بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

  • پایان مماشات به چه قیمتی؟

چندی پیش، از آقای رسایی ویدئویی مبنی بر زیرسؤال‌بردن اقدامات قوه‌قضاییه و شورای عالی امنیت ملی پخش شد.‌ ایشان در ‌این ویدئو می‌گوید در برخورد با اغتشاشگران و هتاکان، مماشات صورت می‌گیرد و معتقد است دست‌به‌عصا حرکت‌کردن دیگر بس است و بعد از واقعه شاهچراغ، باید برخوردها بسیار جدی شود.

از نظر بنده، صحبت‌های آقای رسایی صحیح است، اما نتیجه‌گیری ایشان اشتباه است. عملکرد نظام در مقایسه با فتنه‌های گذشته بسیار بهتر و حساب‌شده‌تر است. البته این خوب عمل‌کردن نسبی است. یعنی ممکن است نقایص و اشتباهاتی نیز وارد باشد، اما کلیت اقدامات مثبت و مؤثر بوده است. در قدم اول باید ذهن مردم و ذهنیتشان نسبت به اتفاقات کشور اصلاح شود. اگر ذهنیت مردم اصلاح نشود، تمام زحمات نظام به باد خواهد رفت. دشمن عملیاتش را روی ذهن مردم طرح‌ریزی کرده است.

در جریان اعتراضات در تهران، در مجموع، صدهزار نفر یک جا جمع نشدند. بلکه ۲هزار نفر، یک شب در‌ این محل و شب دیگر در محلی دیگر آشوب به پا می‌کردند. جمع‌کردن تجمعات این تعداد آسان است، اما نظام دست نگه داشته است. هنوز برای برخورد با اغتشاشگران از گلوله جنگی استفاده نشده است.‌ این تصمیم در دنیا بی‌سابقه است. در فتنه‌ای با این وسعت و پشتیبانی لجستیکی و رسانه‌ای، هنوز کار به سلاح جنگی نرسیده است. به جز ماجرای زاهدان که عده‌ای به کلانتری حمله کردند – و اگر آن ۲۰۰-۳۰۰ اسلحه موجود در کلانتری به دست اوباش می‌افتاد، هزاران قربانی می‌گرفت – و چند نقطه کردستان که به پادگان‌ها حمله شد، در هیچ غائله دیگری سلاح جنگی استفاده نشده است. در تهران به هیچ عنوان استفاده نشده است. لذا، در تهران یک کشته (از آشوب‌گران) هم نداریم. ‌این خیلی مهم است. حتی یک نفر! علت مرگ آن چند نفری که نامشان منتشر شد، سکته، خودکشی یا امثالهم بوده است. کسی در صحنه اعتراض کشته نشده است. بله! خانم شاکرمی‌ در اغتشاشات شرکت می‌کرده است، اما فوتش ربطی به اغتشاشات ندارد، بلکه خودکشی کرده است. جسد او یک هفته در سردخانه بوده و هیچ‌کس دنبالش نیامده است! چرا که فرزند طلاق بود. پدرش ۳ سال پیش فوت کرده بود و مادرش هم ازدواج مجدد کرده و از دخترش خبر نداشت. ‌این دختر با خاله‌اش زندگی می‌کرده و از آنجا که برخی شب‌ها به خانه نمی‌آمده، نبودنش موجب نگرانی خاله نشده است.

 

  • شفافسازی راهچاره نیست

افرادی که ادعا می‌کردند در صورت عذرخواهی نظام در ماجرای فوت خانم امینی کار تمام می‌شد، متوجه اصل ماجرا نشده‌اند. نظام درباره خانم مهسا امینی شفاف‌سازی کرد. ۸۰ پزشک پرونده را دیدند، اما هنوز هم عده‌ای قانع نشده‌اند. اکنون نیز هر دختر جوانی، در هر نقطه از کشور بمیرد، نظام باید توضیح دهد که کار نظام نبوده است و اگر توضیح ندهد، پس حتماً او کشته اغتشاشات است!

اصلاً بحث شفاف‌سازی نیست. مشکل اینجاست که ما با عده‌ای طرفیم که عقلشان را دست امثال بی‌بی‌سی و ‌ایران‌اینترنشنال داده‌اند. طرف حساب ما دشمن غداری است که مترصد فرصتی است تا ‌ایران را ریشه‌کن کند. اصلاً بحث تغییر نظام نیست. رسماً استارت تجزیه‌طلبی را زده‌اند و علناً آن را تبلیغ می‌کنند. هیچ ابایی هم از کشته‌شدن مردم از هر دو طرف ندارند.

