آیه (۱۰۴) :وَلْتَکُنْ مِّنْکُمْ اءُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَىَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاءُوْلََِّکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

ترجمه :
و از میان شما باید گروهى باشند که (دیگران را) به خیر دعوت نمایند و امربه معروف ونهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.

آیه :(۱۱۴) یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الاَْخِرِ وَیَاءْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَعَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَرِعُونَ فِى الْخَیْرَ تِ وَاءُوْلََّئِکَ مِنَ الْصَّ لِحِینَ
ترجمه :
آنان به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و در کارهاى خیر شتاب مى ورزند و آنان از افراد صالح و شایسته هستند.
تفسیر آیه :(۱۱۵) وَمَا یَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَلَن یُکْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ
ترجمه :
و آنچه از خیر انجام دهند، هرگز درباره آن ناسپاسى نبینند و خداوند به (حال ) پرهیزکاران داناست .

تفسیر نور حجت الاسلام قرائتی:
نکته ها
O همان گونه که در سوره ى بقره آیه ۳، در کنار ایمان ، نماز مطرح شده است ، (الّذین یؤ منون بالغیب و یقیمون الصلوه ) در این آیه نیز در کنار ایمان ، امر به معروف و نهى از منکر آمده است . (یؤ منون … یاءمرون )
O شیوه ى قرآن آن است که امر به معروف را قبل از نهى از منکر مى آورد. آرى ، اگر درهاى معروف باز شود، راه منکر بسته مى شود. ازدواج آسان ، جلو فحشا را مى گیرد. نماز، انسان را از فحشا ومنکر باز مى دارد. اشتغالِ صحیح مى تواند مانع فسادهاى اجتماعى گردد. شخصیّت دادن به افراد، آنان را از سقوط به ابتذال باز مى دارد.
O صالحان کسانى اند که همگان آرزوى ملحق شدن به آنان را دارند: (اَلحِقنى بالصّالحین )(۱۳۴) و هر مسلمانى در هر روز، پنج مرتبه به آنان سلام مى کند. ((السلام علینا و على عباد اللّه الصالحین ))
O در بینش الهى ، هیچ عمل صالحى ضایع نمى شود. (فلن یُکفروه ) البتّه چنانکه در قرآن مى خوانیم : (انّما یتقبّل اللّه من المتّقین )(۱۳۵) شرط قبولى ، ایمان و تقواست ، لذا در اینجا مى فرماید: ما خود مى شناسیم که متّقین چه کسانیند که باید عملشان مورد قبول واقع شود.
پیام ها
۱- امر به معروف ونهى از منکر، در ادیان دیگر نیز مطرح بوده است . (اهل الکتاب … یاءمرون بالمعروف )
۲- سجده هاى سحر باید همراه با امر و نهى در روز باشد. (یسجدون … یاءمرون )
۳- سرعت در کار خیر، ارزش آن را بیشتر مى کند. (یسارعون فى الخیرات )
۴- سبقت وسرعت صالحان در نیکى ها، موسمى نیست دائمى است .(یسارعون )
۵- افراد صالح ، کسانى هستند که با نشاط وشتاب ، به سراغ هر کار خیرى مى روند، نه فقط بعضى از کارها. (الخیرات )
۶- ایمان ، عبادت ، تلاوت ، امر به معروف و نهى از منکر و سرعت در کار خیر انسان را در زمره صالحان مى برد. (اولئک من الصالحین )
نکته ها
O قرارگرفتن آیه مربوط به امر به معروف ونهى از منکر در میان دو آیه اى که دستور اتّحاد و یکپارچگى مى دهد، شاید از آن رو باشد که در نظام اجتماعىِ متفرّق و از هم پاشیده ، یا قدرت دعوت به خیر و معروف وجود ندارد و یا اینکه چنین دعوت هایى مؤ ثّر و کارساز نیست .
O امر به معروف ونهى از منکر، به دو صورت انجام مى شود:
۱- به عنوان وظیفه اى عمومى و همگانى که هرکس به مقدار توانایى خود باید به آن اقدام نماید.
۲- وظیفه اى که یک گروه سازمان یافته و منسجم آن را به عهده دارد و با قدرت ، آن را پى مى گیرد. چنانکه اگر راننده اى در خیابان خلاف کند، هم سایر رانندگان با چراغ و بوق به او اعتراض مى کنند و هم پلیس راهنمایى براى برخورد قاطع با متخلّف وارد صحنه مى شود.
O درباره امربه معروف ونهى از منکر، روایات بسیارى آمده که از نقل آنها صرف نظر و به این مقدار بسنده مى کنیم که على علیه السّلام فرمود: اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود، کارهاى نیک و خیر تعطیل و اشرار و بَدان مسلّط مى شوند.(۱۳۰)

