بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
➢ عملکرد قوهقضاییه در حوزه مبارزه با فساد
در برخورد با فساد یک موضوع، زندانرفتن عوامل فساد است و یک موضوع، بازگشت اموال بهتاراجرفته به بیتالمال؛ که البته برگشت اموال به بیتالمال بهتر است. به نظر من، عملکرد آقای اژهای نسبت به آقای رئیسی اگر بهتر نباشد، کمتر نیست و با توجه به سابقه ایشان در وزارت اطلاعات و داشتن مناصب خیلی مهم در قوهقضائیه، فرد بسیار دقیقی هستند. ایشان در جزئیات خوب وارد میشوند و زاویه دیدشان هم در جایگاه قوهقضائیه خیلی خوب است و إنشاءالله خروجی کارشان هم خوب باشد.
در ارتباط با فساد، باید زمینههای فساد از بین برود. اگر آقای اژهای علمغیب داشته باشد و تمام مفسدین را شناسایی و دستگیر کند، به دلیل زمینههای فساد که همچنان موجود است، دوباره پنج سال دیگر کلی مفسد دیگر خواهیم داشت. یکی از زمینههای فساد وجود بعضی قوانین فسادزاست. گاهی اوقات برخوردی انجام نمیشود، چون کار غیرقانونی انجام نشده است، ولی کاری ضدتولید انجام شده که اقتصاد را نابود میکند؛ کاری که بوی فساد و رانت میدهد و یک آدم زبل توانسته از خلأ قانون جامعومانع سوءاستفاده کند. از دیگر زمینههای فساد، واگذاری بعضی امور به بخش خصوصی است. جاهایی که بحث حاکمیتی است در هیچ جای دنیا به بخش خصوصی نمیسپارند، ولی در مملکت ما سپردهاند.
لذا، در کنار برخورد با مفسدین، زمینه فساد هم باید از بین برود و مسئول این کار قوهقضائیه نیست، بلکه قوهقضائیه فقط میتواند پیشنهاد دهد. مسئول اصلی مجلس است که باید نظارت را قوی کند و برای کار جهادی و شبانهروزی، در جهت اصلاح و وضع قوانین و دستورالعملهایی که زمینه فساد را کم میکند و از بین میبرد، وقت بگذارد.
➢ همه را از چشم قوهقضائیه نبینیم!
برخورد با اغتشاشگران دو بخش دارد. بخشی از آن مربوط به دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و انتظامی است که باید با اغتشاشگران برخورد کنند و آنها را بازجویی و تخلیه اطلاعاتی کنند و گزارشهای مربوط به آن را تهیه و به دادگاه ارسال کنند. دادگاه نیز بر اساس آن گزارش، حکم صادر میکند. طبیعی است که خود قوهقضائیه نمیتواند به خیابان رفته و با اغتشاشگران برخورد کند. البته بعضی افراد هم تا زمان دادگاهشان برسد، با گذاشتن وثیقههای میلیاردی از بازداشت بیرون میآیند و آزاد هستند. با توجه به تعداد دستگیرشدگان و بازداشتشدگان، در مدت کوتاه نمیشود همه را دادگاهی کنند. بخش دیگر این ماجرا به بخش کلان نظام مربوط است و قوهقضائیه بهتنهایی نمیتواند تصمیم بگیرد.
گاهی از مراجع بالاتر تصمیماتی گرفته میشود و به قوهقضائیه و قضات ابلاغ میشود و آنها هم بر همان اساس تصمیم میگیرند. لذا، در اظهارنظر در این خصوص باید این موارد را مدنظر داشت.
