرو ابراز ناراحتی میکنند در حالی که «ایران خودرو»، «سایپا»، «پارس خودرو» و … شرکتهای خودروسازی دولتی هستند و رئیس آن را وزیر صمت تعیین می کند!! مافیای خودرو، مافیای دارو، مافیای قیر و … نیز به همین ترتیب است. منظور این است که آقای رئیسی برود، هر فرد دیگری هم جای ایشان بیاید وضع به همین منوال است.
مجلس انقلابی که با امید به آنها رأی دادیم، هنوز شفافیت آراء را تصویب نکردهاند. یکی از گلوگاههای جمهوری اسلامی شفافیت آراء است که اگر اجرایی شود، بسیاری از فسادها رخ نمیدهد.
بقای حکومت؛ اصلاح عملکرد مسئولین
بین رهبر و مردم، افراد زیادی(مسئولین) هستند. تا این افراد هستند معنا ندارد ما بگوییم با رهبر انقلاب کار داریم. طنز تلخی است که بارها شنیدهایم: «مسئولین بسیار تلاش کردند که جمهوری اسلامی را ساقط کنند، مردم نگذاشتند.» مسئولین با کارها، موضعگیریها، عدم وحدت و همدلی و … کار را به جایی رساندهاند که رهبر فرمان آتش به اختیار دادند! مانند وقتی که مدیر یک مدرسه به دانش آموزان بگوید از دست معلمها کاری برنمیآید، خودتان هر کار میتوانید انجام دهید. البته این مثال است، اما بسیار حرکت صادقانه و بزرگی بود که رهبری انجام دادند.
حکومت امیرالمؤمنین(ع)، به خاطر مسئولین بیکفایت به دست معاویه افتاد. بعد از شهادت حضرت امیر(ع) بلافاصله امام حسن(ع) خلیفه شدند و اصلاً فرصت نداشتند کارگزاران قبل را عوض کنند؛ لذا کارگزاران فاسد در مواجهه با معاویه، امام(ع) را فروختند و معاویه رئیس حکومت شد. امام علی(ع) امام بودند، علم غیب داشتند و در انتخاب افراد بسیار دقیقتر از حضرت آقا عمل کردند اما با این حال بهخاطر عملکرد کارگزاران فاسد، حکومتشان دست معاویه افتاد و ساقط شد. جریان حق بسیار قصه پیچیده و سنگینی است.
پیچیدگیِ تشخیصِ مناسباتِ جبهه حق
۷۵ سال است که قضیه فلسطین پیش آمده است و ما ۴۵ سال است که به خاطر حمایت از فلسطین مورد دشمنی بیگانگان قرار میگیریم. اصلیترین دشمنی غرب با ما به خاطر فلسطین است؛ اگر قصه اسرائیل و فلسطین در میان نباشد، ایران مشکل اساسی با آمریکا ندارد که بخواهد رابطه رسمی نظیر انگلیس و آلمان و فرانسه و … با آمریکا برقرار کند. در قصه داعش و سوریه برخی از سربازان حماس مقابل ما در سوریه میجنگیدند و سربازان ما را میکشتند. همان موقع و بعد از آن نیز همچنان به حماس کمک میکردیم و به آنها نگفتیم. جریان حق همین قدر سخت و پیچیده است. در جریان داعش، حماس در دامان عربستان و قطر افتاد. عربستان و قطر به آنها پول دادند و آنها نیز در سوریه شروع به جنگیدن کردند. حماس آرام آرام متوجه شد چه خبطی انجام داده است. از عربستان به سمت ما برگشت؛ چون عربستان به سمت عادی سازی روابط با اسرائیل حرکت کرد. علت حمله داعش به سوریه، حمایت از فلسطین و حماس بود. حکومت سوریه یک حکومت لائیک است که در مناسبات اجتماعی-سیاسی اعتقادی به ورود دین به عرصه سیاست و اجتماع ندارند. علویهای سوریه (بشار اسد و پدرش و حزبی که سر کار هستند) شیعه نیستند، بلکه یک فرقه انحرافی هستند. در قصه سوریه، علویها چندین بار با حزبالله و سربازان ما به مشکلات بسیار اساسی خوردند زیرا معتقدند که حزب الله دارد ایدئولوژی خود را در پادگانهای ما پیاده میکند!!! سوریه به خاطر اعتقادات کمونیستی و سوسیالیستی و اختلافاتی که با آمریکا سر مسائل بلوک شرق و غرب داشتند و درصدی هم به خاطر مسائل انسانی، از همان اول با اسرائیل مشکل داشت و پای قصه فلسطین ایستاد. آمریکا به خاطر حمایت سوریه از فلسطین، هشت سال بلای داعش را بر سر سوریه آورد.
لذا مسئله تشخیص حق یک مسئله ساده صفر و یکی نیست که جبهه حق با مختصاتی معین، روشن باشد و هرچه جز این مختصات، جبهه باطل شناخته شود. لذا شناخت حق و دفاع از آن بسیار سخت است. مثلا از حماس حمایت مالی و نظامی میکنیم اما با کلیپی مواجه می شویم که حماس به جمهوری اسلامی فحاشی می کند یا با داعش همکاری میکند و برخیهایشان معتقدند شیعهها کافر هستند و باید نابود بشوند. به هر حال آنها سنی مذهب واِخوانی هستند….
چرا حکومت اندکی مماشات نمیکند!
مناسبات در جبهه حق، آنطوری که بسیاری از مردم تصور میکنند، نیست. چون آن ظلمیکه دارد اتفاق میافتد، ظلم بسیار بزرگی است و حکومت حق نمیتواند در مقابل ظلم طاغوت بیتفاوت باشد و مادامیکه طاغوت وجود دارد، باید جلوی او بایستد؛ یا موفق میشود یا از بین میرود؛ این تکلیف خدا است. حکومت امیرالمؤمنین(ع) هم از دست رفت. حضرت میتوانستند حکومت را نگه دارند اما در خطبه ۲۰۰ نهج البلاغه می فرمایند: «من از معاویه به فنون این گونه سیاستها آشناترم؛ اما تقوا و پرهیزگارى و ترس از خدا هرگز به من اجازه نمىدهد که این روش جنایت آلود را برگزینم». لذا حکومت از دست میرود. حکومت را به هر قیمتی نباید نگه داشت.
برخی میگویند: یک ذره کوتاه بیایید تا مردم کمی آرامش بگیرند. حکومت به اندازه کافی کوتاه آمده است. حکومت اسلامی در برابر طاغوت مثلاً با پذیرش برجام کوتاه آمد و تا جایی که امکان داشت عقب نشینی کرد. طرف مقابل هم به همان اندازه جلو آمد. این نبود که ما کوتاه بیاییم، آنها هم کوتاه بیایند (کوتاه آمدن یک طرفه). حکومت اسلام به هر قیمتی باقی نمیماند و تاکنون هم درست پیش رفته است، اگرچه مشکلات داخلی داریم اما از حمایت فلسطین کوتاه نمیآییم.