بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

  • اختلال در هویت ایرانیاسلامی اصیل

در شرایطی که الان در کشور به سر می‌بریم، یکی از مشکلات امروز مردم ما، مخصوصاً قشر جوان، یک مشکل هویتی است. ما یک هویت ایرانی- اسلامی اصیل داریم که دشمن دارد با این هویت می‌جنگد. هرکدام از این دو هویت را از مردم ما بگیرند، از جوان ما بگیرند، به قول خودشان برنده میدان‌اند. علت این آشوب‌ها و اغتشاشاتی که با هدف براندازی و تجزیه اتفاق می‌افتد، یا بعضاً مطالباتی که برخی از قشر جوان ما دارند که یک خواسته‌های جنسی و شهوانی و آزادی‌های اینچنیی است، این‌ها به خاطر اختلال در آن هویت است. آن هویت آسیب دیده است. دشمن در لطمه‌زدن به آن هویت موفق بوده است. دیگرانی هم که وارد عرصه اغتشاش نشده‌اند، یا آن دسته از مطالبات را صریحاً نگفته‌اند، اما قلباً تمایل دارند که اتفاقی بیفتد و قلباً متمایل به آن جریان برانداز هستند، آن‌ها هم دچار اختلال هویتی شده‌اند؛ حالا خودشان به هر بهانه و انگیزه‌ای، همچون منافع مادی یا گذران زندگی روزمره، به میدان نمی‌آیند. از این بالاتر، حتی افرادی که مطالبه و آرمانشان از آرمان‌های بزرگ الهی به امور مادی و دنیایی صرف تنزل پیدا کرده، آن‌ها هم هویتشان تغییر پیدا کرده است. امام حسن مجتبی، علیه‌السلام، در جمع مردم کوفه‌ای که حاضر نبودند به دستور امام به میدان نبرد با لشکر شام اعزام شوند، فرمودند: «کُنْتُمْ فِی مُنْتَدَبِکُمْ إِلَى صِفِّینَ…»؛ شما آن وقت‌ها که به جنگ صفین می‌رفتید (جنگ صفین فرض کنید مثلاً سه سال قبلش بوده)، «وَ دِینُکُمْ أَمَامَ دُنْیَاکُمْ…»؛ دینتان پیشاپیش شما بود و دنیا پشتتان. «وَ قَدْ أَصْبَحْتُمُ اَلْیَوْمَ وَ دُنْیَاکُمْ أَمَامَ دِینِکُمْ…»؛ امروز دنیایتان جلودار شماست، پیش‌قراول حرکت شماست. مطالباتتان تغییر کرده است (تحف العقول عن آل الرسول صلی ال، ج ۲، ص ۲۳۴).

یا امیرالمؤمنین علی، علیه‌السلام، در نهج‌البلاغه، خطبه ۳۲، فرمودند: «قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِیدٍ] کَنُودٍ»؛ ما امروز در روزگاری ستمگر و زمانه‌ای ناسپاس به سر می‌بریم. «یُعَدُّ فِیهِ الْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً»؛ انسان محسن و نیکوکار در این روزگار ناسپاس و ستمگر، انسان بد جلوه کرده است. انسان درستکار است، آرمان نیکویی دارد. تلاشش هم تلاش مجاهدانه است. خیرخواه است، نیکوکار است. اما شما می‌گویید این آدم، آدم بدی است. دیگر روزگار وارونه شده، آرمان‌ها دگرگون شده. انسان‌هایی که آرمان‌های الهی دارند، اهداف الهی، اقدام خداپسندانه دارند، مثل خود امیرالمؤمنین علی، علیه‌السلام، که خیرخواه بشر بوده، در دوره خودشان مخصوصاً که حاکمیت داشتند، او را به عنوان دشمن تلقی می‌کردند. در یک چنین زمانه‌ای «وَ یَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً»؛ ظالم بر سرکشی‌اش خواهد افزود. سرکش‌تر خواهد شد. این وارونه‌شدن آرمان‌ها و ارزش‌هاست. هویت دینی که تغییر کرد و گرایش‌های دنیایی ایجاد شد، خودبه‌خود تغییراتی در مطالبات و خواسته‌های آدم‌ها ایجاد می‌شود.

 

  • دنیا هم ارزشمند است

نمی‌خواهم بگویم دنیا مهم نیست. نه! دنیا هم ارزشمند است. کمااینکه در زیارت جامعه کبیره این عبارت هست که: «بِمُوالاتِکُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا»؛ با موالات شما اهل بیت، خدا آموزه‌های دینی را به ما آموخت. «و أصْلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا»؛ آن بخش‌هایی از دنیای ما را که فاسد بود، برای ما اصلاح کرد. حضرت زهرا، سلام‌الله‌علیها، هم در ایامی که در بستر بیماری افتاده بودند، هنگامی که زنان مهاجر و انصار برای دلجویی، برای عذرخواهی آمدند خدمت حضرت؛ شوهرانشان همراهی نکرده بودند، آن حادثه‌ها اتفاق افتاد، بعد پشیمان شدند. خیلی شرمنده شدند. برای اینکه بتوانند حضرت را راضی کنند، خانم‌هایشان را برای عذرخواهی فرستادند خانه حضرت زهرا، سلام‌الله‌علیها. حضرت زهرا سخنرانی‌ای دارند؛ خطبه‌ای بسیار جذاب، ماندگار و پرمضمون. آنجا حضرت می‌فرمایند که اگر می‌گذاشتند امر خلافت به دست علی بن ابی‌طالب بیفتد، او افسار این شتر را به دست گیرد، او آن‌ها را به یک آبشخوری از دنیا می‌رساند که آب‌های گوارا از بالا و پایین سرازیر می‌شد بر آن‌ها. یعنی این دنیا را هم اهل بیت، علیهم‌السلام، می‌خواهند آباد کنند، به شرط اینکه این جریان حاکمیت در مسیر اصلی و حقیقی خودش بیفتد.

 

  • وقتی در میان زندگی قبیله‌ای پیامبری بیاید

امروز ما دچار یک بحران هویت هستیم. از دوران پیغمبر اکرم برایتان مواردی را عرض می‌کنم، یک فضایی را ترسیم می‌کنم، إن‌شاءالله، با لحاظ آن فضا امروز را بتوانیم تحلیل کنیم. کسری‌ها و کمبودهای امروزمان را بتوانیم تحلیل کنم.

