بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
➢ مردان و یک روز جهاد شمشیر؛ زنان و یک عمر جهاد تبیین
روز ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها بیش از آن که با روز پرستار مناسبت داشته باشد، با بحث روایتگری مرتبط است. مأموریت مهمی که حضرت بلافاصله پس از شهادت جانسوز حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام آغاز کردند، بحث روایتگری بود و اگر این حرکت عقیله بنیهاشم نبود، کربلا در کربلا میماند و به گوش ما نمیرسید. بنابراین، مهمتر از این که حضرت پرستار امام سجاد علیهالسلام در واقعه کربلا بودند، روایتگری ایشان برای جبهه حق باید مورد توجه و اقتدا قرار گیرد. روایتگری حضرت زینب سلاماللهعلیها تمام تلاشهای جبهه کفر و بنیامیه برای محو اسلام و قرآن و نام پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را ناکام گذاشت.
جانبازی و فداکاری شهدای کربلا یک روز بود، اما جانبازی و فداکاری حضرت زینب سلاماللهعلیها چندین ماه و شاید چندین سال ادامه داشت؛ نقلها در مورد زمان وفات ایشان متفاوت است. امام حسین علیهالسلام و یارانشان یک روز در تنگنا قرار گرفتند و آن صحنهها را رقم زدند و آن فداکاریها را در راه دین خدا از خود نشان دادند، اما حضرت زینب سلاماللهعلیها چند ماه. امام حسین علیهالسلام با لشکری از مردان جنگآور آن واقعه را رقم زدند و حضرت زینب سلاماللهعلیها با لشکری از همسران شهید داغدیده و کودکان خردسال یتیم آن حماسه را آفریدند. درخواست نامگذاری روز ولادت حضرت زینب سلاماللهعلیها به نام روز روایتگری، میتواند از سوی تشکل مطالبه شود.
درباره حضرت زینب سلاماللهعلیها صحبتکردن بسیار مشکل است. مصیبتهای وارده بر امام حسین علیهالسلام تنها یک روز بود، اما مصائب واردشده بر امالمصائب، حضرت زینب سلاماللهعلیها، چندین ماه به طول انجامید. اداره لشکر غمدیده و مصیبتزده، آن هم مصیبتهایی از جنس قطعهقطعهشدن پدر و برادر و همسر جلوی چشم دختر و خواهر و همسر و در رأس همه مصائب، شهادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام با حضرت زینب سلاماللهعلیها بود.
➢ کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
حضرت زینب سلاماللهعلیها، هم پرستار کودکان و زنان و هم غمخوار و کمکحال روحی این لشکر بودند. مدیریت لشکر و مقابله با آزار و اذیتها و تحقیر و توهینهای سربازان دشمن نیز از دیگر زحمات حضرت بود. اما از همه اینها مهمتر بحث روایتگری است، آن هم در شرایطی که ایشان عزیزترین عزیزانشان را از دست دادهاند؛ عزیزی که همراهی مداوم و جداییناپذیر با او شرط ضمن عقد حضرت بود.
علاوه بر این، ایشان دو فرزند و سایر برادران و برادرزادگانشان را نیز از دست دادند، اما خطبهای بهیادماندنی و دشمنشکن از خود به یادگار گذاشتند؛ زنی که در یک روز برادرانی چون امام حسین و حضرت عباس علیهماالسلام و دو جگرگوشه خود و ۱۸ جوان بنیهاشم را قطعهقطعه روی خاک کربلا دید، اما در کاخ ابنزیاد و یزید چنان روایتگری کرد که مجلس را دگرگون کرد. حضرت کار امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا را تکمیل کردند. حضرت زینب سلاماللهعلیها بزرگ راوی چکیده اتفاقات صدر اسلام و عامل انتقال نسل به نسل پیام حماسه عاشورا در طی قرون متمادی بدون کموکاست هستند. روایتگری ایشان موجب شد که واقعه عاشورا اثر خود را در تاریخ بگذارد. کار حضرت بسیار مهم بوده و ایشان را در پرستار خلاصهکردن کملطفی است. البته که روز پرستار را نیز گرامی میداریم، اما خلاصهکردن فداکاریهای حضرت در حوزه پرستاری، جفا به ایشان است. حضرت زینب سلاماللهعلیها چگونگی روایتگری و جهاد تبیین در کف میدان را به ما گوشزد میکنند.
