بسم الله الرَّحمن الرّحیم
- محورهای صحبت آقای علی اکبر جباری دبیر تشکل راه بیداری
- جلسه ۱۱۴ مورخ ۰۳/۰۲/۱۳۹۹
-
گروه های جهادی؛ اولویت اول
توصیه ی بنده به بزرگواران (در خصوص افراد آسیب دیده از کرونا) این است که، سعی کنند کمکهایشان را به گروه های جهادی و افرادی که میشناسند، برسانند. این حرف، به معنی نفی کمک از طریق نهاد های دولتی(کمیته امداد و هلال احمر) نیست. توجه بفرمایید که این دو مطلب با هم قاطی نشود. موضع ما در برابر هلال احمر و کمیته و … با موضع غرب زدههای داخلی و بعضی سلبریتیها و … متفاوت است؛ منتها برخی افراد تحت پوشش هلال احمر و کمیته امداد نیستند؛ کمیته امداد و هلال احمر قانوناً نمیتوانند مثلا به برادران افغانی و کلاً کسانی که کارت ملی ندارند، کمک کنند. الان در روستاهای مرزی افرادی داریم که شناسنامه وکارت ملی ندارند و کمیته امداد و … نمی توانند به آنها کمک کنند. از طرف دیگر، جاهایی مثل کمیته امداد، هلال احمر و … سیستم کارمندی وجود دارد. در این سیستم قوانین دست و پا گیر است. بعضاً پیش آمده که بخواهند وسیله نقلیهای را در اختیار یک گروه جهادی قرار دهند اما به این دلیل که باید با پلیس راهور هماهنگ شوند، این وسیله را نداده اند؛ چون حال ندارند نامه هماهنگی را بزنند. البته در بین آنها انسانهای دلسوزی هستند که برای کمک به محرومین خیلی تلاش می کنند، منتهی باید سیستم دولتی را بدانیم. ما نهاد های دولتی را نفی نمیکنیم و حرف های مفتی که ضد انقلاب ها می زنند – دادن کمک های مردمی به فلسطین و لبنان و … – را تأیید نمیکنیم. ما از نهاد های دولتی و حکومتی مثل کمیته امداد، سازمان بهزیستی و … قاطعانه حمایت می کنیم.
اگر می خواهیم کمک کنیم، کمک هایمان را در اختیار گروه های جهادی و افرادی که داوطلبانه، با روحیه جهادی دنبال محرومیت زدایی هستند، بگذاریم . آنها در کمک کردن ملیت(افغانی، ایرانی و …)، عضویت (تحت پوشش کمیته امداد) و … برایشان اهمیتی ندارد. از طرفی کمیته امداد سقفی برای کمک دارد مثلا به یک خانواده ۵ نفره در ماه سیصد هزار تومان واریز می کنند و کمک دیگری هم نیست؛ و این مقدار برای برخی خانواده ها با مشکلات درمانی، معیشتی و … کفایت نمی کند.
نکته بعد این که یکی از دوستان تعریف می کرد، در حادثه زلزله کرمانشاه، کامیونهای هلال احمر حاوی کمک های مردمی(لباس و …) را دیده اند که در گوشه انباشته شده و تفکیک نشده و همین طور بلا استفاده مانده است در حالیکه همین کمکها در گروه های جهادی تماماً، استفاده می شود .
-
چگونه از اتفاقات جلوتر باشیم؟
یکی از اعضاء گفتهاند که چرا ما از اخبار (مانند معدوم سازی جوجه های یک روزه) بی اطلاع هستیم؟
علت این است که ما باید یک نظمی در دنبال کردن اخبار داشته باشیم. مثلاً هر روز اخبار ۲۰:۳۰ را گوش کنیم؛ یا دو، سه تا سایت خبری (یکی از جبهه انقلاب و یکی از جبهه ضدانقلاب یا جریان مخالفمان) داشته باشیم و مرتب اخبار آنها را دنبال کنیم. در این صورت، در جریان بسیاری از اخبار قرار میگیریم.
در عین حال باید فعالیت های گروه را اهم و مهم کنیم، اگر بخواهیم همه کارها را با هم پیش ببریم، طبیعتاً زورمان نمی رسد. برخی از اخبار در اولویت نیستند، بیش از حد ذهن ما را درگیر میکنند و موجب می شود ما از اتفاقات اساسی، بازبمانیم .
به وسیله کارتشکیلاتی از اتفاقات جلوتر باشیم؛ همین کاری که ما میخواهیم در گروه راه بیداری، انجام دهیم؛ منتها نکتهای که وجود دارد، این است که تصور بزرگواران این است که تشکل راه بیداری یک سازمان حکومتی با یک سری کارمند است که کارشان این است که فکرکنند، عملیات طراحی کنند و همه جوانب امر را هم بسنجند، به ما هم اعلام کنند تا ما عملیات را انجام دهیم؛ اینطور نیست!! ما نیاز به کمک داریم؛ در قسمت عملیات نیاز داریم افرادی، ساعت ها وقت بگذارند، دررابطه با اخبار، اطلاعات تکمیلی جمع کنند و این اطلاعات را تحلیل کنند تا از دل تحلیلها، عملیات بیرون بیاید.
ما به جای این که دنبال یک سفره آماده باشیم، بایدکمک کنیم یک سفرهای را (در تشکّل راه بیداری)پهن کنیم. برای این که از موضوعات عقب نباشیم، باید زحمت بکشیم. بیشتر وقتها هم عقب نیستیم و (از رویدادها) مطلع میشویم، منتها کسی نیست که بخواهد آن موضوع را پرورش بدهد. ماباید اولا بررسی کنیم که آیا این اتفاقات منکر هست یا نه؟ سپس بررسی کنیم به کجا باید بگوییم و چگونه و از چه مسیری پیگیری کنیم تا مؤثرباشد؟ برخی از موضوعاتی که بنده اینجا اعلام میکنم عزیزانی درقسمت عملیات، بالای۲۰ ساعت در هفته، با حضور در جلساتی و پیگیری از طریق چند نماینده، خبرنگار، وکیل، کارشناس و … ، به نتیجه رسیدند تا در نهایت بنده به اعضاء اعلام میکنم با فلان جا تماس بگیرید و این طور بگویید و … .
-
روحیه انقلابی، لازم است اما کافی نیست!