پیغمبر اکرم اولاً یک پیامبر، یک نبی و رسول است که از جانب خداوند دارد قانون زندگی را می‌آورد. بعد از ۱۳ سال دوران پیغمبری در مکه، ایشان به مدینه هجرت می‌کنند و حکومت را تشکیل می‌دهند. بعد حاکم جامعه اسلامی می‌شوند. پیغمبری است که حاکم هم هست. در بین مردمی حکمرانی می‌کند و پیغمبری می‌کند که این مردم نه تا به حال پیغمبر دیده‌اند، نه فراتر از زندگی قبیله‌گی‌شان یک حکومت مرکزی داشته‌اند. آن‌ها قبیله داشتند و رییس قبیله و تعاملات بین قبیله‌گی‌شان هم یا پیمان بوده، یا هم‌پیمان می‌شدند، یا به جنگ می‌پرداختند. درگیر بودند و زندگی‌شان را آن‌ها که تاجر بودند، عمدتاً از طریق تجارت پیش می‌بردند. کارهای کشاورزی و باغداری هم که خیلی خرد بود، در حدی نبود که بتواند زندگی‌شان را تأمین کند. می‌جنگیدند و از طریق کسب غنیمت امورشان را می‌گذراندند.

در یک چنین جامعه‌ای که هر قبیله‌ای ساز خودش را می‌زد و رییس قبیلهٔ خودش حاکم بود و حکومت هم موروثی بود، افرادی بت‌پرست بودند، چه در مدینه، چه در مکه و چه در جاهای دیگر و خرافات، باورهای زشت و غلط حاکم بود بر وجودشان که یک نمونه‌اش زنده‌به‌گورکردن دختران است؛ دختر را چون ننگ می‌دانستند، زنده به گور می‌کردند. در یک چنین فضایی، یک شخصی آمده، هم پیغمبر است، هم حاکم سیاسی است. پیغمبر قانون الهی را می‌آورد بین مردم. قانون الهی که می‌گوییم، یعنی شیوه زندگی. یعنی قانون چگونه زیستن را دارد به آن‌ها می‌گوید. وحی، قانون چگونه زیستن است. چه زندگی فردی و چه اجتماعی، چه حیات معنوی‌شان و چه حیات مادی‌شان، دارد می‌گوید.

 

  • حتی بر خود فرد

این تعبیر را دقت کنید! ما یک وحی قرآنی داریم، یک وحی بیانی. وحی قرآنی همین آیات کلام‌الله است که توسط جبرئیل بر پیغمبر نازل شده، پیغمبر فرمودند، اصحاب نوشتند، شده قرآن. یک وحی بیانی داریم که کلمات پیغمبر است. «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»؛ پیغمبر تبیین می‌کند آن چیزی را که بر این‌ها نازل شده است (نحل، ۴۴). پس می‌شود یک وحی بیانی. چون قرآن می‌فرماید «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ»؛ کلمات پیغمبر وحی است، از روی هوی سخن نمی‌گوید (نجم، ۳ و ۴). آن وحی است که سخن می‌گوید. یعنی حتی کلماتی که پیغمبر به کار می‌برند، نه به عنوان آیات قرآن، آن هم وحی است، ولی وحی بیانی قرآن است. بنابراین، مجموعه‌ای از راهبردها، کلمات، اشارات، توصیه‌ها، نصایح، دستورات و فرامین را پیغمبر آورده است، بخشی از آن وحی قرآنی است، کلمات قرآنی است، کلام‌الله است. بخشی از آن وحی بیانی است، کلام نبی است که برخاسته از روح وحی است. با این‌ها دارد جامعه اسلامی را تربیت و اداره می‌کند؛ هم تربیت، هم اداره. هویت قبیله‌گی مردم روزگار خودش را تبدیل به هویت دینی یک فرد در جامعه اسلامی کرد.

یک فرد از قبیله، قبل از اینکه بخواهد گوش‌به‌فرمان رییس قبیله باشد، کمااینکه تا قبل از آن بود، الان گوش‌به‌فرمان خدا و رسول است. اگر خدا و رسول به او دستوری بدهند، اما رییس قبیله چیز دیگری بگوید، او خدا و رسول را تبعیت می‌کند؛ آن قانون را. «النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ (احزاب، ۶)»؛ چرا می‌گوید نبی بر مؤمنین از خودشان سزاوارتر است؟ یعنی یک فرهنگی بوده، یک هویت قبیله‌گی‌ای بوده، آن دارد از بین می‌رود. پیغمبر اولی است؛ نه‌تنها بر رییس قبیله و شیخ قبیله، حتی بر خود فرد. یک تصمیمی که تو برای خودت می‌گیری، تصمیم پیغمبر برای تو اولی است.

در غدیر هم که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ، فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، همین ولایت را می‌گوید. ما در بحث ولایت‌فقیه هم همین را قائلیم. اولویت دارد فرمان ولی‌فقیه حتی بر تمام آن جهتگیری‌ها، دستورات حزبی، قوانین حزبی، تمایلات فردی، بر همه این‌ها. پس در واقع، آن هویت قبیله‌گی را تبدیل کرده به یک هویت اسلامی. این هویت که پیغمبر دارد می‌بخشد به مسلمین، به مردم تازه‌مسلمان، این هویت یک هویت ایمانی است. بعد هم که جامعه اسلامی شکل‌گیری پیدا کرد، این فرد به عنوان یک فرد از جامعه دینی نقشی دارد، وظیفه‌ای دارد که همه زندگی، افکار و گرایش‌های او تحت‌الشعاع آن هویت تازه و ارزشمندی است که پیغمبر به او بخشیده است.

 

  • پیامبر ارتقایش داد

حکومت اسلامی پیغمبر که شکل گرفت، اقتصاد دارد، اقتصادش کشاوزی دارد، باغداری دارد، دامداری دارد، یک مجموعه مشاغل خانگی دارد، نخ‌ریسی دارد، چرم‌بافی دارد، ریسندگی و بافندگی دارد، تجارت دارد، واردات دارد، صادرات دارد؛ یعنی مجموعه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی. تولید دارد. اشتغال دارد. توصیه پیغمبر به اشتغال است؛ مذمت بیکاری. یعنی یک روند اقتصادی دارد تعریف می‌شود. پیغمبر می‌رفتند در جمع آدم‌ها که اکثراً کار تجاری‌شان به تعبیر روایت دلالی بود؛ یا به اصطلاحی سمساری. پیغمبر این‌ها را تبدیل به تجارت کرد. ارتقا داد.‌ تجارت را بین مسلمین نهادینه کرد و این باعث شد که یک زمانی که در جهان عرب، جزیرهالعرب، مکه سوق‌العرب یعنی بازار عرب بود، مدینه شد سوق‌العرب. این اواخر حیات پیغمبر اکرم بود. مدینه شده سوق‌العرب. این به خاطر آن راهبردهای اقتصادی پیغمبر است. هر فردی در این جامعه یک نقش اقتصادی دارد. همین آدم‌ها وقتی دشمن حمله می‌کند، یک نقش نظامی ایفا می‌کنند. همین افراد یک فرد از خانواده‌اند و یک مسئولیت‌های اجتماعی دارند. همسایه دارد. خانواده دارد. دوست و رفیق دارد. هم‌قبیله دارد. با یک مؤمنی برادر است. یک تعاملات اینچنین هم دارد. این‌ها همین آدم‌ها هستند.

