بسم الله الرحمن الرحیم

  • برکت تشکل (انتشار درون‌تشکیلاتی)

بزرگواران ثبت تشکل‌های پنج تا نه‌نفره را خیلی جدی بگیرند! دستورالعملش هم گفته شده است! یک تشکل ثبت می‌کنید، کد معرف را می‌زنید تشکل راه بیداری با کد تشکل که إن‌شاءالله در مطالبه‌گری‌ها بتوانیم پیش برویم. از مسئول حسینیه‌تان راهنمایی بگیرید. یکی از ثمرات همین تشکیل تشکل‌ها عزل وزیر کشاورزی بوده است. یک ماه قبل از عزل آقای وزیر، تشکل به‌عنوان یک تشکل ملی نامه‌ای به ستاد امربه‌معروف نوشت مبنی بر این که چنین فساد و مشکل و رانتی در وزارتخانه شکل گرفته است. ما پیگیری کرده‌ایم، ستاد امربه‌معروف هم پیگیری کند. ستاد امربه‌معروف دو تا، سه تا نامه به سازمان بازرسی به نهاد ریاست‌جمهوری زد. تماس‌هایی هم قبلاً گرفته شده بود. ذهنیت ایجاد شده بود. بعد از کمتر از دو هفته وزیر کشاورزی استعفا داد. حالا نمی‌دانم، یا عزلش کردند یا استعفا داد، یا وادار به استعفا شد؛ در هر صورت کنار رفت. بعضی وقت‌ها کافی است راه را پیدا کنیم و از مسیرش جلو برویم. ثبت این تشکل‌ها بسیار کمک‌کننده است که در مکاتبات، تشکل راه‌بیداری، نامه‌هایش و امضا‌یش را خیلی جدی بگیرند.

 

  • ارتباط مشکلات اقتصادی با بسیاری از معضلات جامعه

می‌گویند که جوانان ما خیلی تحت فشارند. شغل ندارند. می‌خواهند کار کنند، کار نیست، نمی‌توانند ازدواج کنند. باید اقدامی بشود. نباید شعار داد. چه کسی مخالف درست‌کردن اوضاع اقتصادی جوان‌هاست؟ همه موافق هستند. رهبر، رئیس‌جمهور، نماینده‌هایمان، همه دارند می‌گویند. اما اینجا ما نباید شعاری صحبت کنیم. اینجا نه نمازجمعه است، نه هیئت و نه مسجد. اینجا یک جلسه کاری است. اینجا باید راهکار پیشنهاد بدهید. گله و شکایت کلی جایش اینجا نیست. به اندازه کافی خود بنده به نمایندگی از شما از این شکایت‌ها کرده‌ام. این صدای ما، هم ضبط می‌شود و هم خیلی جاها منتشر می‌شود. باید روی راهکار صحبت کنیم، وگرنه معضل را همه می‌دانیم. سیزده چهارده سال است رهبر انقلاب دارند شعار اقتصادی می‌دهند. اقتصاد درست شود، حجاب هم درست می‌شود. تأثیر دارد. بخشی از مسائل فرهنگی در گروی اقتصاد است.

همه می‌دانیم که معضل هست. همه دارند به هم می‌گویند. رهبر به این پایینی‌ها، پایینی‌ها به همدیگر. آقای رئیسی از قصه خودرو گله دارند، در حالی که زیردست خودشان است. وزیر صمت هم گله داشت! می‌گفت من خودم هم نمی‌توانم ماشین بگیرم. ماشینم یک تندر نود، مدل ۸۹ است. خود وزیر که کارخانه‌های خودروسازی زیر دستش است، شاکی است! ای بسا رئیس ایران خودرو را هم ما بیاوریم اینجا بنشانیم، از وضعیت خودرو شاکی باشد! همه هم دارند به همدیگر می‌گویند: باید این وضع اصلاح شود! دیگر آرام‌آرام ما باید از کلی‌گویی بیرون بیاییم. باید راه‌حل ارائه بدهیم یا در مسیر پیداکردن یک راه‌حل پیش برویم.

همین الان من چند راه ارائه دادم: در قصه عزل آقای وزیر ستاد امربه‌معروف کشور دو نامه زد. دو ماه هم ما داشتیم به نماینده‌ها زنگ می‌زدیم. فشارهای دیگر هم بود. همه با هم باعث شد این آدم جابه‌جا شود. این یک راه. راهکار دیگر اینکه کاری کنیم تا امضای تشکل قدرتمند شود. بتواند نامه بزند. نامه‌زدن کاری ندارد، اما وقتی پشتش دویست تا تشکل باشد، هزار نفر آدم باشند، آن‌وقت جدی می‌گیرند.

 

  • نیاز به نیروی تازه‌نفس (انتشار درون‌تشکیلاتی)

هفته آینده إن‌شاءالله دوره جدید آموزش مقدماتی شروع می‌شود؛ پنج‌شنبه. خواهشی که داریم بزرگواران تا جایی که می‌توانند برگه‌های تبلیغات بگیرند و هر کجا که می‌توانند منتشر کنند؛ در فضای مجازی، به اقوام، تلفنی، باج بدهند، رشوه بدهند، شام بدهند، تطمیع کنند، تهدید کنند. هرجور که می‌توانند افرادی را بیاورند. اگر افراد بیایند، این حرف‌ها را بشنوند، حتی به تشکل هم نیایند، باز حساب است. خیلی خوب و مهم است.

کمک کنید دوره‌های آموزشی خیلی شلوغ و پربار برگزار شود، یک نفس تازه‌ای در تشکل دمیده شود، إن‌شاءالله. افراد جدیدی بیایند و پیش برویم. آخرین اتفاقی که افتاده عزل وزیر کشاورزی است. این چیزی است که جلوی چشممان است. آن شرکت کذایی که با دو سال سابقه کار مجوز واردات سیزده میلیون تن کالا را به آن داده بودند که در رسانه‌ها زیاد به آن پرداخته نشد، اما در راه‌بیداری هر هفته تماس گرفته می‌شد و نامه‌نگاری می‌شد. این یک فقره کار بود. ما باید در یک ماه، پنجاه مورد از اینکارها انجام بدهیم. الحمدلله به اندازه کافی مشکل در سطح کلان هست!