متأسفانه مشکلات مملکت ما زیاد است. ما برای اینکه عقب نیفتیم، نیاز به نیرو آن هم نیروی انقلابی و جهادی (پایه کار)داریم. یک ماه قبل، آماری ازتماس ها خواندم، تماس هایی که طرح ریزی عملیات روی آن انجام شده بود و تنها می بایست تماس گرفته میشد؛ متأسفانه اعداد روی ۹،۱۰، ۱۴و۱۵ وً نهایتاً ۲۰ میچرخید (خیلی کم است)!! برای این روند عملیاتی که در تشکل راه بیداری طی می شود، در مجموعههای مختلف حکومتی، سازمانهای عریض و طویلی برای رصد اخبار، تحلیل، تصمیمگیری و عکس العمل مناسب درست شده است(سازمان پدافند غیرعامل و ارگانهای… ) منتها چون سیستم کارمندی است، متأسفانه آنگونه که باید در این جنگ نابرابر به موقع نمیجنبند؛ لذا کارها باید «مردمی» پیش برود تا مشکلات حل شوند. البته نه اینکه در این سازمانها هیچ کاری نمی شود، آنها دارند زحمت میکشند و اگر آن زحمات نبود، الان صدها قدم عقبتر از موضع کنونی بودیم؛ منتهابرای اینکه بتوانیم به سمت جلو پیش برویم و از موضع واکنش خارج شده، در موضع کنش قرار بگیریم، نیازبه روحیه انقلابی_ جهادی داریم. الحمدلله روحیه انقلابی کم نداریم؛ اما «روحیه جهادی» خیلی کم داریم!! منظور از روحیه جهادی این نیست که در مناطق محروم خانه ساخته شود، آن بخشی از روحیه جهادی است اما در واقع روحیه جهادی یعنی ببینیم کارِ بر زمین مانده چیست و سپس هرگونه سختی که در انجام این کار (بر زمین مانده) وجود دارد به جان بخریم. یکی از این سختیها در ابتدای کار این است که ما در بسیاری از این موارد تخصص نداریم. (زحمت یادگیری را به جان بخریم و فقط منتظر لقمه آماده نباشیم!)
-
تشخیصِ اهمیت موضوع و عکس العملی متناسب
یکی از بزرگواران پرسیده اند که “ما واقعاً باید در برابر تمامی اتفاقات عکس العمل نشان بدهیم؟ مثلا دررابطه با دستمزد کارگران، اینکه ماده ۴۱ فلان قانون را به عنوان خوراک فکری برای ما فرستادهاند، من چندین بار(آن مطلب را) خواندهام، سردردگرفتم تا بفهمم چیست؟”
در پاسخ عرض میکنم، آیا موضوع دستمزد کارگران موضوع مهمی نیست؟ آیا کارگران، به اندازه جوجههای یک روزه ارزش ندارند؟ ما چند میلیون کارگرداریم که نه زیرخط فقر بلکه در اعماق اقیانوس فقر به سر میبرند؟؟ موضوع مهمتر از این چه میتواند باشد؟ ما برای موضوعاتی مثل جوجه یک روزه، سریال پایتخت و … خیلی عکس العمل نشان میدهیم و جایی که باید برای پیگیری یک موضوع مهم، یک بند قانونی را بفهمیم، برایمان سخت می شود! چون حوصله نداریم، اتفاقا همین نقطه دشوار، نقطه جهاد ما است. اینکه ما بفهمیم مثلاً شَستا(شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی) چیست و چرا در حق کارگران ظلم می شود؟
باید اخبار را رصد کنیم، موضوعات را اهم و مهم کنیم. بنده موضوعات مهم را از دل صحبتهای رهبر استخراج میکنم . مثلاً رهبر انقلاب چند بار درباره محصولات تراریخته صحبت کردهاند(در خصوص غذای توده مردم)؟ مقدار زیادی از گندمها، بخشی از ذرتها،چیپس، پفک و… تا ذرتی که علوفه دام است همگی تراریخته اند. رهبرانقلاب چندباردرباره این موضوع صحبت کردهاند؟ مقصود این نیست که این موضوع مهم نیست و نباید حساس باشیم. عرض بنده این است که برای تشخیص موضوعات مهم تر باید به صحبتهای رهبرمملکت (کارشناسترین فرد در اداره امور مملکت) توجه کنیم. بسیاری از فرمایشات ایشان راهکارعملیاتی ندارند، نباید هم داشته باشد. جایگاه ایشان این نیست که در جزئیات، راهکار عملیاتی بدهند، راهکار عملیاتی را باید بدنه دولت و حکومت انجام دهند. ما تشکل های مردمی نیز (برای تسریع) باید دنبال عملیاتی کردن این موضوعات مهم باشیم .
-
ضرورت بصیرت در جنگ سخت و نرم
در شرایط جنگ(اعم از سخت و نرم)، تشخیص خاکریز و نقطه ای که باید جهاد کنیم بسیار مهم است. به تشخیص درست خاکریز «بصیرت» می گویند. ما وقتی خاکریز را درست تشخیص بدهیم، جهادمان معنا پیدا میکند. جهاد فیزیکی مثل تفنگ به دست گرفتن، بیل به دست گرفتن، پشت چرخ خیاطی نشستن و ماسک دوختن و … خیلی نیاز به فکرکردن ندارد، چون تکلیف معلوم است، (اما در جنگ نرم کار فکری عمیق لازم است تا تکلیف و خاکریزمان را تشخیص دهیم). در جنگ نظامی، دشمن، رو به روی شماست ( و خاکریز مشخص است) . عدهای فرمانده چند ماه زحمت می کشند، یک طراحی انجام میدهند، بعد اقدام میکنند. اما در جنگ نرم، «همه باید فرمانده باشند»، همه باید درکشف موضوع (و تشخیص خاکریز) افسر باشند.
-
جهاد در سختی ها و زحمات معنا پیدا می کند.
در همین گروه راه بیداری، گفتند فلان تماس را بگیریم، برخی -کم هم نبوده- گفته بودند ما انجام نمی دهیم چون قبول نداریم!! مثلا این همان سختی کار شماست، شما (فلان مطالبه را) قبول ندارید، اما عضواین گروه که هستید. زحمت بکشید، مطالعه کنید و برای ما دلیل بیاورید و ما را قانع کنید که چرا قبول نداریدتا ما از این عملیات چشم پوشی کنیم. یا ما را راضی و قانع کنید یا قانع شوید. اما برخی (هیچ یک را انجام نمی دهند) و به جای این جهاد، صورت مسأله را پاک میکنند!! بدین صورت، هیچ وقت کار پیش نمیرود.
در پاسخ به سوال یکی از اعضاء که “چگونه می توانیم جلو بیفتیم؟” باید گفت، با زحمت کشیدن؛ باید مطالعه کنیم، منتظر نباشیم تا فلان فرد بزرگ، فلان عمار، فلان سخنران مشهور به ما بگویند چه کار کنیم، خودمان باید آستین بالا بزنیم و زحمت بکشیم. در تشکل راه بیداری همه باید کمک کنند، سفره را پهن کنیم. برخی از عزیزان در گروه، کاری به عهده میگیرند اما انجام نمیدهند. برخی از بزرگواران در کنار فعالیت راه بیداری، فعالیت دیگری هم دارند _که در اولویت نیست_ و آن فعالیت دوم را به کار گروه ترجیح داده اند، چون راحتتر، شیرینتر و دلچسبتر است. اینان در واقع صورت مسأله را پاک کردهاند.
کشف حقیقت (و تشخیص تکلیف)، در دنیایی که رسانه هایش گرگ هستند، سخت است.