لذا، منطقی صحبت‌کردن و عذرخواهی‌کردن ما فایده‌ای ندارد. نمی‌گویم توضیح ندهیم و عذرخواهی نکنیم، بلکه می‌گویم برخی ساده‌اندیش هستند و می‌پندارند با‌ این اقدامات کار تمام می‌شود. حضرت امیر، علیه‌السلام، با آن عظمتشان، نتوانستند مردم کوفه را توجیه کنند. حضرت از عثمان دفاع کردند. حتی آقازاده‌هایشان در دفاع از عثمان زخمی شدند! در نهج البلاغه، از قول حضرت آمده است که من آنقدر از عثمان دفاع کردم که در موضع بدی افتادم (مثلاَ در موضع اتهام افتادم که تو با عثمان هستی).

 

  • امان از مردم!

پس از کشته‌شدن عثمان، مردم به خانه حضرت هجوم آوردند که تو باید خلیفه شوی! حضرت قبول نکردند، اما مردم چنان اصرار کردند که امام مجبور به پذیرش شدند. حضرت خلیفه شدند، اما دو روز بعد، سر تقسیم بیت‌المال، دوباره الم‌شنگه به پا شد و پیراهن عثمان بالا رفت! همان مردم به حضرت امیر، علیه‌السلام، گفتند تو باید شفاف‌سازی کنی! چرا با قاتلین خلیفه مظلوم مماشات می‌کنی؟! مردم خود، خلیفه ظالم قبلی را کشتند، خود، امام علی، علیه‌السلام، را خلیفه کردند و خود، خون به جگر حضرت کردند. خلیفه مقتدر مسلمین از شدت فشار و تنهایی با چاه دردودل می‌کردند.

این خیلی درد است! حضرت امیر، امیر بیان، سلطان خطابه و منطق، متصل به علم خداوند، عقل کل، متصل به عالم غیب، نتوانستند مردم را قانع کنند. اگر مردم قانع می‌شدند، آن سه جنگ بزرگ صورت نمی‌گرفت و قریب ۲۰۰هزار نفر کشته نمی‌شدند. عددی مساوی با کل شهدای ایران در جنگ ۸ ساله!‌ این مقدار به نسبت کل جمعیت جهان اسلام آن روز (حدود ده میلیون نفر) بسیار بالاست. حضرت امیر، علیه‌السلام، نتوانستند ذهن‌ها را اصلاح کنند. ‌ایشان اگر دست به معرفی قاتلین عثمان می‌زدند، فتنه‌ای به پا می‌شد که جز با ازبین‌رفتن اصل حکومت و نظام اسلامی ‌پایان نمی‌پذیرفت.

حضرت با درخواست معاویه مبنی بر حکومت او بر شام مخالفت کردند که موجب علم‌شدن مجدد پیراهن عثمان و ماجرای حکمیت شد. در حکمیت حضرت چقدر توضیح دادند که ما پیروزیم و معاویه حقه‌باز است، اما مردم نپذیرفتند و فریب معاویه را خوردند. سپس طلبکار حضرت شدند و تقصیرها را گردن ‌ایشان انداختند!

مردم این طور هستند. آیه قرآن می‌گوید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ»؛ ما جهنم را از اغلب جنیان و انسیان پر می‌کنیم. و در ادامه می‌فرماید: «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا»؛ آن‌ها قلب دارند، اما نمی‌فهمند و چشم دارند، اما نمی‌بینند و گوش دارند، اما نمی‌شنوند (اعراف، ۱۷۹). حقیقت «أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» (اعراف، ۱۸۷؛ یوسف، ۲۱ و…) یا «أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ» (عنکبوت، ۶۳) تا زمان ظهور حضرت حجت، عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، ادامه دارد. از ثمرات ظهور کامل‌شدن عقل مردم است. البته چنین مطالبی را تنها می‌توان در یک جمع خصوصی بیان کرد، نه در میان مردم عادی.