➢ بله! یک میلیون مسکن در سال. چرا که نه؟
باید گفت در صورت مدیریت صحیح و فعالیت جهادی دلسوزانه و با توجه به وجود منابع غیرنقدی در کشور، ساخت سالی یک میلیون مسکن امکانپذیر است. با گذشت حدود یک سال و یک ماه از عمر این دولت، گفته میشود کلنگ حدود ۵۷۰هزار واحد مسکونی در شهرهای کل کشور و ۱۸۰هزار واحد هم در روستاها زده شده است و به نظر میرسد که دولت توانسته است حدود دو سوم یا سه چهارم وعده خود را عملی کند. با توجه به تحویل دولت در سال اول و صرف زمانی برای استقرار و مسلط شدن بر اوضاع، با برنامهریزی مناسب، روند ساخت واحدهای مسکونی حالت تصاعدی خواهد داشت و چون با حدود ۷۵۰هزار واحد مسکونی در سال اول شروع شده، إنشاءالله در ادامه چهارمیلیون واحد را تولید خواهند کرد. باید ببینیم در آینده چه اتفاقی میافتد.
➢ بدهکار بانکی؛ بُرد یا باخت؟
بانک مرکزی اسامی بدهکارانی که دارای معوقه هستند را اعلام میکند. بدهکاری جرم نیست؛ همانطور که همه ما برای رفع مشکلات زندگی وام میگیریم و بدهکار میشویم. اما با بدهکارانی که به سررسید وامشان عمل نمیکنند و دارای معوقه و دیرکرد هستند، باید برخورد شود. علت این که در این چند سال، در معرفی بدهکاران دارای معوقه تعلل شده، این است که به راحتی نمیتوان قضاوت کرد و باید مؤلفههای زیادی بررسی شود.
بعضی تولیدکنندهها یا تجار وام گرفتند، برنامهریزی هم داشتند، لکن با شرایطی که کنترلشان در دست آنها نبود، مواجه شدند؛ مثل بستهشدن مرز، بههمریختگی اوضاع عراق، اعمال تحریم جدید و…
اما افرادی هم هستند که وام گرفتند و هیچ تلاش تولیدی یا تجارت نکردند و با پول وام، ملک یا سکه خریدند تا گرانتر شود و سود ببرند. اینچنین افرادی اگر محاکمه شوند و حتی جریمه معوقه وام را هم پرداخت کنند، باز هم سود بردهاند، چون درصد تورم خیلی بالاست. با این افراد برخورد میشود. باید اینها را دید. لذا، افرادی که اسامی آنها افشا میشود، اینطور نیست که پول را بردارند و ببرند، بلکه برای آنها پرونده تشکیل میشود و در مسیر بررسی پرونده قرار میگیرند.
➢ قوت در رسانه و مطالبهگری؛ مقابله با غربزدگی
برای مقابله با غربزدگی راههای زیادی وجود دارد، ولی اصلیترین آنها بر اساس اولویت این است که عملکرد حکومت اسلامی در همه حوزهها، اعم از فرهنگی و اقتصادی، موفقیتآمیز باشد. در آن صورت، به طور طبیعی غربزدگی به محاق میرود.
راه دیگر، استفاده از رسانه است، چراکه موضوع غربزدگی در ایران از زمان مشروطیت توسط رسانه به مملکت ما وارد شده و دامن ما را رها نمیکند. رسانه آن زمان روزنامه بود. غربزدگی در دوره مشروطه با روزنامههایی که چاپ شد، وارد زندگی و اجتماع ما شده است؛ همانطور که امروزه با رسانه این عصر عمل میکنند. پس، ما باید در رسانه خیلی قدرتمند شویم. رسانه هم فقط فضای مجازی نیست؛ مهمترین آن فضای مجازی است. در فیلمسازی و سایر وجوهات رسانه هم باید قوی شویم. باید تولیدات انقلابی داشته باشیم. طبیعی است که اگر ما کار نکنیم، غربزدهها و غرب کار میکنند و غربزده تولید میکنند.
راه دیگر در مقابله با غربزدگی مطالبهگری است. مطالبهگری باعث میشود که کاستیهای حکومت اسلامی کمتر شود. وقتی مردم از حکومت اسلامی مطالبهگری کنند، گوش خود را به نظام اسلامی میسپارند و نه به بلندگوهای غرب.