➢ روایتگری مرد و زن نمیشناسد
روایتگری مرد و زن نمیشناسد. برخی کنج عافیت اختیار کرده و از خود فتوا صادر میکنند، در حالی که تاریخ نشان داده است هرجا بانوان وارد عرصه روایتگری شدهاند، اثرات عمیقتری به جای گذاشتهاند و بسیار برندهتر از مردان عمل کردهاند. در ماجرای سقیفه چه کسی بهتر از حضرت زهرا سلاماللهعلیها میتوانست واقعه غصب خلافت را روایتگری کند؟ بانویی که کتک خورده، استخوان پهلویش شکسته، بازو و صورتش آسیب دیده و فرزند درون شکمش سقط شده است، اما با همین وضعیت به مسجد میآید و آن خطبه غرا را ایراد میکند. خطبهای که یک مرد توانمند سالم در شرایط مشابه، از پس آن برنمیآید. تبیین حضرت زینب سلاماللهعلیها از جنس تبیین مادرشان بود. اگر روایتگری حضرت زهرا سلاماللهعلیها در ماجرای سند فدک نبود، واقعه سقیفه و غصب حق خلافت حضرت امیر علیهالسلام در تاریخ به فراموشی سپرده میشد. روایتگری یک بانوی مجروحِ فرزند ازدستداده، آن هم نه مجروحیتی تصادفی، بلکه مجروحیتی ناشی از کینه دشمن، آن طور ماجرا را در تاریخ ماندگار کرد. لذا، بانوان ما نباید خود را دست کم بگیرند.
➢ بانوان به پا خیزند!
در شرایطی که دشمن نه با مباحث اقتصادی، بلکه با حربه حجاب به جنگ جبهه حق آمده، کار زنان ما این است که جلوی این فتنه پیچیده را بگیرند. دوران نهاییشدن جنگ جبهه کفر و باطل با جبهه حق نزدیک شده است. جبهه باطل همان ابتدا حرف آخر را زده است. آنها مشکلشان اقتصاد یا حذف گشتارشاد نیست، بلکه به کمتر از براندازی و حذف حکومت اسلامی راضی نمیشوند. در این مسیر، از هر ابزاری نیز استفاده میکنند، ولو بهزبانآوردن کلمات رکیک توسط دانشجویان دختر باشد. اکنون باید بانوان انقلابی، فارغ از واهمهداشتن از خطرات احتمالی، به میدان بیایند. خطر هرچه باشد، از مجلس ابنزیاد یا درگیرشدن یک زن جوان ۱۸ساله با چند ده مرد گردنکلفت بالاتر نیست.
ما خود را پیرو حضرت زهرا و حضرت زینب سلاماللهعلیهما میدانیم، اما تا جایی پای جهاد میمانیم که کوچکترین آسیب و اهانتی به ما نرسد!
بانوان ما باید در بحث روایتگری و تبیین به حضرت زینب سلاماللهعلیها اقتدا کنند. حضرت در بازار کوفه، جلوی چشم یک مشت نامحرم که به سر شهدا و کاروان اسرا بی شرمانه سنگ میزدند، آن خطبه را خواندند. در حالی که وضعیت امروز ما به مراتب راحتتر از شرایط آن زمان است. مشکل این است که ما هنوز جنگ را باور نکردهایم تا دل به جهاد دهیم. امروز باید با خود و خدای خود و اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم عهد ببندیم که تغییر کنیم و تکانی بخوریم.