 

  • پاسخ به شبهات، راهحل اصلاح اذهان مردم

قرآن دین را برای مردم معرفی کرده است. دین منهای مردم بی‌معنی است. حکومت اسلامی‌ منهای مردم نیز ارزشی ندارد. سختی کار همین‌جاست که مردم را بینا و شنوا و قلبشان را به نور حقیقت روشن کنیم. چاره‌کار برخورد چکشی با چند دانشجوی هتاک نیست. کافی است دانشگاه او را تهدید به اخراج کند؛ کار تمام است. اما اصلاح‌کردن ذهن ‌این افراد سخت است و صبوری می‌طلبد. در چنین شرایطی، تحمل‌کردن اوضاع و سپس اصلاح ذهن مردم بسیار راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر از برخورد چکشی است.

تمامی‌ مثال‌های بنده سر کلاس منطق دانش‌آموزان دبیرستانی، اتفاقات همین ‌ایام اخیر است. دانش‌آموزان، حدودا ۲۰ نفر، دور هم می‌نشینند و هر هفته حول یک موضوع که خود مشخص کرده‌اند، ۹۰ دقیقه مباحثه می‌کنند. علاوه بر ‌این، در دبیرستانی که بنده فعالیت می‌کنم، کلاس‌های فوق‌برنامه پرورشی و حتی آموزش امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر دایر است. کلاس آزاداندیشی جزء ساعات رسمی ‌مدرسه است و نمره دارد؛ با ‌این وجود اکنون فضای مدرسه فضای خاصی است و دانش‌آموزان شبهه دارند. تمام شبهات آن‌ها نیز ‌این است که چرا مردم معترض سرکوب می‌شوند؟ چرا مهسا امینی را کشتند؟

بنده در پاسخ به آن‌ها ادعاهایشان را می‌پذیرم و از آن‌ها می‌پرسم اکنون چه چیزی را می‌خواهید اثبات کنید؟ اصلاً پلیس آنقدر مهسا امینی را زده تا مرده است. فرمایشتان چیست؟ می‌گویند آقا ظلم کردند. بنده می‌پذیرم. می‌گویند پس مردم حق اعتراض دارند. باز هم بنده می‌پذیرم. بعد نتیجه می‌گیرند مردم‌ این نظام را نمی‌خواهند و بنده از نظام بعدی از‌ ایشان سؤال می‌پرسم؛ نظامی که سر و رهبری ندارد. ‌این پرسش و پاسخ ها آنقدر ادامه می‌یابد تا آن‌ها خود به بن‌بست می‌رسند.

از سوی دیگر، برخوردی که نیروی انتظامی ‌و بسیج انجام نداده است، از سوی آن‌ها باور و در ذهنشان تبدیل به شبهه شده است. می‌گویند پلیس در حال شکنجه و کشتن معترضان است. ‌اینجا نیز بنده ادعایشان را می‌پذیرم و می‌پرسم کشته‌های کدام طرف بیشتر بوده است؟ تمام آن‌هایی که شما ادعا می‌کنید کشته شده‌اند، ۱۰ نفر هستند. اما از سوی نظامیان و بسیجیان تلفات ۵۰ نفر است! آن طلبه‌ای که او را تنها گیر آوردند و آنقدر او را شکنجه کردند تا به شهادت رسید، چه کسی را کشته بود؟ برای‌ این سؤالات پاسخی ندارند. اما ذهنشان دستخوش حملات دشمن قرار گرفته و رو به تباهی رفته است. وقتی ذهن دانش‌آموزان نمازخوان و هیئتی که اهل ماهواره و امثالهم نیستند، ‌این‌گونه تباه شده، ببینید چه بر سر مردم عادی آمده است!

جدای از دشمنی‌های شبکه‌های آن سوی مرز، رسانه‌های مغرض داخلی نیز در خراب‌کردن ذهن مردم نقش دارند. سایت جماران – یک سایت اصلاح‌طلب- بیانیه ۶۰۰ پزشک را که خواستار متوقف‌کردن شکنجه و کشتار کودکان شده‌اند، ‌منتشر کرده است. واقعاً بی‌شرف‌تر از‌ این‌ها کیست؟ کدام کودک را شکنجه کرده‌اند؟ منظورشان همان افراد ۱۶-۱۷ساله‌های دبیرستانی است، با آن هیکل‌های درشت؟!

در چنین شرایطی و با این میزان هجمه علیه کشور، برخورد چکشی ممکن است در ظاهر آتش اعتراضات را خاموش کند، اما زمینه فتنه‌های بعدی را هموار می‌کند. بدون اصلاح ذهن‌ها، کوچک‌ترین اتفاقی مثل خبر مهسا امینی، باز آتش اعتراضات را شعله‌ور می‌کند.