 

  • همه دیگر نظامی نیستند

تفاوت زمانه را باید بفهمید. یکی از تفاوت‌های امروز با زمان پیغمبر اکرم این است که مثلاً مردم زمان ما عمدتاً نقش اقتصادی به دوششان است. تعاملات اجتماعی به عنوان یک فرد از خانواده، از اجتماع، همسایه، محیط کار، خانواده، این‌ها را دارند، اما مثلاً می‌بینیم در عرصه نظامی این‌ها نیروی نظامی ما نیستند. نیروی نظامی در نیروی انتظامی، سپاه، ارتش است. افرادی هستند که رفته‌اند، استخدام شده‌اند. ولی بدنه مردم نیروی نظامی و امنیتی نیستند. البته همه یک دوره دوساله سربازی را باید بروند، یا مثلاً در دوران دفاع مقدس که می‌شود، همه مأمور به جهاد می‌شوند و همه می‌روند. این شبیه آن چیزی است که زمان رسول‌الله بوده. همه اعزام می‌شوند. الان همه نمی‌روند‌. در زمان پیغمبر کسی از جبهه تخلف نمی‌کرد. تمام مردانی که بالغ بودند، حتی بعضاً نوجوان‌ها هم درخواست می‌کردند بروند. حالا یا اجازه داده می‌شد، یا اجازه داده نمی‌شد. ولی همان مردی که کشاورز است، باغدار است، صنعتگر است، آهنگر است، نجار است، همین آدم دشمن که حمله می‌کند، شمشیر دست گرفته، رفته در میدان جنگ. همین فرد یک شخصیت خانوادگی اجتماعی به این معنا دارد.

آن چیزی که بر رفتارهای فردی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی افراد این جامعه سایه انداخته و دارد این‌ها را مدیریت می‌کند، آن چیزی که بر همه این‌ها مسلط است، یک روح ایمان نسبت به پیغمبر و خداست و قانونی که در تمام این روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره اجرا می‌شود، آن قانون، قانون وحی است. یعنی هویت این جامعه، مخصوصاً آن ده سال مدینه، هویت این جامعه یک هویت کاملاً دینی است و برخاسته از وحی؛ حالا شدت و ضعف دارد. یک عده منافق‌اند، درست است. یک عده انسان‌های صالحی نیستند، درست است. اما همان‌ها هم اگرچه انسان‌های صالحی نیستند، ملزم به اجرای این بودند.

 

  • دست از پا خطا بکنند، آیه نازل می‌شود

در زمان پیغمبر یک مسئله بسیار مهم وجود داشت که هویت‌بخش بود و آن مسئله وحی بود که بعد از رحلت پیامبر اکرم این برداشته شد. در روایات داریم یکی از دلایل گریه‌های فاطمه زهرا، سلام‌الله‌علیها، این بود که وحی قطع شده؛ انقطاع الوحی. این چه اهمیتی داشت؟ وحی مثل یک چتر مسلط بر تمام ابعاد زندگی فرد و اجتماع حکومت اسلامی عصر پیغمبر است. دست از پا خطا می‌کردند هم آیه نازل می‌شد. قانون می‌آید، تبعیت می‌کنند. دستور ترک ربا می‌آید، در چند مرحله. می‌گوید مثلاً اول ربا را خیلی زیاد نخورید، بعد دستور اینکه اگر ربا بخورید، اعلان جنگ با خداست. این در چند مرحله دستور ترک ربا می‌آید، همه تبعیت می‌کنند. شراب‌خواری می‌کردند، دستور منع شراب می‌آید، همه تبعیت می‌کنند. منع قمار می‌آید، همه تبعیت می‌کنند. دستور حجاب می‌آید، همه تبعیت می‌کنند. اگر دست از پا خطا بکنند، آیه نازل می‌شود که: «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات، ۶). ولید بن عقبه خبری آورده. آدم فاسقی است. آیه نازل شده که: إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا. می‌گوید خبری آورده، بررسی کنید، این را تبیُّن کنید. مبادا به خاطر عدم تبیین و عدم بررسی دقیق شما، خبر دروغی که آورده باعث شود رفتاری از خودتان بروز دهید که آسیبی بزند به بدنه اجتماع، یا در واقع، خدشه‌ای به امنیت اجتماعی شما و تعاملات شما وارد شود. ببینید! آیه نازل شده.

از عبدالله بن عمر ظاهراً، پسر خلیفه دوم، نقل شده که در زمان پیغمبر این سیطره وحی به قدری مسلط بود بر ما که ما در خانه‌مان، با همسرمان می‌خواستیم صحبت بکنیم، حواسمان جمع بود. چون می‌ترسیدم یک حرف بدی بزنیم، صبح بیاییم خدمت پیغمبر، یک آیه نازل شده باشد علیه ما؛ علیه آن رفتاری که در خانه به خرج دادیم.

ببینید! خیلی سیطره است.

 

  • آن روح ایمانی سرایت کرد، ولی رسوخ نکرد

جریان وحی یک هویتی می‌بخشد به مردم؛ یک هویت دینی. طرف می‌جنگد، لله می‌جنگد. حالا درست است یک عده‌ای هم برای غنیمت در احد می‌جنگند. آن‌ها را نفی نمی‌کنم. ولی غالب فضا، گرایش عمومی گرایش دینی است. نوشته‌اند در ماجرای حدیبیه، وقتی پیغمبر با یارانش از مکه به مدینه حرکت کرد، وقتی قرار شد که حدیبیه را بنویسند، آن مشترکی که از مکه آمده بود به اینجا که با پیغمبر مذاکره کند، از او نقل شده، می‌گوید: وقتی من نگاه کردم به ایشان، یعنی پیغمبر و یارانش، دیدم ایشان وضو می‌گرفت، قطره آب وضوی ایشان را یاران نمی‌گذاشتند روی زمین بیفتد؛ از تبرک. این شدت اعتقاد و باور است. این آدم دارد می‌رود بجنگد، این استشهادی می‌جنگد. این آدم اگر پیغمبر به او بگوید: تو در بازار تخلف نکن! نمی‌کند. این خانم را با این شدت اعتقاد و باور و این هویت دینی که دارد، به او بگوید: «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ»؛ جلبابشان را به خودشان نزدیک کنند (چادرشان را جمع کنند) (احزاب، ۵۹)، گوش می‌کند. «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ»؛ روسری‌هایشان را بر سینه بیندازند (نور، ۳۱)، انجام می‌دهد. تخلف ندارد دیگر. و آن چیزی که در تمام این بدنه سرایت دارد، یک روح ایمانی است. یک روح معنوی اخلاقی است. رویکرد اخلاقی است که در تمام این مناسبات دارد دیده می‌شود.