-
غلبه بر مقاومت اولیه ذهن، در برابر تحلیل موضوعات، با مطالعه
مطالعه و فهم یک سری قوانین برای رسیدن به تحلیلی درست کاری دشوار است [ما باید با روحیه جهادی این سختی را به جان بخریم، همانطور که] در دوره جنگ تحمیلی، افرادی سالخورده با جثه ضعیف مجبور بودند یک مسیر ناهمواری را برای انجام عملیات، شب تا صبح بدوند که در حالت عادی توان راه رفتن در آن مسیر را هم نداشتند چه برسد که بدوند!!
در حال حاضر عملیات [و جهادِ] ما، مطالعه، کارفکری(تحلیل)، کاررسانهای، حول موضوعاتی است که تلخ هستند و لذت بخش نیستند. ما اگر زندگینامه شهدا را، ساعتها بخوانیم، خسته نمیشویم، اما در رابطه با مشکل حقوق کارگران و ظلمی که توسط دولت و مسئولین به ایشان می شود، حاضر نیستیم یک مطلب ۲ صفحهای را که شاید ۳ ساعت طول بکشد بخوانیم! در صورتی که بعداز۲-۳ ماه مطالعه و تحلیل در این زمینه، با ادبیات مطالب این چنینی آشنا می شویم و ذهنمان روانترمی شود و خیلی راحتتر پیش میرویم. باید به این مقاومت اولیهای که در ذهن ما وجود دارد، غلبه کنیم.
-
واقع بین باشیم!
بزرگواری از اعضاء پیشنهاد دادند برای پیگیری سریعتر مطالبات به آقای رئیسی پیامک بدهیم، اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم رییس قوه قضاییه با آن سطح از مشغله و مطالبه ای که از ایشان می شود، آیا می رسند همه پیامک هایشان را ببینند و دستور رسیدگی بدهند؟؟؟!! قوانین و دستورالعمل های خیلی واضح، ازطرف رهبر، رئیس قوه ی قضائیه و … ابلاغ شده اما هنوز روی زمین مانده است. ما باید یک ذره پیشرفتهتر و سطح بالاتر برای ارتباطمان با مسئولین فکر کنیم و طراحی داشته باشیم.
-
در تشکل همگی رشد میکنیم.
ما در یک تشکل امر به معروف و نهی از منکرهستیم. اگر بخواهیم مطالبه گری هایمان جواب بدهد و مسئولین، نخبگان، علما و … نقدهایمان را بشنوند و ترتیب اثر بدهند باید اول نقدپذیری را از خودمان شروع کنیم و بتوانیم با رعایت احترام و حفظ حریم ها به یکدیگر تذکر بدهیم. طی این نقد ها و مباحثات و اختلاف نظر ها، وجودمان صیقل می خورد و ذهنمان پخته تر می شود. من در جریان چالش ها و مباحثات درون تشکّل، نسبت به سال های گذشته احساس می کنم ذهنم توسط اعضای گروه صیقل خورده و پختهتر شده است و رشد کرده ام.(تشکر از اعضای گروه)
-
درک شرایط خاصِ(شیوع کرونا) ماه مبارک رمضان
۱– متاسفانه رمضان امسال از نعمت مساجد و هیئات و … محرومیم. حضرت آقا هم فرمودند که باید بتوانیم آن فضای معنوی که در مساجد و حسینیهها است، در منازل پیاده کنیم . در پرانتز عرض بکنم. مواظب نقدهایمان در شرایطِ حساس(ترس و وحشت مردم از این ویروس) باشیم؛ نه جلوتر از رهبری بیفتیم و نه از ایشان عقب بمانیم، ایشان اگر نظری مبنی بر بازگشایی مساجد و اماکن مذهبی داشته باشند حتما مستقیم یا غیر مستقیم اعلام می کنند.
۲- کسب وکارهایی تعطیل شده و مشکلات عجیب و غریب اقتصادی پیش آمده است. اکثر مردم، این مشکلات را ناشی از کرونا می بینند و دوست دارند، هرچه زودترتمام شود. اصرار بر بازگشایی مساجد، امامزاده ها و مکان های مذهبی به جنگ رسانهای دشمن کمک میکند. بسته شدن مساجد و … اتفاق خوبی نیست، منتها باید حواسمان باشد که ما در جنگ هستیم. اکثریت مردم دیدگاه هایی با این غلظت ندارند و ما هم تنها ۱۰-۱۵ درصد جامعه هستیم.
در ماه مبارک میشود برای ختم قرآن و دعاهای این ماه قرارهایی گذاشت. به شورای فرهنگی پیشنهاد می دهم اگر زمینه فراهم باشد، ساعتهای مشخصی در ماه مبارک را دسته جمعی به خواندن قرآن و یا دعای افتتاح و … بپردازیم که هم از معنویت این ماه بهره مند شویم و هم آن فضای معنوی که رهبری امر کرده اند در خانه هایمان ایجاد کنیم.
-
عدم تفکر نقادانه، نقطه ضعف جبهه انقلاب
یکی از نقاط ضعف جبهه انقلاب از نظر بنده، نداشتن تفکرنقّادانه است. برخی افراد در درون جبهه ی انقلاب، مثل اخباریون عمل می کنند. الان فضای کشور ما، فضای دهه شصت و شرایط جنگی نیست که عده زیادی درگیر جهاد در میدان جنگ بودند. در آن زمان، حضرت امام (ره) در قدرت و رهبری هیچ معارضی نداشتند؛ عمده ترین معارض که گردن فرازی میکرد، سازمان منافقین بود. اما الان ما در یک جنگ تمام عیار و جنگ نابرابر شناختی به سر می بریم، جنگ الان ما، جنگ شاخت ها و تحلیلها است. مثل قدیم نیست که همه چیز با موشک و بمب اتم و … پیش برود، الان با پنبه سر آدم را میبرند و کاری می کنند که طرف با دست خودش، بدون این که بفهمد، خودش را از بین ببرد. تفکر نقادانه یعنی اینکه اسیر جبهه رسانهای نشوید.
در قرآن بسیار برتفکر و تعقل تاکید شده است. «اَفَلا یَعقِلُون، افلا تَعقِلُون، اَفَلا یَتَفَکَّرون،اَفَلا تَتَفَکَّرون و … » عقل، پیامبر(حجت) باطن است. برای استنباط و استخراجِ احکام و مباحث دین، عقل در حدِ قرآن و روایت جایگاه دارد. اصول دین(توحید، نبوت و …) که از احکام بسیار مهمتر است، تقلیدی نیست و باید با تفکر و تعقل به آنها برسیم. نمیتوانیم بگوییم به این علت که امام جماعت، پدرمان، استادمان و … می گویند خدا هست، پس هست.
-
نبین «چه کسی» میگوید، ببین «چه چیزی» میگوید.