 

  • مراقب اشتباهات محاسباتی باشید

اذهان تحت‌تأثیر حملات دشمن طیفی هستند که یک سر آن امثال شاگردان بنده در مدرسه و سر دیگر آن معاندان دین و نظام هستند. اشتباه محاسباتی ما ‌این است که با خواندن و شنیدن اخبار رسانه‌ها و یا شنیدن شعارهای هتاکانه همسایه‌مان قلبمان فشرده شده، دلمان فرومی‌ریزد و همه مردم را یکسان می‌بینیم. اگر در فتنه، تنظیمات ذهنی‌مان به هم بخورد، باخته‌ایم! ما نباید احساساتی شویم. فحش‌های رکیک جنسی دانشجویان و برخی اساتید دانشگاه شریف که لات‌ولوت‌های بی‌حیا جلوی زن و بچه‌شان به کار نمی‌برند، نباید خون ما را به جوش بیاورد و ما را دچار اشتباهات محاسباتی کند. نظام بهترین برخورد را می‌کند. آقای شمخانی همه‌کاره شورای عالی امنیت ملی نیست.‌ ایشان دبیر هماهنگ‌کننده است. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، رئیس‌جمهور، فرماندهی سپاه، ارتش، ناجا، اطلاعات سپاه، وزارت اطلاعات و…، هم از دولت و هم ازحاکمیت، اعضای شورای امنیت ملی هستند.

بنده از آقای رسایی تعجب می‌کنم. کاری به سابقه آقای شمخانی ندارم، اما تازیدن به دبیر شورای عالی امنیت ملی را صحیح نمی‌دانم. حتی اگر به صورت غیرمستقیم آقای رئیسی را نشانه گرفته‌اند، باز هم کارشان اشتباه بوده است. اصلاً هدف اول دشمن مشغول‌کردن ذهن تمام مسئولین به این فتنه پوچ است. آنچه در خیابان اتفاق می‌افتد، در مقایسه با نقشه‌های پشت‌پرده دشمن هیچ‌وپوچ است و دشمن از درگیرشدن مسئولان با مسائل خیابان استقبال می‌کند، چراکه آن‌ها را از فتنه اصلی غافل می‌کند. تاکنون در مورد فتنه اخیر حتی یک جلسه نیز در شورای عالی امنیت ملی منعقد نشده است، چراکه هنوز ماجرا امنیتی نشده است، بلکه فتنه انتظامی ‌است. در فتنه بنزین، شورای عالی امنیت ملی جلسه تشکیل داد، اما اکنون شرایط فرق می‌کند. آن چیزی که فتنه اخیر را حاد کرده است، جنگ ترکیبی دشمن است که حضرت آقا در سخنرانی ‌ایام ۱۳ آبان بدان اشاره فرمودند. بنابر‌این، به نظر بنده، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری آقای رسایی صحیح نیست. مراقب باشیم به صورت غیرمستقیم با دشمن در تضعیف مسئولین هم‌نوا نشویم و از آن طرف بام نیفتیم. در ‌ایام جنگ، جای گله و شکایت نیست. جنگ کنونی یک جنگ یک‌وجهی نیست، بلکه به تعبیر حضرت آقا یک جنگ ترکیبی و فتنه بسیار پیچیده‌ای است. مثل فتنه ۹۸ یا ۸۸ نیست.

در سال ۸۸ واقعاً مردم کف خیابان بودند. خود مردم، همان مردمی که علیه نظام شعار می‌دادند، در مقابل تخریب اموال عمومی ‌مقاومت می‌کردند؛ چون مردم بودند. اما معترضان امروز کف خیابان مردم نیستند. البته ذهن مردم درون خانه‌ها و نه کف خیابان مورد هدف قرار گرفته و مجروح شده است که باید برایش فکری کنیم و سختی کار دقیقاً همین‌جاست.

در فتنه سال ۸۸ حضور مردم در خیابان‌ها، البته فقط خیابان‌های تهران، کاملاً مشهود بود. اما پس از راهپیمایی ۹ دی، ذهنشان اصلاح شد و به سمت انقلاب چرخید و یا لااقل خنثی شد. اکنون ما از نظر امنیتی مشکل پیچیده‌ای نداریم، اما از نظر شناختی کارمان بسیارسخت است.

 

  • قوهقضائیه بیکار ننشسته است!