نباید مقابل یک مشت دختربچه بیحیای ترمزبریده که بیهیچ مبنای فکری و تنها با بیعفتی و سلیطهبازی میخواهند جلوی پیشروی جبهه حق، حکومتی که آرزوی انبیا و اولیا و ائمه و مجاهدین کل تاریخ بوده است، را بگیرند، منفعل باشیم. باید جلوی این حرکت ایستاد. زنان ما با ابزار جهاد تبیین، مردان این نبرد هستند. بله! احتمال کتکخوردن یا چادر ازسرکشیدن وجود دارد، ولی این احتمال ضعیف است. از سر چند نفر چادر کشیده شده است؟ ۱۰ نفر؟۱۰ نفر در مقایسه با چند میلیون خانم چادری عددی نیست که ما را بترساند. ناراضیبودن همسر نیز تنها یک توجیه غیرقابلقبول است. همسران خود را راضی کنید! پای جنگ و جهاد در میان است.
➢ دین نهادینه نشده بود…
سطح غیرقابلقبول دینداری در جامعه و میان مردم عادی را باید در نهادینهنشدن دین درون مردم ریشهیابی کرد. رضاقلدر و پسرش طی ۵۷ سال بیدینی، بیحیایی، اباحهگری، مشروبخواری، بیحجابی و… را میان مردم ترویج دادند. توقع تغییر یکباره این وضعیت به نفع اسلام و انقلاب، پس از انقلاب اسلامی، آن هم در شرایطی که دو سال ابتدایی انقلاب، کشور درگیر تجزیهطلبها و سایر حواشی و سپس مواجه با جنگ ۸ساله بوده، نابهجاست. در آن سالها، شور جهاد مانع از کار فرهنگی و کار اعتقادی عمیق شد. پس از پایان جنگ نیز ما درگیر شبیخون فرهنگی شدیم و همین طور پس رفتیم تا به شرایط کنونی رسیدیم.
مشابه این جریان در صدر اسلام نیز به وقوع پیوست. پس از فتح مکه در سال ۸ هجری، غالب اهالی حجاز مسلمان شدند، اما عمر شریف پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم سه سال پس از فتح مکه و در سال ۱۱ هجری به پایان رسید. عمر مسلمانی اکثر جامعه اسلام ۳ سال است که این ناپختگی منجر به فجایع ناگوار صدر اسلام شد.
هنگام رخداد واقعه عاشورا بسیاری از افرادی که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را دیده بودند، زنده بودند، اما به حکومت معاویه و پس از آن یزید زنباره رضایت داده بودند. اگر مردم معاویه را نمیخواستند، او قدرتی برای مقابله با مردم نداشت. قدرت نظامی حضرت امیر علیهالسلام از معاویه بیشتر بود، اما مردم خواستند حکومت دست معاویه باشد، چراکه دین در وجودشان نهادینه نشده بود.
➢ کار عمیق فرهنگی، گمشده انقلاب اسلامی
اکنون نیز شرایط مشابهی وجود دارد. مردم، هم خدا را میخواهند، هم خرما را. هم امام حسین علیهالسلام را دوست دارند، هم آمریکا را. ما هیچوقت کار عمیق فرهنگی نکردهایم. البته منکر فعالیتهای انجامشده نیستیم، اما با کار عمیق فرهنگی میان تودههای مردم فاصله داریم. توده مردم کسانی هستند که سال ۶۸ به آقای هاشمی رفسنجانی رأی دادند، اما ۸ سال بعد ایشان را با عناوینی همچون عالیجناب سرخپوش نواختند و آقای خاتمی را روی کار آوردند. با رویکارآمدن آقای خاتمی، در عرض دو سال، روزنامههای زنجیرهای واقعه عاشورا و فداکاری سیدالشهداء علیهالسلام و یارانشان را خودکشی معرفی کردند! که منجر به توقیف این روزنامهها و سپس فتنه کوی دانشگاه در سال ۷۸ در کشور شیعه شد؛ کشوری که حتی شاهانش نیز تکیه عزاداری برپا میکردند! حتی رضاقلدر نیز تا قبل از واقعه کشفحجاب، عزادار امام حسین علیهالسلام میشد. اما در روزنامههای جمهوری اسلامی چنین حرفهایی زده شد، چراکه مردم به دلیل نهادینهنشدن دین در وجودشان طالب آن بودند.