مثلاً مهاجر هجرت کرده، آمده مدینه. انصار هستند. پیغمبر فرمود: این‌ها خانه و زندگی‌شان را رها کرده‌اند در شهرهایشان، آمده‌اند. خانه و زندگی دارند، به خاطر خدا آمده‌اند در این شهر. انصار مدینه خانه‌شان را نصف کردند. نیمش را مهاجر زندگی کند، نیمش را انصار. زمین‌هایی داشتند، پیغمبر فرمود: شما نیاز به نیروی کار دارید دیگر! بدهید به این مهاجرین کار کنند، دستمزدشان را بدهید. زندگی‌شان بگردد. اشتغال. این خیلی مهم است.

همین مهاجر و انصاری که بعداً در قضیه سقیفه با هم درگیرند. انصار می‌خواهند از مهاجر بگیرند، مهاجر می‌خواهد از انصار بگیرد. آن روح ایمانی سرایت کرده، ولی رسوخ نکرده، ده سال که بیشتر نگذشته است. در ده سال جامعه چقدر می‌تواند تغییر کند؟ دگرگون شود؟ ریشه‌های شرک، ریشه‌های کفر، ریشه‌های تعصبات قبیله‌گی، تعصبات جاهلی خشک نشده است. ولی خود همین مهم است. چون بعداً خیلی‌هایشان برگشتند. «إرتد الناس بعد رسول الله إلا ثلاثه أو أربعه»؛ به جز سه چهار نفر، همه مرتد شدند. مرتد شدند یعنی در واقع، برگشتند به خوی جاهلیتشان. همین که در سقیفه جمع شدند یعنی إرتد الناس. برگشتند به تعصب قبیله‌گی که یک تعصب خیلی عمیقی است. این خودش خیلی مهم است. با وجود اینکه اینقدر بعضی از آن خلق‌وخوها ریشه‌دار است، اما در عصر پیغمبر، نه از ترس، بلکه آنقدر آن قانون وحی و پیشوایی پیغمبر نفوذ دارد در دل‌ها و در اداره جامعه، تخطی نمی‌کنند از فرمان.

 

  • حکومت پیغمبر الزام به حجاب نکرد؟

درباره حجاب اجباری می‌گویند چرا از پیغمبر نهی‌ای نرسیده؟ یعنی قانون حجاب را که داریم، چرا ما نمی‌بینیم حکومت پیغمبر الزام به حجاب بکند؟ خب گزارشی به ما نرسیده! چون تخلف نیست! هویت دینی آنقدر قوی است، تخلف وجود ندارد. یک جایی مثلاً طرف دارد شراب می‌خورد، با او برخورد شده است. یک جا طرف در بازار اخلال کرده، پیغمبر خیمه‌اش را آتش زده است. این‌ها گزارشش به ما رسیده است. از آن طرف، در قضیه حجاب ما می‌بینیم که نه! تخلف اصلاً نیست. ولی این‌ها خیلی موردی است. کلاً در زمان پیغمبر، ما تخلفات به آن معنا از سوی بدنه مسلمین و مؤمنین نداریم.

 

  • بدعت ایجاد کردند و از بین بردند

یک عده جریان نفاق هستند که از ابتدا هم ایمان نیاوردند. ظاهراً ایمان آوردند که بتوانند آن دوره را بگذرانند. عمدتاً با مشرکین هم همکاری می‌کردند. این‌ها جریان نفاق‌اند تکلیفشان روشن است. ولی بدنه جامعه و مردم که نفاق ندارند. بدنه مردم درگیر یک مقدار خصوصیات ذاتی و درونی و تعصبات خودشان‌اند که الان تحت‌الشعاع تربیت نبوی و وحیانی، دارند در این مسیر به درستی قدم برمی‌دارند. هویت دینی غالب است. بعد از پیغمبر این هویت دینی تغییر کرد. در زمان خلفای بعدی، وقتی جامعه از تحت تربیت صحیح خارج شد، به دست افرادی افتاد که چنین باوری نداشتند، هنگامی که اشرافی‌گری آمد، اختلاف طبقاتی آمد، در بعضی از آن چیزهایی که پیغمبر گذاشته بودند، بدعت ایجاد کردند. این‌ها را از بین بردند. تغییر دادند. جلوی بعضی از آن معارف پیغمبر را گرفتند.

یک نمونه‌اش برای مثال، کنیزها در زمان پیغمبر حجابشان اختیاری بود. زنان مؤمن حجابشان الزامی بود. کنیزها که برده بودند، حجابشان اختیاری بود؛ می‌خواست، می‌توانست بگذارد، نمی‌خواست، می‌توانست بردارد. حالا در چرایی‌اش باید مفصل بحث کنیم. زمان خلیفه دوم، این آقا یک تحلیل غلط و برداشت غلط داشت از این حکم. منع حجاب برای کنیزها را قانونی کرد. یعنی اجازه حجاب به کنیزها نمی‌دادند. خانم‌های برده حق نداشتند روسری سر کنند. می‌زدند. مجازات می‌کردند. یعنی بی‌حجابی اجباری، مثل رضاخان، منتها برای کنیزها فقط؛ برای مؤمنین نه، زنان مؤمنه نه، مسلمانان و آزاده‌ها نه. نتیجه‌اش آن وقت بعداً خودش را نشان داد. مردان عرب گرایش ازدواجی و جنسی به زنان غیرعرب پیدا کردند. مخصوصاً در منطقه کوفه و این‌ها شدت پیدا کرد. خلیفه فهمید که دیگر این‌ها زندگیشان ترکیبی با ایرانیان می‌شود و با زنانی که از روم یا جاهای دیگر می‌آمدند. دیگر دارند با آن‌ها زندگی می‌کنند. پس خلیفه دستور دیگری داد که منع ازدواج با زنان غیرعرب بود. وقتی شما فضا را اینطور دگرگون می‌کنید، مسیر هویت دینی گرفته می‌شود. مخصوصاً مسئله اقتصادی، کشورگشایی، پول و ثروتی که دارد می‌آید، حجم گسترده این زنان غیرمسلمانی که حالا با آن قوانینی که وجود داشت، دارند وارد جامعه دینی می‌شوند. ولیّ خدا هم که خانه‌نشین است. تربیت دینی دیگر از بین رفته است.