 

  • یکمرتبه حال می‌آیی!

یک روایت برایتان بخوانم لذت ببرید. یک روایت مشهور هست که معمولاً شما نیمه اولش را زیاد شنیده‌اید، اما نیمه دوم را شاید کمتر شنیده باشید. این روایت در بحارالانوار، جلد ۷۹، صفحه صد و هفتاد آمده است. رسول اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: آیا آگاه کنم شما را از گروهی که نه از انبیا هستند و نه از شهدا، ولی مردم در روز قیامت به مقام و منزلت آن‌ها غبطه می‌خورند و آن‌ها بر منبرهایی از نور نشسته‌اند؟ سؤال شد: ای رسول خدا! آنان کیانند؟ فرمودند: آنان کسانی هستند که بندگان را نزد خدا و خدا را نزد بندگانش محبوب می‌گرداندند. سؤال شد: ایجاد محبت خدا در دل‌ها معلوم است، ولی چگونه بندگان را نزد خدا محبوب می‌کردند؟ فرمودند: آن‌ها را فرمان می‌دادند به آنچه خدا دوست داشت و بازمی‌داشتند آنان را از آنچه خدا دوست نمی‌داشت و هرگاه آن‌ها خدا را اطاعت کنند، خداوند نیز آن‌ها را دوست خواهد داشت.

این روایت چه چیز را می‌گوید؟ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر را. کسانی که خدا را نزد مردم محبوب می‌کنند و مردم را نزد خدا. مردم چطور نزد خدا محبوب می‌شوند؟ با اطاعت. امربه‌معروف یادآوری این اطاعت است. امر به اطاعت است. یادآوری هم نیست، نهی از ترک واجب و انجام محرمات است. مقامی بالاتر از این نداریم. آدم باید زرنگ باشد. باید عمده‌فروشی کند. عمده خریدوفروش کند. یک وقت هست من خودم دوره آموزشی می‌آیم، یک وقت هست ۵۰ نفر را می‌آورم. آن ۵۰ نفر تا آخر عمرشان هر کاری در رابطه با امربه‌معروف بکنند، من شریکم. خودشان اهلش بشوند، ادامه بدهند، یکی دیگر را بیاورند؛ به صورت هرمی. به صورت هرمی شما آن رأس قرار می‌گیرید. آن زیرمجموعه هر کاری می‌کنند، شما ثروتمند می‌شوید. این که بعضی از وقت‌ها آدم کسالت دارد، کسالت روحی منظورم هست، حال ندارد، حس نمازخواندن هم ندارد. نمازش هم از اول وقت می‌گذرد. ساعت دو یا سه بعدازظهر به زور خودش را جمع‌وجور می‌کند، می‌ایستد سر نماز. بعد می‌بیند چه حال خوشی دارد! اصلاً حال نداشت خود نماز را بخواند، اما حالا یک حال خیلی خوب دارد، اشکش هم درمی‌آید! یکی از بزرگان می‌گفت: همان لحظه یک نفر شما را در یک جایی دعا کرده است، یا یک نفر کار خوبی همان لحظه انجام داده که خدا خوشحال شده، امام زمان لبخند زده‌اند، شما باعث آن کار بودید. حالا شاید هم ندانید چه کسی بوده و چه بوده است. این خیلی مهم است. لذا، جدی بگیرید!

یکی از بهترین راه‌ها برای اینکه مردم اهل امربه‌معروف بشوند، همین دوره‌های آموزشی است. بعضی وقت‌ها می‌آیند از خود شما هم جدی‌تر پیش می‌روند، بعد شما هم شریکید. یک نفر هم اضافه بکنید، در تمام کارهای خیر آن آدم که به واسطه امربه‌معروف انجام شده، شریک هستید و آن دنیا هم دنیایی هست که «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خَیرًا یَرَهُ» ﴿زلزال، ۷). در روایت پرسیدند که این ذره یعنی چقدر؟ گفتند در اتاق تاریک که نور تابیده می‌شود، اجرام بسیار ریزی در نور دارند این‌طرف و آن‌طرف می‌روند. به آن ذره می‌گویند.

 

  • خوب‌تر از همه کارهای خوب

در برنامه زندگی پس از زندگی، یکی بود که آن‌طرف به او جایزه خوبی داده بودند؛ یک خنکی خیلی خوبی. به خاطر یک کار خیلی تحویلش گرفته بودند. می‌گفت من داشتم در خیابان راه می‌رفتم، سنگی در خیابان، جلوی راه ماشین‌ها و موتوری‌ها بود. با پا آن سنگ را کنار زده بودم که نکند یک موتوری از رویش رد بشود و با سر زمین بخورد. بعد به او نشان داده بودند که اگر تو آن سنگ را کنار نمی‌زدی، یک موتوری می‌آمد، این بلا سرش می‌آمد. تو آن بلا را از او دور کردی. طرف فقط با پا زده یک سنگ کنار رفته. خیلی کار کوچکی است؛ کوچک از این جهت که وقت و توانی از او نمی‌گیرد. نه پول خرج کرده، نه وقت گذاشته، نه توان جسمی گذاشته است. با پا یک سنگ را کنار زده است. حالا چه برسد به کارهای اینچنینی.