آن ایام، اوج دوران تفحص شهدای گمنام و خاکسپاری آنها در اماکن مختلف بود، اما با تدفین آنها در دانشگاهها مخالفت میشد. روزنامهها، حتی دولتیها، علیه این جریان موضع میگرفتند! در ایام دولت اصلاحات نمادهای دفاع مقدس به بهانه مقابله با نمادهای خشونت پایین کشیده میشد. دمزدن امروز آنها از شهدای دفاع مقدس نیز به نیت علمکردن این شهیدان مقابل شهدای مدافع حرم است! البته آن هم فقط شهیدان همت و باکری! در خانواده شهدا نیز فقط فرزندان شهید باکری! فرزند شهید همت را حکومتی میخوانند، اما دختر شهید باکری را با آنکه کارمند شهرداری است، حکومتی نمیدانند! چون با آنها همنواست.
همان مردمی که سال ۷۶ به مخالف منتخبشان در سال ۶۸ رأی دادند، سال ۸۴ مجدد به فردی کاملاً مخالف رئیسجمهور قبلی رأی دادند! نهادینهنشدن ارزشهای انقلاب این وضعیت را رقم زده است.
➢ توده مردم را دریابیم
بسیج و راهیان نور و اعتکاف بسیار عالی و تأثیرگذار هستند، اما توده مردم را درگیر نمیکنند. توده مردم یعنی مدارس دولتی ما! یعنی دبیران این مدارس؛ دبیرانی که چراغ هدایت جامعه هستند، شغلشان شغل انبیا است و در نظام جمهوری اسلامی گزینش شدهاند، اما به دلیل نهادینهنشدن دین در وجودشان، بیاعتقاد هستند یا اعتقاد ضعیفی دارند و چنین دانشآموزانی را تحویل جامعه دادهاند. طبیعتا روی صحبتم با معلمهای متدین معتقد انقلابی نیست. مدنظر بنده میانگین جامعه است. پس از این آشوبها ندیدم معاون پرورشی بعضی مدرسهها حتی یک اطلاعیه در ۱۳ آبان روی دیوار نصب کند. اصلاً انگارنهانگار اتفاقی افتاده است! منظور من از نهادینهنشدن این است. نمیگویم ایشان ضدانقلاب است و شبها شعار میدهد. اما هیچ عکسالعملی در مقابل اتفاقات جاری ندارد. شاگردانش کشفحجاب کنند، مهم نیست. صبح میآید و ظهر میرود. حقوقش هم برقرار است. مابقی مهم نیست. هرچه شد، شد. بگذریم که بخشی از دبیران هم ضدانقلاب هستند و بچهها را به آن سمتوسو تحریک میکنند. معلم دینی یا پرورشی داریم که خود منبع تولید شبهه است! اداره آموزشوپرورش نیز به گزارشهای احتمالی اهمیتی نمیدهد. نهایتاً اگر فشار آورده شود، مکان خدمت آن دبیر را تغییر میدهد؛ نه این که او را کلاً اخراج کند. وقتی فرهیختهترین قشر توده مردم که معلمین و اساتید دانشگاهها هستند، اینطور باشند، تکلیف سایرین مشخص است.