 

  • معنویت مُرد

بی‌هویتی دینی دو سه دهه بعد، در زمان امیرالمؤمنین خودش را نشان داد. امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، این همه خون دل می‌خورد از دست این مردم. در زمان امام حسن، علیه‌السلام، چرا مردم حاضر می‌شوند حکومت اهل بیت پیغمبر را تحویل بدهند به معاویه؟ در دوره بیست‌ساله حکمرانی معاویه، این هویت دینی تغییر کرد. به طرز فجیعی وارونه شد که واقعه کربلا به وجود آمد. بعد از واقعه کربلا، امام سجاد، علیه‌السلام، در طول بیش از سی سال دوران امامتشان، چرا دارند با دعا، با معنویت پیش می‌روند؟ چون می‌خواهند دوباره جامعه را با عنصر معنویت آشتی بدهند. اصلاً معنویت از بین رفته است. معنویت در جامعه اسلامی مرده است. امام سجاد، علیه‌السلام، دارند روح ایمان، روح معنویت، عبادت،  تعبد، انس با خدا را که نیست، وجود ندارد، دارند دوباره زنده می‌کنند. بعد که دوباره روح ایمان در بین مردم دمیده شد، حالا نیاز به تعلیم دارند. آن هویت دینی را باید تقویت کرد. تعالیم می‌خواهد. امام باقر و امام صادق، علیهماالسلام، شاگردان غیرشیعه کم نداشتند. دارند دوباره آن دیانت اصیل را تزریق می‌کنند. ببینید جامعه به کجا رفت. هویت دینی از آن‌ها گرفته شد.

 

  • از نوع چالش سرود ملی

امروز ما چالش هویت دینی داریم. مشکل امروز جامعه ما یک چیز نیست که بگوییم فقط اقتصاد، یا فقط فرهنگ، یا فقط این دو بخش. نه! مشکلات امروز جامعه ما ذوابعاد است؛ در ابعاد مختلف، در جهات مختلف ما الان مشکلات داریم که باید به آن پرداخته شود. یکی از مهم‌ترین‌هایش این است که ما دقت کنیم، ما الان کشورمان در زمینه هویت دینی و ایرانی، مخصوصاً دینی، دچار بحران شده است. اینکه می‌گوییم عنصر معنویت ممکن است در بخشی از مردم کم شود، عِرق معنوی‌شان کاسته شود، عِرق دینی اسلامی‌شان زدوده شود، که سبک زندگی اینی بشود که می‌بینید؛ نه اسلامی است، نه ایرانی. اینی که می‌بینیم نه در معماری، نه در پوشاک، نه در خوراک، نه در تعاملات اجتماعی، هیچکدام نه اسلامی است، نه ایرانی. خیلی از این سبک زندگی‌ها که می‌بینید نه از سنت‌های زیبای ایرانی ناشی شده، نه از سبک زندگی اسلامی. این بحران هویتی است. این تغییر یافته و طرف هم دیگر نمی‌خواهد. مثلاً می‌گوید من نه اسلام را می‌خواهم، نه ایرانی‌بودنش را می‌خواهم.

اینکه ما چالشمان در مورد سرود ملی است که هویت ایرانی- اسلامی دارد؛ مخصوصاً اسلامی. در این جام جهانی قطر، یک گزارشگری از ایران رفته بود با ایرانیان مستقر در آنجا می‌خواست صحبت کند که بگوید این‌ها عِرق ایرانی دارند، سرودی که می‌خواست این‌ها بخوانند که نشان دهند ایران را دوست دارند، آن سرود «ای ایران ای مرز پر گهر» بود. آن سرود «ای ایران ای مرز پر گهر» کاملاً ایرانی است. اصلاً هویت دینی در آن ندارد. این سرود سرودی است که زمان پهلوی هم بوده، زمان جمهوری اسلامی هم هست. هویت دینی ندارد. اگر می‌بینید یک عده‌ای حاضر نیستند سرود جمهوری اسلامی را بخوانند، این هویت دینی دچار اختلال شده است. کجا اینجور شده؟ باید به این فکر کنیم. اینی که مثلاً شما می‌بینید طرف حاضر نیست، مثلاً می‌گویند آمار نماز آمده پایین. روزه‌خواری علنی، بی‌حجابی یا کم‌حجابی در یک طیفی داریم می‌بینیم. شما در خیابان می‌روی، یک تعدادی اندک، کشف‌حجاب‌اند یک تعداد بیشتری از آن اندک کم‌حجاب‌اند، شل‌حجاب‌اند، یک طیفی هم هستند که حجابشان مناسب است؛ حالا یا مانتو یا چادر. خب پس ما یک مشکلی داریم در آن بخش.

بعد وارد فرهنگ عمومی هم که می‌شویم، می‌بینیم که مثلاً طرف برای گربه گوشت می‌ریزد، بخورد. در خیابان خانمی ایستاده، روسری‌اش را انداخته، دارد برای گربه غذا می‌ریزد. رفته جگر خریده، حالا نمی‌گویم سگ، برای گربه خیابان که بلد است برای خودش غذا پیدا کند، رفته از مغازه گوشت خریده، جگر خریده، ریخته برای این. آن‌وقت اگر به او بگویی به آن آدم کمک کن! نمی‌کند این کار را. حالا این آدم می‌خواهد یک مسلمان در ایران باشد، یا یک مسلمان در لبنان یا یمن باشد. نمی‌کند این کار را. خب این تغییر کرده است. در روند اقتصادی هم همین است.

 

  • کفالت اجتماعی متقابل

شهید صدر در کتاب اقتصادنا، یک تعبیری دارد درباره اقتصاد اسلامی. می‌فرماید: اقتصاد اسلامی یکی از پایه‌هایش آن کفالت اجتماعی متقابل است. یعنی جامعه خودش، خودش را کفالت کند. مردم خودشان همدیگر را پوشش دهند. زمان پیغمبر اینطوری بود. مثالش را زدم درباره خانه‌ها. در سایر مسائل هم بود. طرف هیچ نداشت بخورد. پول هم نداشت. پیغمبر آنقدر توصیه به این همدلی کرده بود، طرف می‌رفت در بازار، حمالی می‌کرد، بار می‌برد، یک پولی می‌گرفت. همه پول را می‌آورد خدمت پیغمبر. می‌گفت: آقا من امروز این را کار کردم، فقط به خاطر این نیازمندان و این اهل صُفه، این مهاجرینی که زندگی‌شان فلج شده. به خاطر این‌ها من امروز رفتم کار کردم، این پول خدمت شما. فردا می‌رود برای خودش کار می‌کند. امروز رفته برای او کار کرده است. این تکافل متقابل است. بعد شهید صدر می‌فرماید: چیزی که در تمام فضای اقتصاد اسلامی وجود دارد، توجه به امور روحی و معنوی است. یک اخلاق اینجا وجود دارد.