می‌خواهم بگویم که جدی بگیرید! هیچ کاری به اندازه اینکه شما مردم را در مسیر امربه‌معروف بیاورید، نزد خدا پسندیده نیست. وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللهِ عِندَ الأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهیِ عَنِ المُنکَر، إلاّ کَنَفثَهٍ فی بَحرٍ لُجِّیٍّ؛ تمام کارهای خوب و جهاد در راه خدا در برابر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مثل نم دهان هستند در برابر اقیانوسی ژرف (نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴). تمام کارهای خوب خیلی حرف است! حالا هی ما دنبال تک‌تک آن کارهای خوب برویم. آدم زرنگ می‌آید آش را با جایش می‌برد. نمی‌آید پنج تا از آن کارهای خوب را انجام بدهد، بلکه می‌آید در وادی امربه‌معروف. آن‌وقت مقام و منزلتش از شهدا و مجاهدین و همه این‌ها بالاتر می‌رود. آدم باید زرنگ باشد.

 

  • بچه زرنگ

یک مجموعه تلویزیونی خوبی درباره شهدای مدافع حرم درست کرده‌اند به اسم «بچه زرنگ». چه اسم قشنگی گذاشته‌اند! واقعاً آن شهدا زرنگ بودند و زرنگی کردند. شهید سلیمانی نابغه بود، زرنگ‌ترین آدم روی کره زمین بود. نخبه بود. نخبگی آن چیزی نیست که در ذهن ما و مردم فروکرده‌اند. نخبگی یعنی شهید سلیمانی، یعنی شهید صدرزاده، یعنی شهدای مدافع حرم در روزگاری که اسمی از جهاد و شهادت نیست و اگر هم کسی به آن سمت برود، به او بد نگاه می‌کنند و مورد شماتت قرار می‌گیرد. در این دوره چنین تصمیمی گرفتن و چنین کاری کردن زرنگی است. این آدم زرنگ است. زرنگ‌ترین ابناء بشر در تاریخ، شهدای کربلا هستند. زرنگ‌ترین آدم‌ها کسانی هستند که در دوره غیبت، سرباز امام زمان باشند. وگرنه سربازی بعد از ظهور که دیگر همه پرده‌ها کنار رفته است، کار خیلی بزرگی نیست. بزرگ هست، اما بزرگ‌تر از سربازی در دوره غیبت نیست. الان ما باید برای امام زمان در دوره غیبت سرباز و یار جمع کنیم.

ظهور حضرت حجت به قصه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بند است. تا ظرف جامعه از آلودگی پاک نشود، خدا ناب‌ترین معارفش را در این ظرف نمی‌ریزد. ظرف جامعه با امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر پاک می‌شود. از صدر تا ذیل، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مسئولین، از بالاترین ارکان نظام و حکومت و دولت تا مردم عادی در کف خیابان. امام زمان منتظر هستند ما کاری کنیم که مردم به سمت حضرت هجوم بیاورند. یک امتی باید امام زمان را بخواهند که قصه ظهور رخ بدهد و این اتفاق نمی‌افتد مگر با امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر.

 

  • پاک‌ترین ظرف برای ناب‌ترین معرفت

پاک‌ترین ظرفی که در دنیا هست، ظرف جمهوری اسلامی است. قوانینش قوانین خداست، قوانین اسلام است، قوانین مذهب شیعه است. قانون اساسی آن قانون اساسی‌ای است که از قرآن و اهل بیت گرفته شده است. در رأس نظام یک فقیه مجتهد مدیر مدبر اهل ورع قرار گرفته است. این‌ها بی‌نظیر است. با تمام اتفاقات معوج که در این چند ماه اخیر افتاده، مملکت ما، شهرهای ما در دینداری و معنویت و همه این‌ها از بقیه ممالک اسلامی بسیار جلوتر است. این همه در آن آشوبِ مهسا و انقلاب کذایی جنسی، انقلاب صورتی جنسی مرتب در بوق و کرنا کردند که نوجوانان، کودکان و… از دین زده شده‌اند، فاصله گرفته‌اند، اما مرتب خبرهایی از موج جشن‌های عبادت، جشن روزه‌اولی‌ها، جشن عبادت، در همه شهرهای کوچک و بزرگ آمد. قصه اعتکاف پرشورتر از سال‌های قبل، یا راهپیمایی ۲۲ بهمن و قصه ماه مبارک رمضان. در تهران، در ایام ماه مبارک، یک کار آماری دقیق و علمی انجام شد. در میانه شهر، حوالی همین چند دانشگاه مشهور، تقریباً در مرکز شهر، آمده‌اند یک کار میدانی انجام داده‌اند و آمار گرفته‌اند که چند درصد مردم روزه هستند. از هر ده نفر، شش نفر روزه بودند. خیلی آمار بالایی است. ما مریض داریم، مسافر داریم، همه این‌ها هست و البته روزه‌خور هم هست. داشته و داریم؛ در مملکتی که این همه آماج اتفاقات و دشمنی‌ها و جنگ ترکیبی و جنگ شناختی و جنگ اقتصادی است. تازه در تهران این کار آماری انجام گرفته است. میانگین آمار روزه‌داران در شهرهای دیگر خیلی بهتر از تهران است.

پاک‌ترین ظرف برای این که خدا آن ناب‌ترین معرفتش را در آن بریزد، جمهوری اسلامی و مملکت ایران است. مملکت ایران و شهرهای ایران خیلی نزدیک هستند به آن چیزی که می‌گویند حضرت باید در میان امت یک جای پا داشته باشند. یک گروهی باید باشند که خدا به پشتوانه آن‌ها به حضرت اجازه ظهور بدهد. یک قدم فاصله داریم. این یک قدم هم با امربه‌معروف برداشته می‌شود.