نباید بامسائل، صفر و یکی برخورد کنیم. این دیدگاه صحیح نیست که فکر کنیم در جبهه انقلابیون، یک عده افراد کلاً آدم خوبی هستند و نمی شود هیچ ایرادی از آنها گرفت، یا کلاً آدم بدی هستند، ما این وسط دیگر کسی را نداریم!! یک نفر که دو تا خطا بکند اما باز هم خوب و قابل اعتنا باشد، نداریم!!
برخی با اولین خطا محو میشوند و بعضی هم هستن ده تا هم خطا بکنند با «مگر میشود که فلانی هم خطا بکند»، ازخطایشان رد می شوند. ما در این جنگ باید بسیاردقیق و اهل تفکر باشیم و با مسائل به صورت تقلیدی برخورد نکنیم . مسایل را کیفی ببینیم و آنها را دو قطبی نکنیم.
به طور مثال برخی اعتراض می کنند که چرا مطالب امثال آقای علیزاده درگروه مطرح میشود در حالی که ایشان ایراداتی دارند. خب همهی ما ایراداتی داریم!! منتها حرفهای خوبشان، خیلی حرفهای خوبی بوده است. دلیل نمیشود چون این آدم در انگلیس به سرمی برد، پس کلاً مطالبشان به درد نمیخورد. خب! افراد بسیاری را در ایران ازاین غرب زده ها داریم که عمامه به سر هم هستند اما دست کمی از دشمنان صهیونیستی و آمریکایی ندارند. در روایت داریم که شما نبینبد که چه کسی دارد چه چیزی میگوید بلکه ببینید چه میگوید. در آیات و روایات داریم که منافقین از مشرکین و کفار بدترند و جایگاهشان درک اسفل است، اما دررابطه با حکمت – یعنی علم باطنی- درروایت داریم حکمت را شده از منافق بگیرید، ” خُذِالْحِکْمَه وَلَو بِالْمُنافِقْ “. حکمت بعنی باطن اتفاقات. خودِ ما از روی نوشته ها و صحبت ها، ظاهر یک سری چیزها را می فهمیم، اما در روایت داریم(نقل به مضمون میکنم) که حکمت، درسینه ی منافق مثل یک شیء معلّق است که باید از آنجا بیرون بیاید و در جایگاه خودش- که سینه ی مؤمن است- بنشیند. با وجود چنین روایاتی برخی از ما راحت یک نفر را زیر سؤال می بریم . به این دلیل که ایشان(آقای علیزاده) انگلیس زندگی می کنند و با یک تحلیل غلط میگویند ایشان را باید کنار بگذاریم. از طرفی از فلان آقا (مثلا دکتر کرمی) خیلی خوشمان می آید (بدون تحقیق و سنجش صحت سخنان ایشان) تا کسی ایشان را نقد می کند می گوییم نمی شود؛ ایشان مرجع ما هستند و نباید ایشان را زیر سؤال ببریم و … نه آقای کرمی را می شود صد در صد تأیید کرد نه آقای علیزاده را می شود صد در صد رد کرد. بنده چند سال هست دارم مطالب آقای علیزاده، را دنبال می کنم ایشان جزو مؤفق ترین افراد در عکس العمل به موقع نسبت به اتفاقات، در فضای مجازی و رسانه ای هستند و توانسته اند اکثر مواقع به تنهایی بر دهان روایت های دشمن بزنند؛ به گونهای که هیچ یک از عمارهایی که می شناسیم، یک مطلب درباره آن موضوع ننوشته اند. البته مقصود هم این نیست که همه حرفهای آقای علیزاده درست است.
در موضوعات مدل اخباریگری برخورد نکنیم. مثل اخباریون، تا یک چیزی میگویید، میگویند «قرآن فلان گفته است.» یعنی عقل تعطیل است. شما ببینید مثلاً قرآن توضیح دارد، فلان حدیث هم داریم یا در برابر این آیه، آیه دیگری هم هست، عقل هم هست. به همین ترتیب، بعضی از انقلابیون هم هستند که فقط میگویند «حضرت آقا فلان سخن را گفته اند یا فلان استاد، فلان عمار، فلان خطیب، فلان حرف را گفتهاند.» خب بگویند، این بزرگواران حرفهای دیگری هم گفته اند، درثانی شما عقل هم دارید. مقصود این نیست که بنده بدون سواد، هر چی به ذهنم رسید بگویم و همه چیز را تأیید یا رد کنم؛ ما باید در کنار عقل، انصاف و تقوی هم داشته باشیم . هر کدام از ما به اندازه خودمان اطلاعات و دانش داریم و در کنار آن، از سطحی از تفکر و تعقل برخورداریم؛ منتها باید آن سطح تفکر و تعقل را به کار بیندازیم. به طور مثال، وقتی شما مشکل ریه دارید و به متخصص ریه مراجعه میکنید، اما به تشخیص او شک می کنید نمیگویید من متخصص ریه نیستم این دکتر درست میگوید بلکه به دو متخصص ریه دیگر هم مراجعه میکنید… این تردید [و لزوم بررسی]، در بسیاری از موضوعات وجود دارد.
-
هیچ کس مطلق(خوب یا بد) نیست.
آقای کرمی حرف هایی را می زنند که بسیاری از متخصصین که در دستگاههای انقلابی هم هستند، ادعاهای ایشان را رد میکنند. به طور مثال، آقای کرمی ادعا کردند آب زمزم آلوده است. آقای قاضی عسکر نماینده رهبر در سازمان حج گفتند که ما سه بار در یک سال آب زمزم را آزمایش کردیم و مشخص شد آب زمزم حتی از آب تهران هم سالمتر است. الان شما اینجا حرف آقای کرمی را باید بپذیرید یا حرف آقای قاضی عسکر را ؟ این چنین موارد که آقای کرمی حرفی را گفتهاند و بخشی از آن رد شده، کم نبوده، البته من ایشان را ۱۰۰% رد نمیکنم.
قبل از این که آقای علیزاده در رابطه با آقای کرمی صحبت کنند که “ایشان(دکتر کرمی) استاد اخراجی دانشگاه امام حسین هستند ، عضو هیات علمی بیمارستان دانشگاه بقیه الله هم بودهاند و به این علت که مقالات علمی ندادند و … اخراج شدند”. بنده در جلسات عملیات عرض کردم، روی تحلیل های آقای کرمی خیلی جدی نشوید، بر اساس آنها عملیات تعریف نکنید و باید بررسی شود. در قصه ی تراریخته، کاری که آقای کرمی میکنند ناخواسته همان کاری است که دشمن دارد انجام میدهد! به نظر من، ایشان به طور غیر مستقیم، توسط عدهای –عُمّال دشمن- تحریک میشوند. لذا خواهشمندم تفکر نقادانه داشته باشید. هیچ کس را مطلق نگیرید، اکنون در دنیا، فقط یک نفر معصوم است که ایشان هم، حضرت حجت(عج) هستند. ما حتی درباره ی فرمایشات حضرت آقا که مرجع تقلید و ولی فقیه ما هستند، در دل و ذهنمان میتوانیم تردید بکنیم، برویم تحقیق کنیم و نظری بر خلاف نظر ایشان بدهیم، منتها در حیطه عمل باید مطیع دستور ایشان باشیم. مثلا اگر بنده متخصص ژنتیک هستم و معتقدم که در قصه کرونا، جنگ بیولوژیکی رخ نداده است اما رهبر میفرمایند که “اگر این احتمال(جنگ بیولوژیکی) وجود دارد، آقایان نیروهای مسلح سریعا مانور سراسری راه بندازند”؛ من [اگر متخصص ژنتیک هستم] نظرم را می دهم اما باید از نیروهای مسلح پشتیبانی کنم. البته در حوزه اظهار نظر هم اگر نظرمان مخالف نظر رهبری است، باید ادب رعایت شود و هم حواسمدباشد که اظهار نظر بنده دستاویز دشمن نشود. از جهت نظری این که ما نظر متفاوت از ولی فقیه داشته باشیم هیچ ایرادی ندارد(خود رهبری هم فرمودهاند). گاها اتفاقات مهمی میافتد، اینکه عده ای صبر می کنند و هیچ نظری نمیدهند تا ولی فقیه نظر بدهد بعد نظرشان را مطرح کنند، این اشتباه است. شما نظرتان را بدهید، ولی فقیه هم نظرش را می دهد؛ حال شاید اینها با هم در تناقض باشند، ایرادی ندارد.