➢ فرزندانمان را آماده کنیم برای برخورد با شعاردهندگان
متأسفانه ظاهراً به نظر میرسد کسانی که اغتشاشگران، شعاردهندگان، دانشجویان و به قول خودشان، معترضان را هدایت و راهنمایی میکنند، اینطور آموزش میدهند که هرجا، اعم از دانشگاه یا خیابان، اگر تجمعی بود، یا شخصی تذکری بدهد، اینها فحشهای بسیار رکیک و زشت بدهند که حتی اراذل و اوباش خلافکار هم از بیان آنها خجالت میکشند. ظاهراً این یک دستورالعمل است. بنابراین، در خیابان نمیشود با این قبیل افراد برخورد کرد. البته باید شرایط را دید. بعضی اوقات خیابان خلوتی است و حس میکنید که شما زورتان میرسد، اعتراض کنید! ما باید روی ذهن فرزندانمان کار کنیم، قبل از آن که وارد موضع شوند، یعنی قبل از آن که وارد خیابان شویم و با آن فحشها و شعارها مواجه شویم، باید به فرزندانمان توضیح دهیم و ذهنشان را آماده کنیم و بگوییم که اینها چیزی نیست.
➢ شایعهسازی و این همه ناشیگری!
برخی میگویند شنیدهایم «نیروی انتظامی افراد معترض را مجروح یا کشته است» و یا «گارد ویژه فردی را به بیمارستان مصطفی خمینی برده و گفتهاند که خودشان او را با سلاح جنگی کشتهاند»! واضح است که این خبر دروغ محض است. اولاً، ما گارد ویژه نداریم، بلکه یگان ویژه داریم. ثانیاً، وقتی کسی میمیرد که او را به بیمارستان نمیبرند، بلکه به پزشکی قانونی تحویل میدهند. ثالثاً، این که خودشان گفته باشند با سلاح جنگی کشتهاند، دیگر آخر حرف است که خودشان هم اعتراف بکنند! فردی که این دروغ را گفته، آدم خیلی ناشیای بوده است! و احتمالاً خواسته خدمتی به ضدانقلاب بکند. نیروهای نظامی و امنیتی آدمهایی ناشی نیستند و میدانند که جنازه را باید تحویل مراجع قضایی بدهند. کلاً نباید چنین حرفهایی را باور کنید و اصولاً اگر به بیمارستانی مجروح هم ببرند، علنی نمیکنند که همه بیمارستان متوجه بشوند. و معمولاً موارد اینچنینی را به بیمارستانهای مربوط به ارگانها و نهادهای حکومتی میبرند.
نکته دیگر این است که در همه بیمارستانها همیشه و ۲۴ساعته چند تا مأمور نظامی (فراجا) هست که اگر کسی، به هر دلیلی، مجروح مشکوکی بیاورد، خارج از قصه اغتشاش، نمایندهای باشد تا اوضاع را رفعورجوع کند. حتی اگر این موضوع صحت داشته باشد، ما به این نتیجه میرسیم که مطلب مهمی نیست. یعنی قضاوتی که به درد این روزها بخورد و کار را پیش ببرد، در آن نیست.
➢ راهحل بلندمدت یعنی: مریضشدن هم بابرنامه!
درباره اتفاقاتی که در این پنج هفته اخیر رخ داده و ذهن همه را درگیر کرده، تعبیرهای متنوعی مطرح میشود. یک عده اصرار دارند که بگویند اغتشاشگرها اغتشاشگر نیستند و فقط معترض هستند و صدای اعتراض را باید شنید. عده دیگری میگویند دلیل این اتفاقات، فوت آن خانم در یک نهاد حکومتی، یعنی گشت ارشاد بود. بعضی هم میگویند آن بهانه بود و مسائل اقتصادی و مشکلات باعث شده مردم بیرون بیایند. منتهی چیزی که هست این است که بالاخره این اغتشاش و بههمریختگی در این سطح، در خیابان اتفاق افتاده و دهها برابر آن در فضای مجازی و در ذهن مردم در حال اتفاقافتادن است و ما باید کاری بکنیم.