 

  • امربه‌معروف مسئولین

اولویت اول امربه‌معروف مسئولین است. این خیلی مهم است. ما از صبح که از خانه بیرون می‌رویم وظیفه تذکردادن داریم؛ به همه. منتها اگر علی‌حده بخواهیم برویم بیرون، توانی اگر داریم بهتر است که صرف امربه‌معروف مسئولین و یا امربه‌معروف در موضوعات کلان اجتماعی بشود. اگر فردی سه ساعت کاری نداشته باشد و فقط بخواهد برود در خیابان که تذکر بدهد، بهتر است آن سه ساعت را برای امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر مسئول بگذارد. کار بر زمین مانده زیاد داریم؛ مشکل ازدواج، شغل، مسکن، مشکل فرهنگی. من می‌گویم که ما از نظر معنوی جلو هستیم، این امر نسبی است. به نسبت آن اتفاقی که افتاده، کارنامه ما کارنامه مثبتی نیست؛ وضعیت مدارس ما، دبیرستان‌های ما، چه دخترانه و چه پسرانه، خصوصاً دخترانه‌ها. حداقل تهران، چیزی که جلوی چشممان است، اوضاع خوبی نیست. ما به جای این که برویم به صد نفر در سه ساعت تذکر بدهیم، آن سه ساعت را صرف صدهزار نفر می‌کنیم تا یک کاری انجام بگیرد. این معقول‌تر است. منتها این نافی این نمی‌شود که من رفته‌ام خرید بکنم، تذکر ندهم و بگویم نه، من باید وقت و توانم را برای امربه‌معروف در مسائل کلان بگذارم. نه! این نافی این تکلیف نمی‌شود. چیزی که می‌بینم را باید تذکر بدهم.

 

  • قصه پرغصه مسکن

قصه مسکن چطور حل می‌شود؟ یکی از راه‌هایش این است که بانک‌ها و شرکت‌های خصولتی که مسکن‌هایی خریده‌اند تا ارزش سرمایه‌شان افت نکند، این‌ها را بریزند در بازار. ما در تهران نزدیک چهارصد، پانصدهزار مسکن خالی داریم و در کل کشور حدود دو میلیون. مگر ما کلاً چند خانواده داریم؟ بیست و سه چهار میلیون خانواده داریم که همه آن‌ها بدون مسکن نیستند. یک عده‌ای مسکن دارند. آن‌هایی که بی‌خانه هستند را حساب کنیم، مثلاً می‌شود شش میلیون خانواده که به اندازه سی درصد این‌ها مسکن وجود دارد. سی درصد یعنی حدود هفت تا هشت میلیون و چند تا خانه خالی؟ دو میلیون و خرده‌ای خانه خالی داریم. سی درصد مشکل مسکن ناگهان حل می‌شود. چرا بانک‌ها که زیر نظر دولت هستند این خانه‌ها را عرضه نمی‌کنند که قیمت خانه پایین بیاید؟! چهل درصد برای بانک‌هاست. بعد آقای رئیسی هم قول یک میلیون مسکن داده‌اند. تا الان چند تا ساخته‌اند؟ قرار بود سالی یک میلیون تحویل بدهند. تازه پانصد ششصد تا را شروع کرده‌اند، در حالی که دولتشان دارد دو ساله می‌شود. تا چشم بر هم بگذاری، دولت آقای رئیسی تمام است. باید چهار میلیون واحد تحویل بدهد. نمی‌خواهد بسازند که دوباره پول چاپ کنند و مصیبت‌هایی که بوده است. همین دو میلیون را با کار جهادی عرضه کنند. از این دو میلیون، هشتصدهزارتایش نقد نقد است.

تازه بقیه‌اش هم باید دید ذیل کجاست. باید ببینیم بقیه این‌ها کجا رفته است. در همان جاهایی که مرتب گزارش پخش می‌کنند که در فلان نهاد، طرف بازنشسته شده، ده تا مسکن را تحویل نداده است. دو تا خانه هم بیرون دارد. این‌ها را اگر بخواهیم اضافه کنیم، رقم خیلی بالا می‌رود. این کار نه نیاز به تولید سیمان و میل‌گرد و این‌ها دارد، نه نیاز به ایجاد تورم و نقدینگی. فقط کافی است که مسئولین بخواهند. نمی‌دانم چرا آقای رئیسی در این دو سال انجام نداده است. اگر شما پول و زمین داشته باشید، در کمتر از چهار ماه می‌شود یک واحد را تحویل داد؛ با برنامه‌ریزی، مرحله به مرحله. چینی‌ها رکورد دارند. زیر یک ماه برج‌های ۲۰ طبقه می‌سازند و تحویل می‌دهند. پول باشد، زمین و مصالح هم باشد، یک ساختمان چهار طبقه را چهار پنج ماهه می‌شود تحویل داد؛ هرسه این‌ها را دولت دارد.

الان قیمت خودرو کمی پایین آمده است. چرا؟ چون عرضه بیشتر شده است. این آقایان دلال و مافیا هم تا یک جایی می‌توانند مقاومت کنند. نمی‌توانند هرچه دولت تولید می‌کند را که بخرند! باید با مسکن هم همین کار را بکنند. مدام فحش می‌دهند به آقای روحانی که ۸ سال خانه نساخت. آن فحش‌ها حق رییس‌جمهور سابق است، منتها ۲ میلیون واحد که دست اداره‌جات دولتی است. اینجا که دیگر آقای روحانی در کار نیست. این را ما باید مطالبه بکنیم. مدام باید یاد آقای رییسی بیندازیم. ایشان هم یادِ رییس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد بیندازد. وزیر اقتصاد خودش جزو سازمان دیده‌بان عدالت و شفافیت است، آدمی ضدفساد و بالاخره سابقه‌اش سابقه خوبی است. دأب و دغدغه فسادستیزی و مبارزه با بی‌عدالتی و تبعیض را دارد. حالا با پشتوانه مردم و با فشارهای مردمی ما پیگیر هستیم.