بحث ما در حوزه عمل و حوزه نظر هست. (البته بعضی هستند که در حوزه نظر با ولی فقیه مخالفت دارند و این مخالفت را با غرض مطرح میکنند!)
اگرچه تفکر نقادانه و پرهیز از اخباری گری به ما می گوید که حتی در رابطه با فرمایشات رهبر ما می توانیم تردید بکنیم، بررسی و تحقیق انجام دهیم اما در حوزه ی عمل، وقتی رهبر دستور فلان کار را دادند، ما نمی آییم عملکرد دیگری را پیشنهاد بدهیم. این کار خلاف قصه ولایت فقیه است که ما به آن اعتقاد داریم . بله آقای علیزاده در قصه ی کرونا، که گفتند “رهبر باید حکم حکومتی برای قرنطینه بدهند”، از نظر من هم حرف آقای علیزاده ایراد داشت. میتوانست بر عکس هم باشد، بنده هم نظر آقای علیزاده باشم و هیچ ایرادی ندارد. ما میتوانیم خلاف نظر رهبر نظر داشته باشیم اما باید مراقب ادبیاتمان و برداشتی که دشمن -از حرف ما میکند- باشیم. اما به خاطر این یک مورد – که آقای علیزاده گفتند رهبر باید این کار را میکرد- نمیتوانیم بیایم و این آدم را کلا رد کنیم.
بعضی میگویند ایشان آمدهاند اعتماد ما را جلب کنند و یک جایی ضربه بزنند و همه ما را گول بزنند! این حرف یعنی چی!؟ مگر ما از بچه کمتریم؟!! ملاک تشخیص ما آقای علیزاده ، آقای حسن عباسی و … نیستند. معیارهای ما شرع مقدس، عقل، ولی فقیه -که از نظر ما دین شناس هست- و منابع دینی هستند.
-
نفوذی!
نفوذ که از طریق یک نفر که ساکن انگلیس است و سال ۸۸ از عناصر فتنه بوده است، صورت نمیگیرد. نفوذی ها افرادی هستند که ظاهرشان از بنده و شما حزب الهیتر و حرفهایشان انقلابیتر است؛ مثل رییس سایت عماریون که جاسوس اسراییل از آب در آمد . فردی بود که به رییس قوه ی قضاییه قبلی، سر قصه ی آقای احمدی نژاد آدرس غلط داد. سایت عماریون سال ۹۱ راه افتاد. با عمار معرفی کردن و حرف های انقلابی و…، کاری کرد که برچسب جریان انحرافی را به قصه ی آقای احمدی نژاد چسباند و موارد دیگری که بسیاری از آنها بعدها اثبات نشد. البته آقای احمدی نژاد خطا داشتند. بزرگترین خطای ایشان رفاقت با آقای مشایی بود. بنده قبل اینکه آقای احمدی نژاد رییس جمهور بشود یک بار از نزدیک با آقای مشایی برخوردی داشتم. در یک جلسه که ایشان را دیدم با خودم گفتم اصلا چرا آقای احمدی نژاد رییس جمهور شده است؟! این آقا باید رییس جمهور میشد ! اینقدر که این آدم ظاهر فریب بود و جذبه ی معنوی و انقلابی و… داشت. بعدها مشخص شد که تمام مصیبت ها زیر سر همین فرد است. منتها ما در برخورد با آقای احمدی نژاد صفر و یکی برخورد کردیم و این مهره ی خیلی خوب انقلابی را توسط یک نفوذی -که مؤسس سایت عماریون بود- بد جور سوزاندیم. این فرد (موسس سایت عماریون) در صف مدافعان حرم در سوریه جهاد کرده و … . درقصه نفوذ باید بین خودمان دنبال نفوذی بگردیم، بین افرادی که خیلی انقلابی هستند و سرعت اتفاقات را خیلی بالا میبرند تا قدرت تحلیل از مخاطب گرفته شود!
-
اهمیت امنیت روانی و تغذیه مردم
همه مردم مثل بنده و شما نیستند که بتوانند مواد غذایی ارگانیک تهیه کنند. کار آقای کرمی، غلط است که مسجد به مسجد مردم را از محصولات تراریخته میترسانند، اگر دغدغه مندند باید به پژوهشگاه ها بروند و با مسئولین جلسه بگذارند. تغذیه مردم مسئله مهمی است، اما نه به قیمت اینکه امنیت روانی مردم را با القاء اینکه همه چیز تراریخته است، بر هم بزنیم!! طی تحقیقی(به مدت ۲-۳ سال) درخصوص محصولات تراریخته فهمیدیم از سال ۷۱- ۷۲ بسیاری از بذرهای گندم، کل نان ها و … تراریخته هستند، همه ی محصولات تراریخته، محصولات خطرناک و مخرب نیستند. در کشورهای پیشرفته هم از این محصولات استفاده میکنند. آنها هم به اندازه ما، به فکر سلامتی خویش هستند.(البته که همیشه باید به دشمن مظنون و مشکوک بود که مبادا توطئه ای در کار باشد)
باید بدانیم هرزمان امنیت ذهنی- روانی مردم را (با ترساندن از موضوعی) به هم بریزیم، با ناامید کردن دل های مردم، به دشمن کمک کردهایم. با توجه به بیانات حضرت آقا «نا امید کردن مردم» یکی از بزرگترین منکرات است.
در پیگیری همه مشکلات هم باید توجه داشته باشیم مبادا مردم ناامید شوند، مثلا در جریان مبارزه با فساد، اگر ما مدام پروندهها را برای عموم مردم تشریح کنیم، آنها نمیگویند غربزدههای لیبرال دزدی کردهاند بلکه ناامید شده و می گویند همه مسئولین نظام دزد هستند!!!