➢ همراهیم، به شرط تابعیت تو از تمایلات ما
بنده در اینجا احتمالی را مطرح میکنم که شخصاً دوست دارم رخ ندهد، اما به هرحال این احتمال وجود دارد. ممکن است قصه حجاب و کشفحجاب به همین صورت بماند و حکومت، عکسالعمل و مقاومتی نشان ندهد و کشفحجابها به صورت تصاعدی زیاد شود. وقتی دین نهادینه نشده باشد، با گشتارشاد یا با یک تذکر ساده این رویه اصلاح نخواهد شد. هرچند هرکس در هر جایگاهی، اگر شرایط موجود باشد، باید تذکر دهد. نباید مطالب را با هم خلط کرد. اکنون عدهای مانند ماجرای واکسن کرونا، در حال بلوا بهپاکردن به بهانه بیحجابی هستند و ندای «مماشات تا کجا؟» سر دادهاند! البته منظور آنها از پایان مماشات، نه برخورد با آشوبگران، بلکه برخورد با بیحجابان است! البته که باید این بساط جمع شود، اما باید ملاحظات بسیاری را در این زمینه در نظر داشت. ما نیز دلمان خون است! اصلاً از فریبخوردن مادران، خواهران و دخترانمان خوشحال نیستیم. شخصاً بیشتر از آنکه نسبت به این افراد حس تنفر داشته باشم، حس ترحم دارم. دل آدم از شدت نادانی و سادگیشان کباب میشود. ۱۰ درصد این افراد معاند قسمخورده ضددین هستند، اما مابقی از روی سادگی و جهالت به این روز افتادهاند. البته تمایلات و سبک زندگیشان غربی است، اما سرباز قسمخورده آمریکا و اسرائیل نیستند.
وقتی کار عمیق فرهنگی انجام نشده باشد، با ضرب و زور و بگیر و ببند بدتر خواهد شد. وضعیت حجاب بدتر میشود؟ خیر! وضعیت جداشدن مردم از حکومت بدتر میشود. شخصاً خانمی چادری را دیدم که قربانصدقه دخترهای کشفحجابکرده میرفت و آنها را به دلیل تودهنیزدن به این حکومت تحسین میکرد! چنانچه در واقعه عاشورا نیز برخی علیرغم دینداری ظاهری به کاروان اسرا، به دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم سنگ میزدند.
عرض بنده این نیست که به حکومت پیشنهاد دهیم با بدحجابها برخورد نکند. اتفاقاً معتقدم حکومت باید فکری بکند و جلوی کشفحجاب را بگیرد. هرکس هم که میتواند، تذکر بدهد. اما عرض میکنم اگر حکومت تصمیمی خلاف تصور و اعتقاد ما گرفت، مثل جریان واکسن کرونا با آن برخورد نکنیم. دیدیم که عدهای سر ماجرای واکسن کرونا با حضرت آقا زاویهدار شدند و در این وضعیت ماندند و شروع به اثبات و شمارش خطاهای رهبری کردند! کاری که دشمن میخواهد. رهبری که خطا کند، در چشم مردم از حیز انتفاع ساقط میشود. ما ادعا نداریم که حضرت آقا معصوم هستند، اما در شمر و معاویهمسلکبودن دشمنان ایشان شک نداریم. در شیطان بودن و باطل بودن دشمنان ایشان تردید نداریم. دفاع باید اینگونه باشد. نباید همه اشتباهات و اشکالات را توجیه کرد.
عامه مردم میان حسن روحانی و رهبر انقلاب تفاوتی، از آن حیث که ما قائل هستیم، قائل نیستند. بنده در مقابل ایراد واردکردن چنین افرادی مقاومت نمیکنم، بلکه میگویم: باشد، ایشان معصوم نیستند، اما دشمنانشان حتماً معاویهمسلک هستند.