 

  • جای خالی را پر کنید! (انتشار درون‌تشکیلاتی)

پیگیری‌ها توان می‌خواهد، این توان هم از دل کار تشکیلاتی بیرون می‌آید. در تشکلمان ۱۰۰ نفر فعال باشند، یک بازه عملیاتی دارد، ۵۰۰ نفر فعال داشته باشد، این بازه خیلی بیشتر می‌شود. الان ما در سازمان تشکل راه‌بیداری قسمت‌هایی را داریم که خالی مانده و برایش نیرو نیست. هربار هم می‌آییم می‌گوییم، حالا یا کسی اعلام آمادگی نمی‌کند یا بالاخره آنگونه که باید پیش نمی‌رود. اینجا نیاز هست که یک نیروی جدیدی دمیده شود. این دوره آموزشی جدید را خواهشاً همگی کمک بکنند. آن‌هایی که در منزل هستند، آن‌هایی که اینجا هستند، هم به صورت حضوری، هم غیرحضوری؛ یعنی با همین کارهای تبلیغاتی. روز جلسه هم (برگزاری دوره آموزشی) بزرگوارانی که اینجا نشسته‌اند همه بیایند و آن‌هایی که در خانه نشسته‌اند هم همینطور. سعی کنید با افراد جدید ارتباط بگیرید. در زنگ تفریح، بعد و قبلش، با افراد صحبت کنید و ارتباط بگیرید. هرکسی با ادبیات و فضای خودش با افراد جدید ارتباط بگیرد.

ارتباط بگیرید که در تشکل وارد شوند و بمانند. این ارتباط گرفتن، اثرش کمتر از صحبت‌های آموزشی که در دوره ارائه می‌شود، نیست. خیلی مهم است. خواهران و برادران عزیز حضور داشته باشند. بزرگ‌تر‌های ما در دوره جدید حضور داشته باشند و به ما کمک کنند. مهم‌ترین کمک هم این قصه ارتباط گرفتن است. نشانی خانه‌شان را بپرسید، شماره‌شان را بگیرید. هرجور می‌توانید. هفته بعد نیامد، سراغش را بگیرید. اینها خیلی مهم است، کمک می‌کند که إن‌شاءالله تعداد بیشتری را داشته باشیم.

 

  • راه باز است

درباره قصه مسکن، بانک‌ها باید خانه‌هایشان را وارد بازار کنند. باید از بنگاه‌داری بیرون بیایند. بانک‌ها نمی‌توانند کارخانه اداره کنند، نمی‌توانند خانه احتکار کنند. کارشان دادن خدمات مالی است، نه اینکه چون نقدینگی در جیبشان هست، خودشان بشوند کاسب که اینطوری بازار را به هم بریزند. شماری از بانک‌ها سکه، دلار، مسکن و خودرو خریده‌اند، برای اینکه بدون زحمت‌کشیدن سرمایه‌شان اضافه شود؛ با آسیب‌زدن به اقتصاد حکومت اسلامی و برداشتن از جیب مردم! کاسب‌ها بانک زدند و بانکدار‌ها کاسب شدند.

مسیر حل مشکلات مسدود نیست. راه جلوی ما باز است. مسئولین باید به خودشان تکانی بدهند و ما هم باید کاری بکنیم که مسئولین به حرکت واداشته شوند. الان در یک دوره بسیار بسته اداری گیر افتاده‌اند و همینطور دور خودشان می‌چرخند. آن‌هایی که سالم‌اند، سردرگم هستند. آن‌هایی هم که ناسالم‌اند، دارند به جیبشان می‌رسند. باید از این وضع دربیاییم. با وجود اینکه مسکن داریم، این همه مشکل مسکن داریم! این خیلی بد است. فکر کنید این مشکلات نباشد، انقلاب اسلامی دنیا را فتح می‌کند.

 

  • ایران، جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، واژگان درهم‌تنیده

اگر مشکلات نباشد، انقلاب اسلامی دنیا را فتح می‌کند. انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و ایران یک کل درهم‌تنیده هستند که نباید از هم جدایشان کرد. وقتی می‌گوییم ایران یعنی جمهوری اسلامی، یعنی انقلاب اسلامی. وقتی می‌گوییم جمهوری اسلامی، یعنی ایران، یعنی انقلاب اسلامی. وقتی می‌گوییم انقلاب اسلامی، یعنی آن دوتای دیگر. این سه را از هم جدا کنیم، به ملی‌گراها کمک کرده‌ایم. این ناسیونالیست‌های آریایی که ایران ایران می‌کنند، خیلی تلاش کردند که مذهبی‌ها این واژه‌ها را جدا کنند. این جدایی خدمت به ملی‌گرایان، خدمت به آمریکا و خدمت به دشمن است. ایران یعنی انقلاب اسلامی، یعنی شیعه، یعنی جمهوری اسلامی. شیعه یعنی ایران. هرکس نام شیعه را می‌شنود، باید ایران در ذهنش بیاید. اول از همه ما باید سینه‌چاک و پرچم‌دار این قضیه باشیم. از ولیّ جامعه نه باید جلو بیفتیم، نه عقب. ولیّ جامعه به جایش ملی‌گرا هستند، به جایش جمهوری اسلامی هستند، به جایش انقلاب اسلامی. به جایش رهبر انقلاب اسلامی‌اند، به جایش رهبر جمهوری اسلامی و به جایش رهبر ایران. این را مدنظر داشته باشیم که ما خدای ناکرده در پازل دشمن حرکت نکنیم. این سه یک چیز هستند و با همدیگر ممزوج شده‌اند و یک کل را تشکیل داده‌اند که قابل تفکیک نیست.

 

  • قاطی کرده است!

در زمان جنگ ایران و عراق، ملی‌گراهای ما کراوات‌زده در آمریکا بودند. می‌گفتند ما ملی‌گرا هستیم، اما چهره‌شان اصلاً به سربازان هخامنشی در تخت‌جمشید نمی‌خورد! آن‌ها ریش بلند داشتند با آن هیبت، آن‌وقت این‌ها سه‌تیغه، با کراوات، ایران ایران سر می‌دادند، در خاک آمریکا که داشت به صدام علیه ایران کمک می‌کرد! صدام به خاک آریایی حمله کرده بود، ملی‌گراهای ما در محضر کسی بودند که داشت به عرب تازی متجاوز کمک می‌کرد! یک دروغ بزرگ. طرف صحبت می‌کند، از هر سه تا کلمه‌اش، یکی غربی است! ادعای ملی‌گرایی هم می‌کند. بعد کریسمس را گرامی می‌دارد! جشن هالوین هم می‌گیرد! ولنتاین هم به دوستانش هدیه می‌دهد! خرس هدیه می‌دهد! بعد می‌گوید: من ایرانی هستم. اصلاً من را بکشند، اما به ایران آسیبی نرسد. بعد اسم بچه‌اش غربی است. سگ هم توی خانه نگه می‌دارد.