حالا، وقتی شما هویت دینی را از تعاملات اقتصادی گرفتید، آن لوازم خانگی که آقا به خاطرشان فرمودند واردات را ممنوع کنید که این‌ها دارند ضرر می‌کنند. بعد این لوازم خانگی‌ها با سوءاستفاده از دستور آقا قیمت را می‌برد بالا. یعنی اینکه اخلاق و روح معنویت در فعالیت‌های تولیدی و اقتصادی او وجود ندارد. معلوم می‌شود هویت دینی این آدم کم‌رنگ شده است. الان در مورد مرغ هم همین نگرانی هست. مایه گذاشتند، طرفداری کردند از این تولیدکنندگان مرغ که قیمت بالا نرود. آدم می‌ترسد دو ماه دیگر این بشود صدهزار تومان. آن‌وقت بیا، جمعش کن!

اگر هویت دینی وجود نداشته باشد، کم شده باشد، ضعیف شده باشد، آن بازیگر، آن سلبریتی، آن انسان چهره، حالا یا فوتبالیستش یا ورزشکارش یا بازیگرش، اویی که از این خاک می‌گذارد، می‌رود، هم علیه اسلام حرف می‌زند، هم علیه ایران. وقتی می‌گذارد می‌رود علیه ایران، اویی که دستور و توصیه به تحریم می‌کند مردم را، این نه هویت ایرانی دارد دیگر و نه هویت دینی. اگر جمهوری اسلامی در تزریق هویت ایرانی و اسلامی یک کار جدی نکند، ما این بحرانمان بیشتر خواهد شد.

 

  • هویت‌بخشی می‌کند فاطمه زهرا

حضرت زهرا، سلام‌الله‌علیها، در زمینه هویت‌بخشی به زن، یک کار کارستانی کردند. زن هویتش را در جامعه عربی آن روز از دست داده بود. هویت نداشت. یک نفر هویت بخشیده است، او فاطمه است، سلام‌الله‌علیها. مرحوم علامه عسگری تعبیری دارند، می‌فرمایند: حضرت زهرا امامت داشت. این امامت برای کل جامعه بعد از پیغمبر تا آغاز امامت امیرالمؤمنین است. این امامت از یک منظر دیگر هم هست؛ بالخصوص برای خانم‌ها. او پیشوای زنان است. امامت دارد. این را من نمی‌گویم، بزرگان ما دارند می‌گویند. خب، هویت داده است.

شما نگاه کنید، همان اولی که وقتی دختر خانه است، در نوع تعاملی که پیغمبر با او دارد و فاطمه با پیغمبر دارد، دارد هویت یک بانوی جوان را رسمیت می‌بخشد، چون در خانه پیغمبر هم هست، دیده می‌شود، گزارش می‌شود، پخش هم می‌شود. دارد هویت می‌دهد.

در ازدواجش، وقتی می‌آید مثلاً تقسیم کار بکنند، روایت هست، می‌آیند خدمت پیغمبر که ببینیم چه کسی در خانه کار کند و چه کسی بیرون از خانه. پیغمبر فرمودند کارهای بیرون از خانه با علی، کارهای داخل خانه با فاطمه زهرا. فاطمه زهرا یک جمله‌ای فرمود که: هیچ‌کس جز خدا نمی‌داند من از اینکه پیغمبر من را از مواجهه با نامحرمان معاف کرده، چقدر خوشحالم! این دارد هویت می‌دهد به زن. او دارد تعلیم می‌دهد. معلم است.

مثلاً احکام مربوط به زنان نازل شد، فاطمه زهرا منتقل کرد به خانم‌ها. ایشان دارد یاد می‌دهد. به نقش مادری زن دارد هویت می‌دهد. او به عنوان یک زن پرستار در جنگ حاضر می‌شود. دارد هویت می‌دهد به نقش‌آفرینی زن. او فدک دارد و علاوه بر آن، ما مجوعه‌ای از خرده‌فعالیت‌های اقتصادی هم از ایشان می‌بینیم. او دارد هویت می‌دهد به نقش‌آفرینی اقتصادی زن.

ایشان بعد از پیغمبر وارد عرصه مجاهدت می‌شود. مبارزه می‌کند. از امیرالمؤمنین دفاع می‌کند. دارد به مطالبه‌گری زن هویت می‌بخشد. اصلاً زنی که زنده‌به‌گور است، زنی که جز برای اطفاء آتش شهوت مرد هیچ کارایی دیگری نداشته و اگر مازاد بر نیازمندی‌های یک خانواده بود، رسماً آن دختر را می‌کشتند؛ چون ننگ بود. ایشان دارد هویت می‌دهد به او. دارد یاد می‌دهد که زن می‌تواند مطالبه‌گری کند. می‌تواند نقش‌آفرینی بکند. این یک نوع از اقدامات زمان پیغمبر. در مسئله حجاب هم شما می‌بینید که از همان آغاز فاطمه زهرا به عنوان یکی از افراد خانواده پیغمبر دارد پابه‌پای این مسئله پیش می‌آید و نشان می‌دهد و به منصه ظهور می‌رساند.

 

  • این وظیفه چهره‌هاست در جامعه ایمانی

یک شخصی آمد خدمت پیغمبر عرض کرد که همسایه‌ام خیلی اذیتم می‌کند و من در امان نیستم از آزار و اذیت او. پیغمبر که شنید، خیلی ناراحت شد. خب ببینید! پیغمبر باید کار فرهنگی بکند دیگر. کار فرهنگی نیاز است. این فضا باید یک مطالبه‌ای برایش ایجاد شود که ما نباید در جامعه اسلامی مشکل همسایه داشته باشیم. مسلمان که نباید مسلمان را آزار دهد. ببینید کار فرهنگی را! پیغمبر به امیرالمؤمنین، سلمان، ابوذر و مقداد فرمود بروند در بین مردم، با صدای بین مردم صحبت کنند و به آن‌ها این کلام را برسانند که  «لا إیمانَ لِمَن لَـم یأمَنْ جـارُهُ بَوائِقَـهُ»؛ کسی که همسایه‌اش از آسیب‌های او در امان نباشد، ایمان ندارد!