شرایط امروز بسیار پیچیده است. دائم فریاد پایان مماشات سردادن فشار به حکومت است. اگر در این میان و بر اثر جو ایجادشده تصمیم اشتباهی گرفته شود، دود آن به چشم همه ما خواهد رفت. باید مراقب باشیم. حضرت آقا گفتند مجازات فقط باید توسط قوه قضائیه صورت بگیرد. دلیل این فرمایششان همین صداهای بلندشده مبنی بر پایان مماشات بود که اگر شما نمیتوانید برخورد کنید و راه مماشات در پیش گرفتهاید، گروههای فدایی انقلاب و رهبر و دین تشکیل میشوند و ماجرا را جمع میکنند! وقتی این صدا بلند شود، رهبر اینطور پاسخ میدهند که تنبیه و برخورد با آشوبگران فقط به عهده قوه قضائیه است. در صورتی که همه میدانند برخورد به عهده کیست و اصلاً گفتن ندارد، اما بلندشدن این صداها چنین واکنشی از جانب ایشان در پی داشت. وگرنه ایشان در فتنه ۹۸ یا پیش از آن، چنین بیانی نداشتند، چراکه همه میدانستند تصمیمگیر قوه قضاییه است. اما امروز به دلیل پیچیدهتر شدن فتنه، افرادی با دغدغه دینی و با شور فراوان دچار این تحلیل غلط میشوند و موضعگیریهای این چنینی را رقم میزنند.
➢ از مو باریکتر
فتنه حجاب، فتنهای بزرگتر از فتنه واکسن کروناست. در ماجرای fatf، یک روزنامهنگار اصلاحطلب با یکی از آقایان بسیار فعال در فعالیتهای مطالبهگری مصاحبه کرده بود و نظر او را درباره fatf جویا شده بود. ایشان پاسخ داده بود این لایحه نباید تصویب شود. آن آقای روزنامهنگار پرسیده بود اگر روزی رهبر به امضای fatf راضی شوند، تکلیف چیست؟ ایشان پاسخ داده بود آقا هیچوقت راضی نمیشوند، اما آن روزنامهنگار اصرار کرده بود و ایشان پاسخ داده بود: اگر روزی رهبر به تصویب این لایحه رضایت دهند، از درجه ولایت ساقط هستند! در واقع، ایشان خودش را از رهبر بالاتر میداند. امثال ایشان در فتنه واکسن کرونا همه تلاش خود را کردند که اثبات کنند رهبر هم میتواند خطا کند. مؤدبهایشان میگفتند حضرت آقا را محاصره کرده و به ایشان خط داده و مجبورشان کردهاند واکسن بزنند! حضرت آقا غریب هستند و ما عمارشان هستیم! در اذهان خود یک رهبر ضعیف و مظلوم ساختهاند که موقع صحبت از ایشان اشکشان هم جاری میشود. رهبری به این ضعیفی لیاقت پیرویشدن دارد؟!
در بلوای اخیر، سر موضوع حجاب نیز باید خیلی مراقب بود. پیچیدگی فتنه چیست؟ مرز حق و باطل از یک مو باریکتر است. حجاب مسئله مهمی است. چیزی نیست که با امتیازدادن و امثالهم مشکل حل شود. حکومت باید اقدام درخور را انجام دهد، اما در رأس حکومت ولیفقیه قرار دارد. شورای عالی امنیت ملی کف کار است و بالاتر از آن خود رهبر هستند. باید هوشیار باشیم. ممکن است فردا روزی این فتنه علم شود که دوباره به حضرت آقا خط دادهاند! چرا نباید به حجاب و بیحجابی کاری نداشته باشیم؟! ما میخواهیم جمعش کنیم! این رویه دقیقاً همان چیزی است که دشمن میخواهد. تذکر انفرادی مشکلی ندارد، اما اینکه گروههایی راهی خیابان شوند تا ماجرا را جمع کنند، فتنهای پیچیدهتر رقم خواهد زد. فتنه یعنی همین، یعنی آمیختهشدن حق و باطل با هم، یعنی مرز حق و باطل از یک مو باریکتر و تشخیص حق از باطل سخت میشود.