ما آب در آسیاب آن‌ها نریزیم. هستند کسانی که این کار را می‌کنند. یعنی از امام خیلی انقلابی‌تر و جلوتر هستند. از حضرت آقا خیلی انقلابی‌تر هستند. این را حواسمان باشد. این تفکیک‌ها را ما انجام ندهیم. مذهب شیعه به خاطر مردم ایران در دنیا منتشر شد و قوت گرفت. ما باید این‌ها را با همدیگر قاطی نکنیم. به دشمن کمک نکنیم که این‌ها را از همدیگر تفکیک کند!

مسائل را نباید با همدیگر قاطی کرد. سر جایش آدم ملی‌گراست. سر جایش روی مذهب شیعه تعصب دارد. سر جایش روی جمهوری اسلامی و نظام اسلامی تعصب دارد. سر جایش نقد نظام اسلامی و جمهوری اسلامی را انجام می‌دهد. سر جایش به ملی‌گرایی کور بی‌هدف بی‌پشتوانه انتقاد می‌کند. ملی‌گرایی که از دلش پوشش غربی و فرهنگ غربی بیرون بیاید، بدون عقبه است. این خطا و پوچ است. ملی‌گرایی که بروزش فرهنگ غربی باشد و پرچم شیروخورشید به دست بگیرد، همه‌چیز را با هم قاطی کرده است. ما در آن مسیر نرویم.

 

  • تابلوی دوطرفه (انتشار درون‌تشکیلاتی)

مسیر روشن است. ما باید کار بکنیم. آن تابلوی دوطرفه را هم فراموش نکنیم! نباید دور همدیگر بنشینیم و از همدیگر تعریف کنیم و از افتخارات جمهوری اسلامی و نظام اسلامی بگوییم و به‌به و چه‌چه کنیم. مثل مخدر عمل می‌کند. بعدش هم به نماز برویم، بعد هم با خیال راحت به خانه برگردیم. خیالمان از همه جا راحت است و الحمدلله اوضاع خوب است! نه! این سمت خیلی خوشگلش سمت مردم است؛ اینکه اوضاع ما خیلی خوب است، اینکه ترکیه پارسال ۸۰% تورم داشته، تورم جمهوری اسلامی طبق اعلام بانک جهانی شصت و خرده‌ای درصد است.

همین امروز یک نفر برای من تعریف می‌کرد خانواده‌ای در خیابان پاتریس خانه‌ای داشتند مانند قصر. مدام می‌گفتند این چه مملکتی است که داریم خفه می‌شویم و نمی‌شود کار کرد! رفتند ترکیه. این خانم آنجا گارسون شده بود. سرمایه‌شان را به باد دادند و برگشتند. الان آمده بودند در آپارتمان زندگی می‌کردند؛ سرافکنده! همه اقوام مسخره‌شان می‌کردند. آن طرف تابلو که رو به مردم است، می‌گوییم تورم ترکیه بیشتر است. در آمریکا مشکل بی خانمان‌ها را داریم. ۵۰ میلیون نفر زیر خط فقرند. دنیا درگیر مشکل است، کشور ما هم یکی از کشورهای دنیاست، درعوض در کنارش این همه خوبی هست. تابلوی سمت خودمان اما نه. اینها را با هم قاطی نکنیم! آن که رو به مردم است، ما حتماً از آقای رییسی، از دولت و از حکومت حمایت می‌کنیم. آن که رو به خودمان است، می‌نشینیم و مشکلات را می‌گوییم؛ منتهی با راه‌حل!

کسی اگر چیزی را بخواهد بگوید، راه‌حل نداشته باشد، نباید بگوید. این باعث ناامیدی می‌شود. همان چیزی که رهبر می‌گویند. مردم را نباید ناامید کرد. دو تا موضوع هم هست. عدم‌ناامیدکردن یک موضوع است، امیدوارکردن یک موضوع دیگر. بعضی‌ها می‌آیند ناامید می‌کنند، می‌روند. قسمت ناامیدی‌شان ایراد دارد. فکر می‌کند این‌ها همدیگر را خنثی می‌کنند. در حالی که این‌ها همدیگر را خنثی نمی‌کنند. بعضی وقت‌ها امیدواری شما ناامیدی را از بین نمی‌برد. ناامیدی می‌ماند. امیدواری هم مثل الکل می‌پرد و می‌رود. ما در جلسات داخلی حرف‌های ناامیدکننده می‌زنیم، اما در کنارش راه‌حل عملیاتی داریم. این خیلی مهم است. فقط کافی است کار کنیم. اهم و مهم کنیم. من ده جا دارم کار می‌کنم؛ در بسیج محله، فلان جلسه تفسیر قرآن، فلان فعالیت. بعد فرصت به مطالبه‌گری نمی‌رسد!

در راه‌بیداری، همه‌مان صبح تا شب هم کار بکنیم، باز کار هست. واقعاً کار هست. در همین مسیری که من گفتم. مسکن یک مثالش بود. ما برویم محکم بایستیم. فاز اول، همین دو میلیون واحد را در بازار بریزند. دست خود دولت هم هست. با تصویب مالیات بر خانه‌های خالی مشکل حل نمی‌شود. بانک‌ها جیبشان پر از پول است. خیلی راحت مالیات را می‌دهند و باز هم نگه می‌دارند. باید مشکل را جدی حل کنند.

 

  • درمانش کنید!