جامعه هنگامی که بر مدار ایمان حرکت می‌کند، این جامعه هویت ایمانی دارد. در روابط همسایه‌گی هم روی همین مسئله دست می‌گذارد پیغمبر. شما ایمانت اصلاً مخدوش است، اگر باعث آزار باشی. این می‌شود تبلیغ. چهره‌های شاخصی مثل سلمان، ابوذر، مقداد، امیرالمؤمنین در بین مردم باید بروند، پخش کنند این مسئله را. این کار فرهنگی است. جدای از اینکه حالا در رفتار «الجار ثم الدار»ی که فاطمه زهرا در عمل دارد نشان می‌دهد. هم در عمل افرادی که الگو هستند، شاخص‌اند، چهره هستند، اثرگذارند و هم در مقام بیان پخش شود.

در ماجرای حجاب هنگامی که دستور حجاب آمد، مردانی که خدمت پیغمبر بودند، گزارش تاریخی داریم، مردان موظف شدند دستور حجاب را بروند پخش کنند در بین خانم‌ها. هر مردی در هر خانه‌ای که بود، خواهر، مادر، دختر، یا سایر خانم‌های محارم‌شان، وظیفه داشت این مسئله را به گوشش برساند. این کار فرهنگی است. این هویت دینی را تزریق می‌کند. دارد مطالبه‌گری هم می‌کند. همه افراد جامعه وظیفه تبیین پیدا کردند. این جهاد تبیین حجاب را وظیفه دارند، می‌روند و مطالبه می‌کنند. نهادینه می‌شود.

 

  • این خودش یک بدبختی مضاعفی است

امروز ما یک مشکل این‌چنینی داریم. ما در ابعاد مختلفی نیاز داریم که مسئله هویت دینی منتقل شود به بدنه اجتماع. ما از بعد از انقلاب آنقدر درگیری‌ها داشتیم، درگیری‌های دفاع مقدس است، جنگ است، دشمن هم که دارد دائم دشمنی می‌کند، سعی در تضعیف باورهای دینی مردم را دارد تا آن هویت دینی را بگیرد، هویت ملی را هم که می‌خواهد بگیرد که در این دوره اغتشاش دیگر هویت ملی را هم دارند مخدوش می‌کنند. ما نیز در عرصه آموزش، درست رفتار نکردیم. در مسئله حجاب، خب همه این دختران که در این اغتشاشات، در کف خیابان روسری خود را می‌چرخاندند، این‌ها در آموزش‌وپرورش درس خوانده‌اند. این‌ها همه درس دین‌وزندگی داشته‌اند. این‌ها پیام‌های آسمانی خوانده‌اند. خب معلوم است نخوانده‌اند دیگر! این معارف منتقل نشده است. آموزش‌وپرورش جمهوری اسلامی نه‌تنها معارف حجاب را جا نینداخته است، که هیچ، شما نگاه کنید مثلاً در این اغتشاشات دختری کشته می‌شد، یا می‌مرد، بعد دشمن می‌انداخت گردن جمهوری اسلامی. بعد می‌گفتند: نه! این دختر خودش را از سرویس مدرسه پرت کرده است پایین. آن دختر رفته روی تیرآهن خوابیده است. خب این درست هم هست. واقعاً این اتفاق افتاده است. آن یکی مثلاً رگش را زده است. آن یکی شراب خورده و آنقدر بد خورده که… این خودش یک بدبختی مضاعفی است. اصلاً خود این مسئله بد است! دختر ۱۴ساله، ۱۵ساله چرا باید به این نقطه رسیده باشد در جمهوری اسلامی؟! این نوع تربیت و این نوع بی‌هویتی اصلاً بی‌هویتی محض است، اینکه خودکشی می‌کند.

 

  • منهای روح ایمان، منهای عِرق ملی

بعد، چه کار داریم می‌کنیم ما؟ جامعه دینی ما الان نسبت به مطالبات دینی و انقلابی ضعیف شده است، چون خودش هم به لحاظ هویت دینی دارد آسیب می‌بیند. هویت انقلابی‌اش دارد آسیب می‌بیند. اگر ما الان بخواهیم این مجموعه فعالیت‌هایی را انجام دهیم، یعنی نظام جمهوری اسلامی بخواهد یک اقداماتی انجام دهد، یکی از مهم‌ترین‌هایش بازگرداندن هویت‌های ایمانی است. تا این را برنگردانی، شما مثلاً در قضیه خودرو نمی‌توانید قضیه را جمع کنید. ببینید الان یک طیفی از مردم می‌خواهند به هر بهانه‌ای پول دربیاورند؛ به هر بهانه‌ای. حالا می‌خواهد دلار بگیرد، انبار کند، بعد قیمتش برود بالا. سکه بگیرد مثلاً، این کار را بکند. خودرو را برود، بریزد، بخرد، بعد انبار کند در پارکینگ. بعد بتواند گران‌تر بفروشد. روح ایمان نیست. عِرق ملی هم نیست. احتکار چرا باید اتفاق بیفتد؟! احتکار داروی مورد نیاز چرا باید اتفاق بیفتد؟! حالا احتکار کالاهای اساسی به جای خود، احتکار دارو که بدتر است! مردم به آن نیاز دارند. ببینید روح معنویت آسیب می‌بیند. مسئله نظارت به جای خود، قوه قضاییه، محاکمه، این‌ها همه به جای خود. این می‌آید رسوخ می‌کند. در واقع، آسیب‌دیدن هویت ایمانی مشکل ایجاد می‌کند برای مردم جامعه.

 

  • آقای کدیور! دشمن نتوانست بزند!

چند وقت پیش داشتم صحبتی را از محسن کدیور که آن طرف است، فرار کرده است، می‌دیدم. می‌گفت، به تعبیر او «آقای خامنه‌ای»، ایشان برای اینکه بگوید دشمن نتوانسته کاری بکند، می‌گوید مردم را ببینید به دسته‌های عزاداری محرم می‌روند. هیئت‌ها را ببینید! یا اربعین را مثلاً ببینید و امثال این‌ها. امامزاده‌ها را ببینید! بعد هم آمار می‌دادند. بله! به لحاظ افت، این‌ها افت نکرده است. حضور مردم در شعائر حسینی بعد از ۴۰ سال افت نکرده است، بلکه به نسبت قبل از انقلاب رشد کرده است. تعبیر خود آن‌هاست. اما فرض کنید مثلاً فلان مسئله ضعیف‌تر شده، یا فلان قضیه کمتر شده است. بعد می‌گفت که آقای خامنه‌ای می‌آیند این‌ها را نشان‌دهنده این می‌دانند که مردم ایران هنوز سرپا هستند. این نشان‌دهنده همراهی مردم ایران است و تمسخر می‌کرد و می‌گفت: نه! این‌ها خیلی‌هاشان نه  شما را قبول دارند، نه جمهوری اسلامی را. این‌ها فقط اهل بیت را قبول دارند.