در دانشگاه‌ها برخورد مناسب صورت گرفته است و برخی از دانشجویان ممنوع‌الورود شده‌اند. جالب ‌اینجاست که دانشجویانی که دو هفته تمام تلاش خود را برای برگزارنشدن کلاس‌ها کردند، اکنون نگران آن معدود نفرات هستند و معترض به ممنوع‌الورودی‌شان!

برخورد مناسب در دستورکار قوه‌قضائیه است، اما‌ این برخورد باید تدریجی صورت گیرد. هر برخوردی یک خاندان را دشمن حکومت می‌کند. هر فردی زندانی یا اعدام شود، همسر، والدین، فرزندان و اقوامش نسبت به حکومت کینه می‌گیرند. گذشته از‌ این، همه‌ این برخوردها رسانه‌ای می‌شود و تبعات رسانه‌ای آن نیز باید مدیریت شود.

سر فرصت به حساب اغتشاشگران رسیدگی می‌شود. البته اکثریت افراد دستگیرشده با وثیقه یا تعهد آزاد شده‌اند. ‌این بهترین کار است. در بازداشت ماندن این افراد نتیجه‌ای جز دامن‌زدن به شایعاتی از قبیل کشتن و شکنجه‌ این افراد در زندان‌ها ندارد. فقط افراد خطرناک در بازداشت مانده‌اند.

به‌آتش‌کشیدن چند پاسگاه نظامی ‌و یا ضرب و جرح برخی از نیروی‌های محترم نظامی گرچه بسیار ناراحت‌کننده و البته نگران‌کننده است، اما به معنی ازدست‌رفتن وجهه نیروی نظامی‌ میان مردم و یا امنیتی‌شدن شرایط کشور نیست. نیروی امنیتی اقتدار خود را از دست نداده است. چنانچه دائماً اخبار کشف سلاح و مهمات توسط نیروهای نظامی ‌داده می‌شود. اگر شرایط کشور ما بر هر کشور دیگری حاکم بود، اکنون به‌جای ۱۰ پاسگاه، به ۲۰۰۰ پاسگاه حمله شده بود.

ذهن مردم خراب شده است و باید اصلاح شود. اما برخورد تند با دانشجوهای بی‌تربیت یا اغتشاشگران ذهن‌ها را بیشتر خراب می‌کند. برخورد باید باشد، اما آرام و نه با شلوغ‌بازی. حتی اگر برای اغتشاشگران حکم اعدام بریده شود، باید مدتی بعد و نه در شرایط کنونی‌ این حکم اجرا شود. برخی می‌گویند اگر اکنون ده نفر اعدام شوند، همه غلاف می‌کنند! بله همه غلاف می‌کنند، اما ذهن مردم خراب‌تر می‌شود، چون هیچ توضیحی را نمی‌پذیرند. آن‌ها اخبار صداوسیما را دنبال نمی‌کنند. سرشان در رسانه‌های آن طرفی است.

 

  • وارد میدان شویم

دشمن با فضای مجازی حکمرانی جدیدی را راه انداخته است؛ نه‌تنها حکمرانی در فضای مجازی، بلکه یک حکمرانی جدید در تمام عرصه‌ها. سبک زندگی جدید، سبک حکومت‌داری جدید، قاره یا کشور جدید، مثلاً قاره اینستاگرام یا قاره تلگرام تأسیس کرده است، قاره توییتر یا قاره فیس‌بوک که طرف جسم و تنش در جغرافیای ‌ایران، اما ذهن و روح و زندگی‌اش آنجاست. همه شئونات زندگی‌اش، کسب‌وکارش، سبک زندگی‌اش، مردنش، همه و همه تحت‌تأثیر‌این قاره شکل می‌گیرد. ما باید ‌این تغییر شیوه حکمرانی را جدی بگیریم. راه‌حل کوتاه‌مدت برخورد با‌ این معضل مواجهه مستقیم با شهروندان ‌این قاره جدید است.