شما وقتی جنسی را در بازار عرضه می‌کنید، قیمت می‌شکند. قیمت ملک مثلاً در منطقه‌ای ۱۵۰ میلیون است، منطقه پایین‌تر ۱۲۰ میلیون. وقتی در منطقه بالا ملک عرضه شود، قیمت پایین می‌آید. آنجا بشود ۱۰۰ میلیون، کسی نمی‌آید منطقه پایین‌تر ۱۲۰ میلیون بخرد! قیمت منطقه پایین‌تر هم می‌شکند و می‌شود ۸۰ میلیون. قیمت سیمان و میلگرد در منطقه ۲۰ شهرری و یاخچی‌آباد با تجریش یکی است. قیمت ساختشان یکی درمی‌آید. نهایتاً در نازک‌کاری و تجهیزات قیمت تفاوت کند که آن هم خیلی نیست. بعد هر متر خانه بالای شهر ۶ برابر جنوب شهر است! این به خاطر اقتصاد بیمار است. اقتصاد ایران چرا بیمار شده است؟ چون بانک‌ها رفته‌اند خانه خریده‌اند و نگه داشته‌اند. راه درمان این است که علت بیماری را برطرف کنیم.

من خودم در یک دوره‌ای در همین راه‌بیداری (توبه می‌کنم به درگاه الهی! سطح فهمم آن‌موقع همین بود.) به مردم گیر می‌دادم. واقعاً از آن حرف‌ها پشیمانم. می‌گفتم اگر کسی حتی یک عدد سکه هم در خانه داشته باشد، باید ببرد در بازار بریزد، تا قیمت پایین بیاید. می‌گفتم سکه نخرید! الان به این نتیجه رسیده‌ام که مردم (یعنی امثال بنده و شما) هرچقدر سکه نخرند، اصلاً اتفاقی نمی‌افتد. اصل سکه دست شرکت‌های خصولتی و بانک‌هاست. قصه ملک هم همینطور.

پیشنهاد می‌دادند که بیایید در راستای حل معضل مسکن شرکت تعاونی درست کنیم و پول و سرمایه بگذاریم و ملک بسازیم و به قیمت ساخته‌شده عرضه کنیم. اگر ۵ سال قبل بود شاید قبول می‌کردم، اما الان نه. چون اگر ما خیلی هنرمند باشیم، می‌توانیم ۵۰۰ واحد تحویل بدهیم. دو میلیون و سیصد واحد دست دولت است. ۵۰۰ واحد برای یک تشکل مردمی خیلی زیاد و عجیب و غریب است. اگر بتوانیم، باز هم حل نمی‌شود. ما باید از سرچشمه فشار بیاوریم که به مردم اینقدر فشار نیاوریم.

 

  • اصلاح کن، نه درمان!

در قصه صرفه‌جویی آب، یکی از نامردی‌هایی که در حق مردم می‌کنند و بچه‌های کوچک را نزدیک فصل تابستان در مدارس می‌ترسانند که آب نخورید و فلان نکنید! کل مصرف آب خانگی ده درصد است. ۹۰٪ آن در صنعت کشاورزی است. حتی اگر همه مردم مصرف آب را صفر کنند، حتی همین نصف لیوان آب را هم نخورند، فقط ۱۰٪ اضافه می‌شود. هزاران میلیارد تومان پول مصرف تبلیغات می‌کنند که مردم آب کم مصرف کنند. همان را برای بهسازی انتقال آب در صنایع و کشاورزی وارد کنند. بعضی از صنایع ما خیلی قدیمی هستند و خیلی مصرف آبشان بالاست. یا در کشاورزی چقدر آب هدر می‌رود. به جای اینکه به کشاورزان وام بدهند که جوی آب باغاتشان را سیمانی کنند، رایگان دولت برای آن‌ها سیمانی کند و همان پولی که در صداوسیما مصرف می‌کنند که بگویند مردم آب کم مصرف کنند، همان را بیاورند در باغات کشاورزی، مسیرهای کانال‌های انتقال آب را بهینه کنند. آبیاری قطره‌ای کنند.

من نمی‌گویم در مصرف آب صرفه‌جویی نکنیم و اسراف کنیم! اصلاً آب هم باشد، این روایت پیامبر(ص) است که شما حتی کنار نهر آب هم باشید، حق اسراف ندارید! چون روحیهٔ اسراف‌گری در آدم شکل می‌گیرد و اگر جایی برود که کمبود آب است، رعایت نمی‌کند. خواسته‌اند اهمیت صرفه‌جویی را نشان دهند. من نمی‌گویم صرفه‌جویی نکنید، می‌گویم که باید از مسیر درست برویم.

مثلاً در بهداشت و درمان که رتبه اول بودجه و هزینه را دارد، شما تصور بفرمایید اگر سبک زندگی مردم ۲۰٪ اصلاح شود، چقدر از هزینه‌های درمان کم می‌شود. با آموزه‌های طب سنتی یا طب اسلامی، اسمش هرچه باشد، درصدی از خوردوخوراک مردم اصلاح شود، نه همه آن. ۲۰٪ از بودجه چندصدهزارمیلیارد تومانی وزارت بهداشت برای درمان را بیاورند و در اصلاح سبک زندگی به کار ببرند، چقدر از مریضی‌های مردم رفع‌ورجوع می‌شود و دیگر بار از روی دوش وزارت بهداشت برداشته می‌شود. این کار را انجام نمی‌دهند. مطالبه مردمی راه‌حل مشکل است.