این حرف غلط است. این یک مغالطه است. دشمنی که یکی از کار ویژه‌هایش ازبین‌بردن هویت دینی است، وقتی مردم هویت حسینی‌شان باقی مانده، یعنی این چیز ارزشمندی است. یعنی دشمن موفق نبوده است. یعنی جمهوری اسلامی توانسته است او را نگه دارد. حالا ممکن است نسبت هویت انقلابی ضعیف شده باشد، اصلاً ممکن است آقا را هم قبول نداشته باشد آن کسی که در هیئت نشسته است. ولی هویت دینی حفظ شده است. این یک پیروزی است. چرا؟ چون او می‌خواهد این هویت ایمانی را بزند و نتوانسته است.

 

  • مردم نمی‌آیند

حالا همین باید تقویت شود. هیئت‌ها باید هویت ایمانی را تقویت کنند. اربعین باید تقویت شود. اعتکاف باید تقویت شود. همین‌جور که نمازجمعه باید تقویت شود. الان اشکال به سیاست‌گذاری ائمه‌جمعه وارد است. الان خود شما که مخاطب بنده هستید و بنده که اینجا نشسته‌ام، آخرین باری که نمازجمعه رفته‌ایم کی بوده است؟ احیاناً یک راهپیمایی مثلاً بوده که رفتیم که می‌خواهیم به راهپیمایی برویم، حالا به نمازجمعه هم برویم. یا نه مقیدیم به نمازجمعه؟ چرا نمازجمعه نمی‌رویم؟ نمازجمعه مشکل دارد یا فضایی که در آن نمازجمعه ایجاد شده آسیب دیده است. می‌بینیم متدینینی را که نمازجمعه نمی‌روند. این را باید برطرف کنیم. این خلل را برطرف کنید! حضور جامعه ایمانی در نمازجمعه یا در نماز عید فطر، این هویت ایمانی اوست؛ مخصوصاً نمازجمعه که هویت انقلابی او را تقویت می‌کند. ببینید موانعش چیست؟ چرا مردم نمی‌آیند؟ آن را برطرف کنید. همین‌طور در عرصه آموزش، مثلا چندی پیش که آقا شورای عالی انقلاب فرهنگی را به خط کردند، انتقاداتی داشتند، اشکالاتی داشتند. هم فرهنگ عمومی، هم فرهنگ دینی، هم فرهنگ انقلابی اشکالاتی دارد. اصلاً خود هویت‌بخشی ایمانی و هویت انقلابی و هویت ملی به مردم دادن کار شورای انقلاب فرهنگی است. چرا آسیب دیده است. کم‌کاری است. مساجد چرا خالی‌تر می‌شود؟ چرا همه پیرمرد هستند؟ من چند وقت پیش یک مسجدی رفتم، مثلاً پنج تا صف بود، باورتان نمی‌شود، ۴ صفش صندلی بود، یعنی جای نماز، ردیف جلو فقط جاده بود که مردم عادی می‌نشستند. یعنی هنوز کمرشان آسیب ندیده است. همه پبرمرد! خب! این نیاز به یک احیا دارد.

 

  • پادزهرش فضای حقیقی است

دشمن اگر فضای مجازی را به عنوان دنیای مبارزاتی خودش انتخاب کرده است، فضای مجازی جایی است که دارد هویت ملی را می‌گیرد، هویت ایمانی را می‌گیرد، هویت دینی را، هویت انقلابی را دارد می‌گیرد. واقعیت‌ها را وارونه می‌کند. دارد ارزش‌ها را دگرگون می‌کند. پادزهرش فضای حقیقی است، نه فضای مجازی. فضای مجازی برای تبیین باید به کار گرفته شود. باید پیش رود. اما این نیست که ما فضای حقیقی را رها کنیم. ما از روایاتمان می‌فهمیم که اگر می‌خواهیم پادزهر این نوع زهری که دشمن دارد در بی‌هویت‌ساختن جامعه وارد می‌کند، به دست بیاوریم، در تعاملات حقیقی است، در فضای حقیقی است. ما در فضای حقیقی باید جلو برویم. یعنی مسجدمان باید فعال شود. هیئاتمان باید فعال شود. شماها که گروه‌های امربه‌معروف هستید، در تعامل چهره‌به‌چهره با مردم فعال شوید. روحانیتمان در تعامل چهره‌به‌چهره با مردم باشند، یعنی بزرگ‌ترین کاری که آقای رییسی دارد انجام می‌دهد؛ حضور در بین مردم به صورت چهره‌به‌چهره، نه فضای مجازی. باید برود لمس کند. مردم مسئول جمهوری اسلامی را لمس کنند. این کار بسیار بزرگی است. پادزهر فضای مجازی همه را خنثی می‌کند؛ یک دیدار حضوری، یک نوع تعامل. از این جهت ما اشکال داریم.

 

  • نیازمند هویت ایمانی در تمام تعاملات

ما در بخش‌های مختلف به این هویت‌بخشی نیاز داریم، امروز دولت اگر بخواهد مسائل اقتصادی کار کند، به نظرم موفق نخواهد بود. باید اقتصاد در کنار فرهنگ، فرهنگ دینی، فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی، امنیت، همه اینها باید با همدیگر همسو و در همه بخش‌ها، جامعه روحانیت، حوزه علمیه، دانشگاه، سازمان‌های مردم نهاد، بنیاد نخبگان، امور مساجد، سازمان تبلیغات، اداره اوقاف، صداو سیما، فضای مجازی، همه این‌ها باید یکپارچه با همه نهادهای دولتی همراه شوند و همه در یک حرکت همسو و روبه‌رشد با هم هم‌پا شوند. آن وقت ممکن است یک اتفاقی در جمهوری اسلامی بیفتد و ممکن است ورق دوباره برگردد. وگرنه، غفلت از این بخش‌ها دوباره شکست را به ارمغان خواهد آورد. از آن طرف، دستگاه قضایی اصلاً با اختلاس درگیر شود، اما تا هویت انقلابی این مسئول را حل نکنیم، هویت این مدیر را در این جامعه‌ای که دارند احتکار می‌کنند، گرانفروشی می‌کنند، تا حداقل این هویت همدلی مؤمنانه را به او منتقل نکنی، دلش نسوزد، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. پس ما نیازمند بازگرداندن هویت ملی و هویت معنوی به جامعه هستیم. کاری که پیغمبر اکرم به شدت روی آن کار می‌دادند و سرمایه‌گذاری می‌کردند؛ هویت ایمانی در تمام تعاملات اجتماعی، چه خانواده، چه همسایه، چه عرصه نظامی و جنگ، فعالیت اقتصادی و فعالیت سیاسی و دیپلماسی و امثال این‌ها.

امکان ارسال نظر وجود ندارد!