راهحلهایی به ذهن میرسد، ولی متأسفانه در این اتفاقات معمولاً کمتر به سمت راهحلهای بلندمدت میرویم و بیشتر روی راهحل آنی و کوتاهمدت کار میکنیم که الان چه کار کنیم و یک چیزهایی را که به ذهنمان میرسد یا بقیه میگویند انجام میدهیم تا اوضاع کنترل و جمع شود. اما متأسفانه این روزها یادمان میرود و دوباره به روال قبل برمیگردیم. در صورتی که میبایست همزمان که پیگیر راهحل کوتاهمدت هستیم، در فکر راهحل بلندمدت هم باشیم. چهبسا اگر ما در تجربههای قبلی، راهحل بلندمدت را پیگیر میشدیم، از وقوع این اتفاقات کنونی جلوگیری میشد. لذا، باید به صورت ریشهای با این قضیه برخورد کنیم.
بله! آموزشوپرورش ما ایراد دارد. در این روزها به نظرمان میرسد که تماس بگیریم و بخواهیم که آموزشوپرورش در گزینش معلمین بیشتر دقت کند. یا مثلاً میگوییم به مدارس برویم و سعی در بصیرتافزایی کنیم. ولی رفتن به مدرسهها به این سادگی نیست. حتی اگر به مدرسه هم برویم و کار تربیتی و بصیرتافزایی کنیم، معلوم نیست که خروجی کار ما تربیتشده و پرورشیافته باشند. البته این مطلب به معنی آن نیست که ما این کارها را نکنیم، بلکه میخواهم بزرگواران را به این نکته توجه دهم که ما باید به فکر یک برنامه بلندمدت باشیم. برنامه بلندمدت، هم از نظر برنامهریزی و هم از نظر اجرا، زحمت بسیار دارد، لکن نتیجه إنشاءالله مؤثر خواهد بود.
الان اگر مدرسه را مثال زدم. چون جلسهای که پنجشنبه گذشته داشتیم، خیلی از افراد یا معلم بودند، یا از بازنشستههای آموزشوپرورش و پیشکسوت ما در امر تعلیموتربیت بودند و پیشنهادها غالباً روی این بود که به مدارس برویم. همان بزرگواران هم میدانند که کار مدرسه به این سادگی نیست، اما خیلی لازم و واجب است؛ یعنی ما باید یک فعالیتی را انجام دهیم. تا جایی که بنده اطلاع دارم، متأسفانه هیچکس در مملکت ما برنامههای بلندمدت را پیگیری نمیکند. خروجی کارهای ما، حکومت و فعالیتهای فرهنگی مردمی نتیجه یک فعالیت بلندمدت نیست. همه فعالیتها کوتاهمدت و بعضی از آنها از روی احساس است؛ به طوری که بعد از فروکشکردن احساسات، آن فعالیت هم فروکش میکند. اما طرف مقابل ما اینجوری نیست. چه داخل کشور و چه خارج کشور، چه غربزدههای ما، چه متدینین سکولار ما، حالا اعم از انجمن حجتیه و سایر گروهها، مثلاً جلساتی دارند که گاه بیست یا سی سال قدمت دارد. یک دانشآموز از اول راهنمایی وارد یک جلسه قرآن میشود، با یک استاد، بیست نفر دانشآموز، اینها تا پایان دبیرستان هستند؛ حتی اگر آن دانشآموز مدرسهاش عوض شود، آن جلسه پنجشنبه را حتماً میرود، چون برنامهریزی دارند، پول خرج میکنند و وقت میگذارند. طرف دکترای برق دارد، استاد دانشگاه است، یا کارش صنعت است، پنجشنبه بعدازظهرها حتماً کلاس قرآنش را دارد. سفر، مهمانی و حتی مریضشدنش را هم با این جلسه تنظیم میکند!