در ایام انتخابات و در جریان راضی کردن مردم برای مشارکت حداکثری، جوابی که از مردم میشنیدم این بود که همه اینها(مسئولین نظام) دزد هستند. وقتی از آنها توضیح می خواستم، می دیدم که مردم همه مسئولان را یکی میبینند. در ذهن ۷۰- ۸۰ درصد مردم، آقای رییس جمهور با آقای رهبر تقریباً یکی است، این تفکیکی که ما داریم آنها ندارند. لذا مهم ترین امر این است که مردم ناامید نشوند و کار سختی است؛ چرا که بعضی مشکلات و منکرات باید رسانه ای شوند و از طرفی هم باید(مواظب باشیم) مردم ناامید نشوند!
این که خیلی ها باد در غبغب میاندازند و میگویند« داخل سوسیس و کالباس گوشت سگ یا گربه میریزند.»؛ خب اینها مهر استاندارد دارد، وزارت بهداشت بازدیدهای روزانه دارد، خیلی سخت گیری می کنند. استفاده از سوسیس و کالباس اصلاً خوب نیست؛ اما کارگری که حقوقش ماهی ۵/۱ میلیون است و ۲ تا بچه دارد و سال تا سال نمی تواند گوشت بخرد، قوت (غذای) غالبش این است. حال ما بیاییم، آموزه های طب سنتی را به رخ مردم محروم و مردم کف خیابان، بکشیم و مردم را بترسانیم!!! بعضی ها هستند برا ی اینکه منبر داغ داشته باشند، کار عمیق علمی نمیکنند؛ آنها حرفهایی را داغ می کنند و همه جا هم دعوتشان میکنند. برای جذب مخاطب، حرف داغ و حرف زرد زدن کاری ندارد. صحبتهای آقای کرمی حتی اگر درست هم باشد، برای بنده محل تردید است، بنده برای تحقیق در این زمینه وقت گذاشتم، محصولات تراریخته به این صورت (قاطعیت) که آقای کرمی میگوید، نیست.
این همه آدم دارند با استفاده از این مواد غذایی، زندگی می کنند و عمرشان هم به اندازه ماست. عمر دست خداست و ما باید وظیفه خودمان را انجام دهیم و از خودمان مراقبت کنیم. طب سنتی حرفهایی برای گفتن دارد منتها نحوه گفتن هم مهم است. اینکه آقای تبریزیان کتاب مرجع هاریسون را آتش زده و ملت را یاد قرون وسطا انداخته است؛ مردم می گویند این فرد نمیتواند حرف خود را اثبات کند و پیش ببرد این کار را کرده است، [همین حرکت اشتباهِ آقای تبریزیان] باعث شده که عده ای سراغ آموزههای طب سنتی نمیروند. بنده در این قصه دست نفوذ را میبینم.
-
اثربخشِ(هدایتگر) حقیقی، خداست!
ما تفکر نقادانه داشته باشیم، چشم بسته حرف کسی را قبول نکنیم، چشم بسته هم یکی را رد نکنیم. دو طیف مثال میزنم، یکی آقای علیزاده که به انگلیسی- صهیونیستی بودن و … متهم است و یکی هم آقای دکتر کرمی که خیلی انقلابی هستند که اوایل اسفندماه فرمودند:« این کرونا آنقدر هم که می گویند چیز بزرگی نیست و مثل آنفولانزا حتی ضعیفتر است … . طی دو ماه گذشته ۶-۵ هزار نفر در کشور ما- به علت ابتلا به کرونا- کشته شدند. چه موقع درکشور ۵-۶ هزار نفر در اثر آنفولانزا تلفات داشتهایم؟! خیلی سریع یک حرف کارشناسی زدند و الان حرفشان زیر سوال است. یا اینکه «کرونا خیلی ساده تر از سرما خوردگی وآنفولانزاست و …» بعد هم ادعا کردند که « این جنگ بیولوژیک است و با مسائل بیولوژیک، می توانند روی چیزهای اعتقادی تاثیر بگذارند.» با این حرف کل سیستم کائنات را زیر سؤال بردند!! این حرف به سادگی با آموزههای دینی ما، قابل رد شدن است، تخصص ژنتیک هم نمی خواهد. یا اینکه ایشون سطح فرمایشات داغشان را خیلی بالا بردهاند، که دشمن می تواند با تغییرات ژنتیکی روی اعتقادات هم تاثیر بگذارد. پس از آن طرف هم میتواند باشد، که مثلاً انقلابیون می توانند با تغییرات ژنتیکی روی اعتقادات تاثیر خوب بگذارند. پس آیه قرآن چه میشود؟؟ که “خداوند به پیامبر(ص) فرمودند که: «إنّک لا تهدی مَن احبَبتَ ولکنَّ الله یهدی مَن یَشاء»تویِ پیامبر هرکسی راکه دلت بخواهد نمیتوانی هدایت کنی، کسی که من بخواهم هدایت میشود”. پسر اولین خلیفه ملعون (محمد بن ابی بکر)، فدایی امیرالمومنین(ع) میشود و پسر امام هادی(ع) (جعفر کذاب) کارگزار خلیفه عباسی، میشود. آیا امام هادی لقمه حرام به فرزندشان دادند یا روشهای تربیتی بلد نبودند؟!
بعضی ها مردم را از لقمه حرام میترسانند که بانکها فلان(ربا خوار) هستند، لقمه کارمندهای بانک حرام است و… واقعا اگر هم اینگونه باشد، نباید به این صورت(صریح) مطرح شود. ما مستقبم وغیر مستقیم، چند میلیون کارمند بانک داریم، شما فکر نمیکنید چه بلایی سر آنها وخانوادههایشان میآید؟ مملکت رهبر دارد، ولی فقیه دارد، بانک مرکزی شورای استفتاء دارد! مصادیق ربا به این سادگی نیست. بعضی می آیند موضوعِ لقمه حرام را [بیش از حد] داغ میکنند. منظور این نیست که روی لقمه حرام حساس نباشید؛ چرا که اگر به اندازه یک دانه ارزن(!) با چشمان باز و با علم قبلی، لقمه حرام بخوریم، ممکن است تا مرز کشتن امام معصوم پیش برویم. منتهی به این صورت هم که این بزرگواران می گویند، نیست! حضرت موسی(ع) پیغمبر اولوالعزم، درون آشپزخانه فرعون (مدعی اولوهیت، ظالم و …) ، غذا میخورد و در دامن فرعون بزرگ شد و پیامبر اولوالعزم شد! بعضی افراد، همه چیز را به لقمه حرام بر میگردانند؛ البته لقمه حرام وحشتناک است. صحبت امام حسین(ع) در روز عاشورا گوشه ذهن ما هست(شکم های شما از لقمه حرام پر شده که حرفهای مرا گوش نمی دهید)، منتهی ما به هر چیز باید به اندازه بپردازیم.
-
عملکردهایمان دستاویز دشمن نشود!