دشمن با جای پایی که به کمک فضای مجازی در میان مردم باز کرده، توانسته است جنگ رسانه‌ای و جنگ شناختی راه بیندازد و قضایا را متناقض با هم، اما همراه با هم پیش ببرد، به طوری که عده‌ای شب در فضای مجازی به نفع اغتشاشگران مطلب منتشر می‌کنند و هشتگ اعتصاب سراسری می‌زنند و شعار مرگ بر دیکتاتور سر می‌دهند، اما صبح که می‌شود، کرکره مغازه را بالا داده و از کسادی بازار گله‌گی و شروع به فحش‌دادن می‌کنند و می‌گویند چه وقت می‌خواهند اغتشاشگران را جمع کنند؟! رسانه دشمن‌ این بلا را بر سر مردم آورده است. تأکید پی‌درپی حضرت آقا بر لزوم دست‌برترداشتن ما در فضای مجازی به ‌این دلیل است. کم‌کاری و ترک‌فعل‌های مسئولین از یک جهت و بی‌خیالی و کم‌کاری ما مردم انقلابی نیز از سوی دیگر به‌ این شرایط دامن زده است. در حالی که اکنون جبهه مقابل دست از حضور در صحنه برنداشته است و با تلاشی خستگی‌ناپذیر فضای فیلترشده ‌اینستاگرام را رها نکرده است. چنانچه یکی از‌ این افراد می‌گفت روزی ۱۵ بار فیلترشکن خود را به‌روز‌رسانی می‌کند تا بتواند به ‌اینستاگرام و… دسترسی داشته باشد! دشمن نیز در ‌این زمینه هزینه می‌کند و زحمت می‌کشد و فیلترشکن‌ها را پشت سر هم به‌روز می‌کند.

ما با افرادی مواجه هستیم که در برابر فهمیدن و شنیدن ‌این طور مقاومت می‌کنند. «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا»! برخورد تند ما تنها یک بلندگوی یک‌طرفه است. ما باید اعلامیه پخش کنیم، چراکه آن‌ها اهل دیدن اخبار داخلی نیستند. آن‌ها فقط ماهواره و گوشی‌های خود را منبع معتبر می‌دانند. تلویزیون‌ ایران را فقط برای دیدن مسابقات فوتبال و جام جهانی می‌خواهند و بیست‌وسی را کلاً دروغگو می‌دانند، در حالی که بی‌بی‌سی را از هر دروغی مبرا می‌دانند. ۳۸هزار دروغ طی۴۰ روز دلیل بر دروغگوبودن بی‌بی‌سی نیست، اما اگر بیست‌وسی یک خبر را نصفه و نیمه بگوید، مصداق بارز دروغگویی است!

تجربه بنده ثابت کرده است که استفاده از گوشی خودم برای نشان‌دادن برخی مطالب به دیگران مؤثر است. فیلمی را ‌از یک بسیجی که بر اثر شدت ضربات وارده بیهوش شده، اما دست از سر او برنداشته و همچنان با مشت و لگد او را نوازش می‌کنند، به طوری که مثل یک عروسک اسباب‌بازی از‌این طرف به آن طرف می‌افتد، به چند نوجوان نشان دادم و کلاً بحث جمع شد. دلیل آوردن‌های پیاپی من کاری از پیش نمی‌برد، اما آن فیلم هولناک کار صدها استدلال را یکجا کرد. آخر بی‌رحمی‌ نیز حدی دارد! به مرده نیز نباید بی‌احترامی کرد؛ هر چقدر هم جنایتکار باشد. اما با فرد بی‌هوش زنده آن طور رفتار می‌شد.

شما نیز در خصوصی بستگانتان مطالب کوتاه، فیلم‌های یک‌دقیقه‌ای با کیفیت پایین که زود دریافت شود، به‌همراه یک متن خوب کوتاه ارسال کنید.‌ این کار حداقل روند فرورفتن در تصورات و باورهای غلط را در ذهنشان متوقف یا کند می‌کند. بدترین کار درگیرشدن با اطرافیانی است که به هیچ عنوان نمی‌خواهند قبول کنند و ما باید برای اقناع آن‌ها ساعت‌ها وقت بگذاریم و در آخر نیز نتیجه‌ای نگیریم. آن‌ها را رها کنید! بروید سراغ کسانی که حتی یک بار هم برایشان مطلبی نفرستاده‌اید. شما مسئول بهشت و جهنم رفتن همسر و فرزندانتان نیستید! نه ‌این که بی‌مسئولیت باشید. البته که در قبال آن‌ها مکلف هستید، اما آن تکلیف سقف دارد. فردی که تصمیمش را گرفته رها کنید و سراغ نفر بعدی بروید. یک قدم هم او را از موضع خود عقب بکشید، یا او را خنثی کنید، حساب است! انتظار متحول‌شدن صددرصدی او توقعی نابه‌جاست.

 

  • فساد فراگیر؟!