بارها گفتهام، ما در تهران یک دبیرستان متدین انقلابی نداریم که همه برای رفتن به آن سرودست بشکنند. منظور این است که در هر کلاس، چند نفر از والدین نماینده مجلس و معاون فلان وزیر و رییس فلان سازمان و اینها باشند. من هر بار که این را گفتهام، همه ۲-۳ تا اسم بردهاند، اما اینها دبیرستانهای درجه دوم هستند و دبیرستانهایی نیستند که مسئولین حکومتی و مردم و همه بگویند جزو اولویتهای اولشان باشد. مدارس اصلاحطلبها و انجمن حجتیهای درجه اولی هستند که همه برای ثبتنام در آنها رقابت میکنند. این قضیه از نتایج کنکورشان هم معلوم است. مدرسه […] الان چند سال است که ۹۰ درصد دانشآموزانش رتبه زیر هزار را دارند. بچههای بسیاری از دولتمردان ما در این مدارس هستند که یا ضدانقلاب غربزده هستند، یا ضدانقلاب مذهبی سکولار. این گروهها برنامههای بلندمدت انجام دادهاند و انجام میدهند. بخشی از کارهایی که انجام میدهند، سرمایهگذاری روی قشر ضعیف مالی هست. آنها را بورسیه و نخبههایشان را جذب میکنند. بالتبع نتایج کنکورشان هم نسبت به مدارس انقلابی فوقالعاده خوب است. دلیل موفقیت آنها داشتن برنامههای بلندمدت است.
دلیل عدم توفیق ما نیز نداشتن برنامههای بلندمدت است. برنامههای کوتاهمدتی هم که داریم، اکثراً برنامهریزی قوی ندارد. ما باید در بحث رسانه وارد برنامههای بلندمدت شویم و پای آن محکم بایستیم. در بحث آموزشوپرورش باید وارد برنامههای بلندمدت شویم. اگر برنامه نداشته باشیم، نمیتوانیم از منابع خود درست استفاده کنیم.
➢ تأمین فشنگ جنگ رسانه
یک دورهای پیشنهاد شد که شب جمعه اعضای گروه دور هم جمع شوند؛ هم رفتوآمدی اتفاق بیفتد و هم یک کار مشترک انجام شود، یک آشی پخته شود و بین محرومین پخش شود. هدف از این کار بهانهای برای دیدار اعضا، به خصوص در ایام کرونا، و انجام یک کار عملی مشترک و دادن خیرات در شب جمعه به اموات بود. آن پختوپز یک بار اتفاق افتاد و بعد از آن پول جمع شد و به یک تهیه غذا داده شد تا آنجا بپزند و پخش کنند. بعد از یک ماه ما چشم باز کردیم، دیدیم که فعالیتهای جهادی ما تحتالشعاع این برنامه شب جمعه قرار گرفته است و از ۳۰-۴۰ بشقاب شروع شد، تا مثلاً به بالای ۱۰۰۰ بشقاب رسید. به آن قرارگاهی که غذا میپختند و پخش میکردند و افراد در آن حوزه کمکهای بسیار کلانی میکردند گفتم این برنامه را تعطیل کنند، چون اساساً هدف از این کار یادشان رفته بود و بهیکباره همه کارهای جهادی ما به آن سمت رفت. آن اوایل همه غذاها به دست خانوادههای نیازمند میرسید و یا پاکبانها را جمع میکردند و سفره میانداختند. کار خیلی خوبی بود. بعد از مدتی در موقعیتهای دیگر اعلام کمک میکردیم، مثلاً برای هزینه درمان فلان مریض به نیت اموات کمک کنید، اما همه کمکها به سمتی میرفت که شب جمعه غذا طبخ میشد. این بیبرنامگی و اتلاف منابع است.