با این عملکرد(شیوه)، امنیت غذایی، امنیت روانی مردم (در کسب وکار) ، بانکها و وام برای خرید خانه و ماشین، همه را بر هم می زنیم. من نمی گویم در این حوزه ها ایراد نیست، بحث من «تفکّر نقّادانه» است، و اینکه از عقل و فکرمان خیلی کار بکشیم. چشممان به دهان رهبر باشد (البته نه با اخباری گری). در خصوص صحبت هایشان بیندیشیم، فرمایشاتشان را کنار هم ببینیم و پرورش دهیم. اول انقلاب دشمن از همین عملکردها و دیدگاه های نقادانه (صِرف!!)- که الان بین برخی انقلابیون هست- استفاده و شهید بهشتی را جزو منفورترین افراد بین انقلابیون کرد و به ایشان برچسب لیبرالی و ضد انقلابی می زدند؛ ایشان که اهل تفکرنقادانه بود و مردم را دعوت به تفکر و کار تشکیلاتی میکرد!! اما با شهادشتشان ورق برگشت و حقیقت روشن شد. جالب است برخی از همان انقلابیون داغ، بعد ها(به مرور) ضد انقلاب و غربزده هم شدند. تفکر نقادانه یعنی اینکه اسیر جبهه رسانهای نشوید.
-
کار تشکیلاتی یعنی همفکری گروهی
کار تشکیلاتی یعنی همفکری گروهی، یعنی اعضاء هم اندازه هم و همه مثل هم هستند. این نیست که یک نفر رئیس( عقل کل) بقیه عقلشان ناقص باشد و باید به حرف رییس گوش دهند. بسیاری از هیئتهای ما این گونه است که مداح یا سخنران، عقل کل آنجاست و دیگر هیچ کس نباید روی حرف حاج آقا یا فلان مداح حرف بزند.
در همین گروه، در جریان نقد یکی از مداحان معروف به سبب نشست و برخاست با فلان فاسدِ گردن کلفت(حسن رعیت)، بخاطر نبودن تفکر نقادانه، با برخی اعضاء به مشکل برخوردیم که شما دارید آبروی امام حسین را می برید!!! در صورتی که نقد، به عملکرد یک مداح بود که با خطایش باعث بی آبرویی خویش شده بود. آن مداح گفتند بعد پایان دهه محرم توضیح میدهند اما بعد از ۸ ماه هنوز توضیحی ندادهاند!
-
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
در دهه هفتاد، یکی از ائمه جمعه با این که از مجتهدین بودند ، یک روایت درباره زکات در خطبه های نماز جمعه خواند به این مضمون که “اگر کسی زکاتش را پرداخت نکند، موقع مرگ به او میگویند تو مسلمان نیستی، دینت را انتخاب کن، میخواهی مسیحی بمیری، یهودی یا .. ! یعنی زکات ندادن اینقدر وحشتناک است. ای مردم نانی که از نانوایی میخرید، مشکل دارد؛ چون برخی از کشاورزها زکاتشان را نمیدهند وگندمشان را تحویل سیلو میدهند و با گندم بقیه کشاورزان که زکات میدهند قاطی میشود، شما وقتی آن نان را میخوری، اثرات وضعی دارد. هرکس میخواهد نانی را بخرد باید از طرف آن کشاورز که ممکن است زکاتش را نداده باشد، زکاتش را پرداخت کند”. … یک نگرانی میان مردم به وجود آمد … بنده رفتم در مورد این قضیه تحقیق کردم، گفتند نه اصلا چنین چیزی نیست، کسی که زکات پرداخت نکرده، مشکل با خود اوست.
برفرض اگر صحت هم داشته باشد، بالای منبر جای این صحبت نیست. الان مثل قدیم نیست که هرکس جلوی خانهاش گندم بکارد و درو و آرد کند و نان بپزد. همه از نانوایی نان میخرند. منشأ بسیاری از کالا هایی که استفاده میکنیم، از یک سری یهودی، صهیونسیت یا اروپایی است که خریده اند و ما داریم استفاده میکنیم.
در جریان تفکر نقادانه، دقت کنیم حرف درست و حق را کجا می زنیم. بیان حرف درست و حق در هرجا (بدون سنجیدن شرایط و …)، نشانه کم خردی وکم عقلی است. تا جایی که میتوانیم باید بار را از روی دوش رهبر برداریم. وقتی ما مردم را میترسانیم، بارِ دوشِ حضرت اقا سنگینتر میشود، چون ایشان باید ۸۵ میلیون نفر را اداره کنند. در موضوع فساد، نقدی که ما به جنبش عدالتخواهان داریم – با این که جوانهای بسیار خوب و مجاهد و جنگنده و انقلابی هستند و در موارد بسیاری، بنده به جنبش عدالتخواه ارجاع دادم و از ایشان کمک گرفتیم- از یک جایی به بعد حرفهایی که میزنند، مردم به کل نظام بدبین میشوند چون اکثر مردم همه مسئولین را یکی می بینند و میان اجزای نظام اسلامی تفکیک قائل نمی شوند.
-
کمک به اقتصاد حکومت اسلامی
بورس، جای خیلی خوبی برای سرمایه گذاری است. به این شرط که فقط شما وارد بورس شوید، و عرضه اولیه شرکتها را بخرید اما وارد معاملات بعدی آن نشوید که بسیار خطرناک و پرریسک است، پولی را وارد معاملات کنید که سرمایه اصلی زندگیتان نباشد تا اگر ازدست رفت، ناراحت نشوید. عرضه اولیه مثل همین «شَستا» که شاید در تاریخ بورس ایران بزرگترین عرضه اولیه باشد.
با خرید عرضه اولیه شرکت ها هم به ا قتصاد حکومت اسلامی و هم به آن مجموعه ها کمک می شود، معمولا هم ضرر نمی کند و سود خوبی دارد اما کم است. منتهی وارد مراحل بعدی اش نشوید.