در این قضیه، ما میگوییم تصمیمگیرنده اصلی ولیفقیه است. حرف ما چیست؟ فرمانده ولیفقیه است. تصمیمگیرنده اصلی ایشان هستند. مراقب باشیم که هرچه به جلو میرویم، فتنهها پیچیدهتر میشود. در فتنههای آخرالزمان تحلیلهای برخی بر هوای نفس آنها سوار شده است، هرچند که چهره دینی دارند. لذا، از غربال آخرالزمانی سقوط میکنند. فهم موضوع دینداری گزینشی از فهم موضوع امربهمعروف نیز مهمتر است. چراکه در امربهمعروف و نهیازمنکر نیز ممکن است دچار گزینش شویم. ممکن است یک موضوع کاملاً مهم را سانسور یا موضوع بیاهمیت دیگری را پررنگ جلوه دهیم، چراکه باب میلمان است.
سیلاب مخرب فتنههای آخرالزمان هرکه را تک بیفتد، با خود میبرد. روایت داریم برای نجاتیافتن از فتنههای آخرالزمان دور هم جمع شوید و زندگی جمعی داشته باشید. ما اسم این مطلب را کار تشکیلاتی میگذاریم. در این سبک، ما مراقب همدیگر هستیم. تنها نشستن و تحلیل و نتیجهگیریکردن خطرناک است. باید مراقب باشیم. خبری به ما میرسد، نباید زود موضعگیری کنیم. باید فکر و بررسی کنیم.
➢ مصلحتها را فراموش نکنیم
ما باید مسائل را از بالا بررسی کنیم. نباید گرفتار جزئینگری شویم. گاهی مصلحتی فدای مصلحت مهمتر میشود. در صدر اسلام نیز نظیر این امر را داشتهایم. حضرت امیر علیهالسلام برای یک مصلحت برتر، یعنی حفظ حکومت اسلام، آن هم حکومتی که در رأسش یک مشت غاصب قاتل روی کار هستند، از قاتلین همسرشان دفاع کردند و در امور حکومتداری به آنها کمک کردند. مصلحتهایی وجود دارد که بسیار مهمتر از برخی جزئیات هستند و ما متوجه این مصلحتها نیستیم، اما سکاندار کشور از خیلی بالاتر در حال رصد اوضاع است و ما نیز به او اعتماد داریم. اعتمادمان هم نه از روی تعصب، بلکه از روی تجربه است. ایشان ۳۳ سال است رهبر هستند و کشور را حفظ کرده و جلو بردهاند.
➢ منظومه فرمایشات رهبر، پیش چشم ما
ما باید به فرمایشات حضرت آقا به صورت منظومهای و نه نقطهای بنگریم. از تکالیف اعضای راه بیداری این است که سخنرانیهای رهبری را گوشسپاری کنند. ما باید از صحبتهای یک سال پیش ایشان آگاه باشیم تا صحبتهای امروزشان را متوجه شویم. برخی همه سخنان ایشان را گوشسپاری نمیکنند، بلکه مطابق میلشان، هرکدام را که میپسندند، دنبال میکنند. بنابراین، دچار تحلیلها و نتیجهگیریهای غلط میشوند.
➢ تحصن؛ آری یا نه
بنده در مورد تحصن عدهای در حرم حضرت عبدالعظیم نظر محکمی نمیدهم. اما باید مقاومتهای اینچنینی شکل بگیرد. باید نظر مراجع تقلید جلب شود. باید از مراجع تقلید صدایی بلند شود. اما باید مراقب بود از آن تجمعها فتنهای شبیه آنچه در تجمعها علیه واکسن بیرون آمد، پیش نیاید که عدهای ضدانقلاب با آن تحصن همراه شده بودند و حرفهایی زده بودند.
بستنشینی بانوان مهم است. پایه انقلاب مشروطه همین بستنشینیها بود که زمینههایی برای انقلاب اسلامی فراهم کرد. بستنشینی صدای بلندی ایجاد میکند، اما در تأیید و رد تحصن اخیر نباید عجله کرد. باید با چشم باز برخورد کرد. باید ملاحظات را در نظر داشت. چنانچه بنده پیش از این از گشتارشاد دفاع میکردم، هنوز هم روی نظر خود هستم، اما اکنون و با ورود به این مرحله پیچیده جدید نمیتوان به محکمی گذشته نظر داد.