ما اگر در زمینه رسانه هم بیاییم نذر بکنیم که به امواتمان برسد، ده برابر آن غذا میرسد؛ چون دشمن از طریق رسانه وارد شده است. فکر کنید در زمان جنگ بگویند نذر اموات شب جمعه در تأمین هزینه خرید فشنگ کمک کنید. اگر فشنگ نخریم، دشمن میآید خودمان و بچههایمان را میکشد. برای حفظ مملکت همه کمک میکنند. الان این فشنگ، فشنگ رسانهای است. جنگ، جنگ رسانه است. ابزار عوض شده، لکن ما به اینجا که میرسیم، از نظر مالی از همه جهات موفق نیستیم. اگر بگوییم که در فلان منطقه خوزستان خانه یا مسجد بسازیم، یا در ایام محرم در فلان منطقه محروم نذری بدهیم، کمکهای زیادی جمع میشود؛ البته همه اینها خوب است و فعالیت جهادی راهبیداری همین امور است. اما اگر بگوییم میخواهیم کار رسانهای انجام دهیم، یکدفعه همهچیز تعطیل میشود. چرا؟ چون ما دید بلندمدت نداریم. اگر هم کمک رسانهای به ذهنمان برسد، همین الان میخواهیم نتیجهاش را ببینیم. چرا حجم کمکهای شب جمعه یکدفعه خیلی بالا رفت؟ چون نتیجه انفاق خود را از پختن و پخشکردن و به دست فقیر رسیدن، میدیدند. اما در سایر زمینه ها اینطور نیست. کار پیچیدهتر از این حرفهاست. ما باید ذهنمان را تنظیم بهتری بکنیم.
➢ لااقل ۶ ماه یکبار ببینمت!
تشکل زمینه بسیار خوبی است که ما اول از نظر ذهنی آماده شویم. در همین جلسات با هم صحبت کنیم و در آن برنامهریزیهای بلندمدت شرکت کنیم. متأسفانه در جبهه انقلاب، در این زمینه بسیار بسیار ضعیف هستیم. جشنواره فیلم عمار یک کار رسانهای خوب بود که شروع شد، اما الان دیگر خبری از آن نیست. چرا؟ چون هیئت امنا دید بلندمدت نداشتند و در انتخاب هیئت امنا اشتباه رخ داده بود. آدمهایی بودند که ۶ ماه به ۶ ماه در قرارگاه عمار با هم جلسه تشکیل نمیدادند، چون خیلی سرشان شلوغ بود. مثلاً سخنران معروفی بودند، یا پست دولتی و حکومتی داشتند. فرد هماهنگکننده جلسات آنها از دست اعضای هیئت امنای آن گریه میکرد، چون اصلاً نمیتوانست آنها را برای جلسه دور هم جمع کند. جشنواره فیلم عمار خیلی خوب داشت پیش میرفت، اما الان خبری از آن نیست. در این روزها ما به شدت محتاج جشنواره فیلم عمار و ثمرات و تشکیلاتش هستیم. جنگ، جنگ رسانه هست. طرف مقابل الکی از کاه، کوه میسازند، بعد در طرف ما هیچ اتفاق مؤثری نمیافتد.
این را گفتم تا یک نتیجه عملیاتی هم بگیریم. بر اساس برنامههایی که در تشکل، روز پنجشنبه قبل ریخته شد، یک برنامهریزی شده که برخی از آنها بلندمدت و برخی کوتاهمدت است. فردا دوباره جلسهای هست که این برنامهها إنشاءالله عملیاتی شود. یکی از کارهای بلندمدت راهاندازی یک کانون فرهنگی برای بچههای دبستان است. البته چند سال طول میکشد تا ما ثمرهاش را ببینیم و پرزحمت هم هست.