آیا در همه زمینه‌ها و مجموعه‌ها فساد فراگیر در کشور وجود دارد؟ خیر!‌ این گزاره ادعای دشمن است که حضرت آقا نیز بارها‌ این شکل نظردادن را زیر سؤال برده‌اند. البته اگر ما ‌ایشان را قبول داشته باشیم! در همه جا فساد هست؟ در همه زمینه‌ها؟ همه مسئولین فاسدند؟ ‌این چه ادبیاتی است؟! ما باید فردای قیامت پاسخگوی ادعاهایمان باشیم.

 

  • مدیر کارآمد، نیاز امروز کشور

عده‌ای نیز انتخاب‌ها و انتصاب‌های آقای رئیسی را زیر سؤال می‌برند که ‌این کار نیز خطاست. می‌گویند چرا آقای رئیسی از تیم سپاه، که با هزینه کم و در زمان کوتاه خانه می‌سازند، استفاده نمی‌کند؟ غافل از‌این که [مرحوم] رستم قاسمی، وزیر مسکن [پیشین دولت سیزدهم]، سردار سپاه و فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء بوده؛ همان گروهی که خانه می‌ساختند! افراد دیگری از مجموعه سپاه نیز در دولت، معاون رییس‌جمهور یا وزیر و یا رئیس سازمان شدند. بنابراین، ‌این شکل ‌ایراد گرفتن خطاست. ما نباید احساساتی و در نتیجه، ناخودآگاه با دشمن هم‌نوا شویم.

کشور از افراد متخصص خوبی برخوردار است، اما همگی از توانایی مدیریتی لازم برخوردار نیستند. فرض کنیم برای ریاست نیروگاه برق شهر دو گزینه داریم. یک فرد تارک‌الصلاه و یک فرد نمازشب‌خوان متدین پاکدست. فرد متدین رئیس شده است، اما شهر یک‌روزدرمیان با خاموشی مواجه می‌شود. اما ریاست آن فرد تارک‌الصلاه به گونه‌ای است که برق به هیچ عنوان قطع نمی‌شود. بدیهی است که ‌این فرد را برای مدیریت نیروگاه انتخاب می‌کنیم. مردم ممکن است در یکی دو ماه اول تغییر مدیریت ‌این خاموشی‌ها را به حساب برخی نابلدی‌ها یا ناهماهنگی‌ها بگذارند و همراهی کنند، اما صبرشان حدی دارد. آقای حجت عبدالملکی، وزیر قبلی کار، یک فرد انقلابی متدین متخصص بود، اما توانایی مدیریتش ضعیف بود و کار از دستش در رفت. تعارف نداریم. برخی علت استعفای‌ ایشان را فشارهای رسانه‌ای می‌دانند، اما به هر حال‌ این هم بخشی از مدیریت است. مدیر باید توانایی خنثی‌کردن توطئه‌ها را داشته باشد. مدیر باید آدم پای‌کار داشته باشد. او نمی‌تواند به‌تنهایی هم وزارتخانه را مدیریت کند و هم توطئه‌ها را خنثی کند و همه‌چیز خوب پیش برود. چرا حضرت آقا از فرد معلوم‌الحالی مثل آقای علی لاریجانی استفاده می‌کنند؟ مواضع آقای علی لاریجانی در فتنه ۸۸ کاملاً مشخص بود. در برجام نیز کاملاً رو بازی کرد. اما با ‌این حال‌، ایشان نماینده حضرت آقا در مذاکرات ‌ایران با چین برای قراردادهای ۲۵ ساله بود؛ چراکه ‌این مذاکرات حواس‌جمعی بالا و دقیقی می‌طلبد که کار هر کسی نیست.‌ این طور نبوده که حضرت آقا قصد دل‌جویی از ‌ایشان را داشته باشند که از ضدانقلاب‌شدن ‌ایشان ممانعت شود.

بار دیگر تأکید می‌کنم که ما باید مطالب را از بالا و با یک نگاه کلی بسنجیم. خام‌اندیشی و ساده‌اندیشی را باید کنار بگذاریم. برخی متخصصین متعهد، توانایی مدیریتی ندارند و همان اول بسم‌الله، کار در گل فرومی‌رود. ریاست چنین افرادی چه دردی را دوا می‌کند؟ عرض بنده ‌این نیست که مسئولیت‌ها بین یک مشت خائن توزیع گردد. قحط الرجال نیست، اما باید به ‌این موارد نیز توجه کرد. به علاوه،‌ این طور نیست که گزینه‌های مناسب فراوانی برای تصدی مسئولیت‌ها وجود داشته باشند.

 

  • کج‌دار و مریز!