یکی از بستگان ما، حدوداً ۸۰ساله، مشکل تکرر ادرار داشت. انواع و اقسام قرص‌ها را مصرف می‌کرد و به دکترهای مختلف مراجعه کرده بود. بیرون از خانه باید از پوشک بزرگسالان استفاده می‌کرد. می‌گفت نمی‌تواند فعالیت‌های اجتماعی‌اش را انجام دهد. بنده کمی با ایشان صحبت کردم و با چند تا سؤال و جواب گفتم به احتمال قوی دلیل این قصه سردی زیادی است و برای رفع آن روزی دو وعده، یک بار صبح و یک بار شب، قبل از خواب، یک قاشق زنجبیل را در چای یا آب بریزید و بخورید. در عرض دو روز زنگ زدند و تشکر کردند که مشکلشان حل شد! این در حالی است که ایشان کلی هزینه آزمایش داده بودند که بخشی را بیمه داده بود. هزینه‌های رفت‌وآمد، هزینه‌های قرص و دارو هم بود؛ صرف نظر از عوارض دارو‌ها که خدا می‌داند. اگر همه هزینه‌های ایشان را جمع کنید، می‌بینید که در این سبک طبابت فعلی، بیش از یک میلیون تومان هزینه شده، ولی درمان صورت نگرفته است. ما می‌دانیم که در اغلب مواقع طبابت به سبک طب سنتی جواب می‌دهد. من نمی‌گویم صددرصد و آن تعصبات کور را در مورد طب سنتی قبول ندارم. طب جدید هم دستاوردهایی دارد. باید اینها با هم تلفیق شوند.

هیچ وقت وزارت بهداشت یا وزیر بهداشت این کارها را نمی‌کند؛ شاید به خاطر آن بودجه چندصدهزارمیلیارد تومانی و قدرت‌های پشت سر آن. تجهیزات بیمارستانی هزینه‌های بسیار بالایی دارند. برخی از تجهیزات به ظاهر کوچک، چندین میلیارد قیمت دارند. این موارد برای آن‌ها قدرت تولید می‌کند. کلی شرکت‌های پیمانکار و افراد در این بخش‌ها مشغول‌اند و نمی‌خواهند این‌ها را از دست بدهند و تجدیدنظر در سبک طبابت را قبول نمی‌کنند. همین که قبول کردند رشته طب سنتی به عنوان یکی از رشته‌های تخصصی دانشجو بگیرد و فعالیت کند، خودش خیلی خوب است. هرچند که همان هم با اعوجاج پیش می‌رود. یعنی یک بله گفته‌اند، ولی زیرپوستی سعی می‌کنند کار خودشان را انجام دهند. در همین حد هم خوب است. در جاهای مختلف مراکز طب سنتی است که فعالیت‌های متنوعی انجام می‌دهند و اگر بخواهند مرّ قانون را عمل کنند، همه آن‌ها تعطیل می‌شود. اینکه یک مقداری کوتاه آمده‌اند و این مراکز فعال هستند، حجامت می‌کند و… همین هم خوب است.

 

  • آن همه شیر کجا رفت؟!

بسیاری از توصیه‌هایی که در طب جدید مطرح می‌شود را بایستی بازبینی و بحث کرد. مثلاً چرا پیشنهاد می‌شود که روزی ۱۵ لیوان آب بخورید؟ این در طب سنتی مردود است. آب‌خوردن زیاد باعث تر و سردشدن بدن می‌شود و مریضی می‌آورد. یک چنین موارد ساده‌ای را می‌توان مطرح کرد که حل شود. مثلاً شیر زیاد و لبنیات برای افراد مسن ضرر دارد. متأسفانه تبلیغات فراوان برای مصرف زیادی شیر در سن بالا شده است. ولی در عمل می‌بینید در برخی موارد این عزیزان دچار شکستگی استخوان می‌شوند، و دیگر جوش نمی‌خورد! پس این همه مصرف شیر کجا رفت؟

یک مورد دیگر نیز مصرف ماهی است. جالب اینجاست که مصرف ماهی باعث تشدید بیماری ام‌اس می‌شود و باز به این افراد توصیه می‌شود که ماهی بخورند! یکی از همکاران بنده اخیراً کمی به طب سنتی گرایش پیدا کرده است. ایشان گفت که من روزی که ماهی می‌خورم، مشکل حرکتی پیدا می‌کنم، ولی روزی که ارده شیره می‌خورم، حالم خوب است. از این واضح‌تر می‌شود راه‌حل پیدا کرد؟ یکی از دلایل بیماری ام‌اس سردی بیش از حد مغز است. ماهی هم طبع سرد دارد، ولی برخی پزشکان اصرار می‌کنند که چون امگا۳ دارد، مصرف شود. البته می‌توان سردی ماهی را با تعدادی خرما متعادل نمود. ولی متأسفانه این نکته گفته نمی‌شود.

یکی از دوستان می‌گفت که در مطب مخصوص بیماری ام‌اس این موضوع را با بقیه مطرح کرد و آن‌ها نیز تأیید کردند. ولی متأسفانه همچنان می‌گویند که به خاطر امگا۳ و تقویت مغز، ماهی زیاد مصرف کنید. ایشان می‌گفت از وقتی که مصرف ارده شیره را شروع کرده، خیلی راحت شده است. خدا می‌داند که مردم و دولت در این بیماری ام‌اس چقدر هزینه می‌کنند؛ یارانه قرص و دارو، رفت‌وآمد و هزاران مشکل دیگر. البته فقط این هزینه‌ها نیست. یکی از دوستان ما متأسفانه بر اثر شدت بیماری ام‌اس بینایی‌اش را از دست داد و همسرش او را رها کرد و با یک بچه رفت و الان پیش خواهر و برادرش زندگی می‌کند و آن‌ها تروخشکش می‌کنند. این‌ها هم همه هزینه است و چه بسا از آن هزینه‌های بیمه و یارانه بیشتر باشد.

اصل بحثم این است که بایستی نگاهمان به مطالبه‌گری نگاهی نو و بهینه شود. این حرف‌های قشنگ زمانی عملی می‌شود که در قالب یک کار گروهی هم‌افزایی و تشکیلاتی بیاید، وقتی که آنقدر بگوییم و پیگیری کنیم تا عملی شود. همانطور که در بحث طب سنتی آنقدر گفته شد تا دولت و وزارت بهداشت مقداری کوتاه آمدند و پذیرفتند که تخصص طب سنتی را رسمی و دانشگاهی کنند، فکر کنید اگر مشابه این موضوع فراگیر شود، خیلی عالی می‌شود.

 

امکان ارسال نظر وجود ندارد!