-
حقایقی در مورد تأمین اجتماعی
در جمهوری اسلامی به حقوق کارگران ظلم میشود. اینکه از کارگران ۳۰% حق بیمه کم میشود و به صندوق تأمین اجتماعی ریخته میشود تا برای آنها بیمه حوادث، حقوق بازنشستگی و … از این ۳۰ درصد تأمین شود. مجموعه تامین اجتماعی با این پولها کارخانه میخرد و کاسبی میکند تا این پول اضافه شود. اتفاق وحشتناکی که در این زمینه افتاده این است که یکسری کارگر- که کارمند دولت هم نیستند- پول خود را به دولت میدهند (این اولین خطا) و صندوق تامین اجتماعی هم (بدون اجازه از کسی)به دولت، قرض میدهد. الان نزدیک ۳۰۰- ۴۰۰ هزار میلیارد تومان دولت به صندوق تامین اجتماعی بدهکار است. قرار بوده با این پولها برای کارگران بیمارستان ساخته شود تا خدمات درمانی راحتتر در اختیار کارگران قرارگیرد. اما الان مثلا در بیمارستان میلاد یک نوبت دندانپزشکی زودتر از ۶ ماه نمیتوانید بگیرید یا بیمارستانهای معدود دیگر که بسیار شلوغ هستند و اصلاً نمیشود از خدمات آنها استفاده کرد. چون آن پول کسر شده از حقوق کارگر(حق بیمه) ، به جای آنکه برای ساخت بیمارستان استفاده شود، به جیب دولت رفته است. از طرفی قرار بود در تامین اجتماعی با پول کارگران، برایشان امکانات رفاهی ایجاد شود اما در دولت آقای روحانی و آقای احمدینژاد به جای پرداخت بدهی سنگینشان به تامین اجتماعی، یک سری شرکت ورشکسته دولتی که زیانده بودند، تحویل تامین اجتماعی دادند(به عنوان بخشی از بدهی شان). بعد برای اینکه در آن کارخانه بسته نشود و همان کارگر بیکار نشود از همین پول کارگران که در این کارخانه ها مشغول به کار بودند برای کارخانهها خرج کردند تا آنجا بسته نشود. از طرف دیگر به علت نبود شفافیت و قوانین عجیب و غریب، بزرگترین حقوقهای نجومی را از صندوق تامین اجتماعی داشتهایم. یعنی مدیران تامین اجتماعی، از ۳۰ درصد حقوق کارگران، حقوق های چند ده میلیونی برای خود تصویب کردهاند. شستا – شرکت های سرمایه گذاری تامین اجتماعی- به حیاط خلوت دولتها تبدیل شده است؛ دولت عوض میشود، وزیر عوض میشود، وزیر جدید، رئیس شستا را عوض می کند و آدمِ خودش را به عنوان رییس آنجا میگذارد. طرف در عمرش یک کارگاه ۹ متری را مدیریت نکرده، رئیس کارخانه میشود درنتیجه کارخانه زیانده می شود و باز چرخه برداشتن از حقوق کارگر برای سر پا نگهداشتن آن کارخانه و …. هیچ کس هم جلوی آنها را نمی گیرد.
اصلاح این کار باید توسط گروه های مردمی انجام شود ما واقعاً توان نداریم. برای این کار لازم است تا گروههای متعدد در قسمت عملیات داشته باشیم و چندین ماه کار تحقیقاتی بکنند و مشکلات هیئت مدیره ها رسانه ای شود تا مشکلی حل بشود …
پس از طعنه هایی که به دولت سر جریان تامین اجتماعی زده شد، دولت یک قدم برداشت ، آن را در بورس عرضه و به مردم واگذار کرد، اما تنها ۱۰% به دست مردم آمده، و ۹۰% آن دست خود دولت است لذا مدیران شستا رو خود دولت تعیین می کند. البته با تمام این حرفها، اتفاق خوبی است و باید فشار آورد که این عرضه آن قدر زیاد شود که ۵۰ درصد را رد بکند به ۷۰-۸۰% برسد تا بتوان در مجمع عمومی برای تعیین اعضای هیأت مدیره آن شرکت کرد و مدیریت را از دست دولت خارج کرد، تا در نهایت به دست صاحبان این مجموعه(مردم) بیفتد.
-
برای تحقق« شفافیت» به رسانه قوی نیازمندیم.
ما چه کار کنیم که از اتفاقات عقب نیافتیم؟ کارگروه انتخابات طراحی شده است. باید تک تک نمایندهها تحت نظر اعضای راه بیداری باشند و رفت و آمدها رصد شود، اینکه وقتی شرکت می زنند ، وارد کمیسیونی نشوند که همسو با همان فعالیت اقتصادی شرکت شان باشد، و به نفع خودشان قانون تصویب کنند!
بسیاری از این اتفاقات به خاطر نبود شفافیت رخ میدهد. خود حکومت شفافیت را نمیتواند ایجاد کند. مردم باید روی دولت پروژکتورهای بسیار قوی و پرنور بیندازند تا تمام جزئیات شفاف شود. وقتی شفافیت رخ دهد احتمال اینکه به عدالت برسیم خیلی بیشتر است. یکی از ابزار شفافیت، رسانههای غیر حکومتی است. رسانههای ما غالباً حکومتی هستند. بعضی از رسانههای مستقل هم از بیرون از کشور با پول آمریکا و صهیونیست، تغذیه میشوند و ضد انقلاب های درجه یک هستند و هدفشان جریان آزاد اطلاعات نیست. ما به عنوان جریان های مردمی باید صاحب رسانه های قدرتمند شویم. برای رسیدن به این هدف، باید در تشکل، پشت به پشت هم بدهیم تا انشاءالله بتوانیم به جایی برسیم که صاحب رسانه قدرتمند بشویم. صاحب سوت با صدای بلند، بلندگو و نورافکن های بلند محکم و قوی شویم که نقطه مبهمی در مملکت باقی نماند. باور کنید اگر همه دنیا ما را تحریم کنند، ما در داخل به قدری پتانسیل و امکانات داریم که میتوانیم جزء مرفه ترین کشورهای دنیا شویم. منتها ما نمیتوانیم استفاده بکنیم. طبیعتا نباید از مسئولین توقع داشته باشیم که به ما رسانه مستقل بدهند. این از آن حرفهای متناقض است. نباید انتظار داشته باشیم مسئولین، خودشان را نهی از منکر کرده و شفاف سازی کنند. با کار تشکیلاتی و پشت به پشت هم دادن انشاالله بتوانیم به این نقاط برسیم.
-
به اُبهّت دشمن نیافزاییم.
نظریه هایی وجود دارند که تحققشان در آینده دور از ذهن نیست. (مثل این که میشود بشر را با یک تراشه کنترل کرد) به طور مثال، بحث جابجایی ماده از طریق تبدیل ماده به انرژی، جابجایی انرژی و دوباره تبدیل انرژی به ماده امکان پذیر است. این نظریه در فیزیک قابل اثبات است و عملا امکان پذیر است. فرض کنیم می توانند با یک تراشه ذهن سربازی که میترسد را کنترل و او را وادار به شلیک کنند. بحث ما، بحث اعتقادات است که خداوند گفته هدایت دست من است. در دامن فرعون حضرت موسی(ع) و در دامن امام هادی (ع)، جعفر کذاب پرورش مییابد، ما این موارد را هم داریم.
مقصود این نیست که در مورد این نظریه ها صحبت نشود بلکه منظور این است که جای آن بین عوام الناس نیست که افراد بترسند. با این سخنان فقط ابهت دشمنان را زیاد میکنند -که اینها حتی میتوانند اعتقادات شما را هم عوض کنند این در حالی است که دشمن در حل برخی مشکلاتش درمانده شده است. جای مطرح کردن این مباحث در کرسیهای دانشگاهی است.
نباید غافل شد که سنت های الهی بر این دنیا حاکم است و هدایت دست خداست. ما الان در نوجوانها و جوانهای بیست و چند ساله با وجود فضای مجازی کثیف، رویش هایی را می بینیم که نمونه آنها را در صدر اسلام می شد دید. این ها از مصادیق هدایت الهی است.