این اعتراضات، اعتراض قشر متوسط است. قشر متوسط همیشه پیش‌رو بوده و انقلاب کرده است. فقرا و مستضعفین دنباله‌روی قشر متوسط هستند. در انقلاب اسلامی ‌این طور بود. اکنون نیز نه در نازی‌آباد و یاخچی‌آباد و نه در شمال تهران خبری نیست. کانون اغتشاشات مردم معترض نه در شمال شهر است، نه در جنوب شهر. قلب آن از میدان آزادی به بالا است. همین جایی که ما اکنون نشسته‌ایم. ‌این یک تجربه تاریخی است. اگر ذهن ‌این قشرمتوسط خراب شودف به قشر ضعیف و مرفه انتقال می‌دهد. سختی ‌این جنگ همین است. از طرفی فیلترکردن را کار درستی می‌دانیم، اما از سوی دیگر، به دنبال فیلترشکن هستیم. از طرفی می‌دانیم با یک مشت جانی روبه‌رو هستیم، اما از سوی دیگر بر لزوم برخوردِ با مماشات اذعان داریم. هم باید با کسانی که آن طلبه را با شکنجه شهید کردند برخورد سخت شود، هم باید طوری برخورد شود که اذهان مردم بیش از‌ این خراب نشود.

سختی ‌این جنگ دقیقاً همین‌جاست که تکلیفمان روشن نیست. کدام طرفی باید شمشیر بزنیم؟ باید از همه طرف شمشیر زد. إن‌شاءالله با همدلی جبهه انقلاب، با هم‌فکری و کار تشکیلاتی به‌راحتی از این موانع عبور خواهیم کرد. می‌شود این موانع را إن‌شاءالله رد کرد و از آن‌ها گذشت.

 

  • اندک فرصت تذکر را مغتنم بشمارید

یکی از بزرگواران که در دانشگاه تدریس می‌کنند، پرسیده‌اند در مواجهه با دانشجویانی که بی‌حجاب سر کلاس حاضر می‌شوند چه برخوردی باید داشته باشند. گویا سایر اساتید ‌این استاد بزرگوار را از عواقب تذکردادن (از جهت آسیب‌رسیدن به ایشان از سوی دانشجویان معترض) ترسانده‌اند. حتماً باید به ‌این افراد تذکر داد و قوانین را اعمال کرد، اما بدون دادوبیداد و تهدید. به عواقب احتمالی نیز باید اندیشید. حفظ ارزش‌ها ممکن است هزینه داشته باشد.

یکی از بزرگواران در یکی از نقاط مذهبی تهران به چند خانم کشف حجاب کرده، تذکر داده‌اند و آنان پاسخ داده‌اند که ما شهید نداده‌ایم که شال سر کنیم! باید به این قانون‌شکنان پاسخ داد شما سی شهید داده‌اید، اما ما ۳۰۰هزار داده‌ایم و نمی‌توانیم به خاطر سی شهید، از خون ۳۰۰هزار نفر چشم‌پوشی کنیم. به علاوه، اکثریت آن ۳۰۰هزار شهید در وصیت‌نامه خود به پیروی از ولایت‌فقیه و رعایت حجاب دستور داده‌اند. از طرف دیگر، باید توهم ‌این جماعت از معنای شهید را برطرف کرد. شهید تعریف دارد. شهید کشته در راه خدا و احکام خدا و احیای دین است. به کسی که در راه زمین‌زدن حکم الهی کشته شود، شهید نمی‌گویند. آن‌ها باید اول تکلیفشان را با خود روشن کنند. شهید یعنی کشته در راه خدا. آیا کسی که در راه حذف حجاب قدم گذاشته و در ‌این راه کشته شده است، شهید است؟! آیا آن که در راه بازکردن پای دشمن به میهن و تجزیه‌شدن امت اسلامی ‌مرده است، شهید است؟!

البته در همین حد تذکردادن هم عالی و اثرگذار است. هر جا که فضا مهیا بود و غائله به پا نمی‌شد، در راه احیای واجب‌فراموش‌شده قدم بردارید. در خیابان ستارخان جای تذکردادن نیست، چراکه احتمالاً به یک کتک‌کاری عظیم خواهد انجامید. اما گاهی خیابان خلوتی است و تا ۵۰۰ متر قبل و بعد از شما و فرد خاطی کسی نیست؛‌ اینجا تذکر بدهید و بروید.

امکان ارسال نظر وجود ندارد!