پیام ها
۱- در جامعه اسلامى ، باید گروهى بازرس و ناظر که مورد تاءیید نظام هستند، بر رفتارهاى اجتماعى مردم نظارت داشته باشند. (ولتکن منکم امّه )
۲- اصلاح جامعه و جلوگیرى از فساد، بدون قدرتِ منسجم و مسئول مشخّص امکان ندارد. (منکم امّه )
۳- دعوت کننده ى به خیر ومعروف باید اسلام شناس ، مردم شناس وشیوه شناس باشد. لذا بعضى از امّت این وظیفه را به عهده دارند، نه همه آنها. (منکم امّه )
۴- دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از منکر، باید به صورت دائمى باشد، نه موسمى و موقّتى .(۱۳۱) (یدعون ، یاءمرون ، ینهون )
۵- امر به معروف ، بر نهى از منکر مقدّم است . اگر راه معروف ها باز شود، زمینه براى منکر کم مى گردد. (یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)
۶- کسانى که براى رشد و اصلاح جامعه دل مى سوزانند، رستگاران واقعى هستند وگوشه گیرانِ بى تفاوت را از این رستگارى سهمى نیست . (اولئک هم المفلحون )
۷- فلاح و رستگارى ، تنها در نجات و رهایى خود خلاصه نمى شود، بلکه نجات و رشد دیگران نیز از شرایط فلاح است . (یاءمرون ، ینهون ، اولئک هم المفلحون )
خلاصه ای از تفسیر المیزان:

تجربه قطعى دلالت مى کند بر اینکه معلوماتى که انسان در زندگیش براى خود تهیه مى کند و معلوم است که از میان معلومات ذخیره نمى کند مگر آنچه را که برایش سودمند باشد، از هر طریقى که باشد و به هر نحوى که ذخیره کرده باشد، وقتى متوجه آن معلومات نباشد و با عمل به آن معلومات و تمرین عملى دائمى به یاد آنها نباشد، به تدریج از یادش مى رود و به بوته فراموشى سپرده مى شود. و در این هم شکى نداریم که عمل در همه شؤ ون دایر مدار علم است هر زمان که علم قوى باشد عمل قوت مى گیرد. و هر زمان علم ضعیف باشد عمل هم ضعیف مى گردد. هر زمان که علم یک علم صالحى باشد، عمل هم صالح مى شود، و هر زمان که علم فاسد باشد عمل هم فاسد مى گردد. خداى تعالى هم حال علم و عمل را در آیه زیر، به زمین و روئیدنى هاى آن مثل زده و فرموده :  (و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا یخرج الا نکدا…) و نیز شکى نداریم در اینکه علم و عمل ، اثرى متقابل در یکدیگر دارند. قوى ترین داعى به عمل علم است و وقتى عمل واقع شد و اثرش به چشم دیده شد، بهترین معلمى است که همان علم را به آدمى مى آموزد.
و همه اینها که گفته شد، انگیره شده است در اینکه مجتمع صالحى که علمى نافع و عملى صالح دارد، علم و تمدن خود را با تمام نیرو حفظ کند. و افراد آن مجتمع ، اگر فردى را ببینند که از آن علم تخلف کرد، او را به سوى آن علم برگردانند، و شخص منحرف از طریق خیر و معروف را به حال خود واگذار نکنند، و نگذارند آن فرد در پرتگاه منکر سقوط نموده ، در مهلکه شر و فساد بیفتد، بلکه هر یک از افراد آن مجتمع به شخص منحرف برخورد نماید، او را از انحراف نهى کند.
امر به معروف و نهى از منکر، از لوازم و واجبات اجتماع معتصم بهحبل اللّه است
و این همان دعوت به فراگیرى و تشخیص معروف از منکر و امر به معروف و نهى از منکر است و این همان است که خداى تعالى در این آیه شریفه خاطرنشان ساخته و مى فرماید: (یدعون الى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر) و از اینجا روشن مى شود که چرا از خیر و شر تعبیر به معروف و منکر نمود. چون زمینه گفتار و مضمون آیه قبلى بود که ، مى فرمود: (همگى به حبل اللّه چنگ بزنید و متفرق نشوید…) و معلوم است که چنین مجمع که همه افرادش چنگ به حبل اللّه دارند، معروف در آن خیر، و منکر در آن شر است و ممکن نیست به عکس این باشد و به فرض هم که این نکته در نظر نبوده باشد، قطعا وجه اینکه خیر و شر را معروف و منکر خوانده ، این است که به حسب نظر دین ، خیر معروف و شر منکر است ، نه به حسب عمل خارجى .
و اما اینکه فرمود: (و لتکن منکم امه ) بعضى از مفسرین گفته اند: کلمه (مِن ) براى تبعیض است ، چون امر به معروف و نهى از منکر – و به کلى دعوت به سوى خیر – از واجبات کفائى است و مثل نماز و روزه واجب عینى نیست و قهرا وقتى در هر جامعه اى عده اى این کار را بکنند، تکلیف از سایرین ساقط مى شود.
ولى بعضى گفته اند: این کلمه بیانیه است . و مراد از آیه شریفه این است که :  (شما با این اجتماع صالح (و متمسک بحبل اللّه ) که دارید، باید امتى باشید که به سوى خیر دعوت مى کنند).

بازخواست و عقاب در تخلف این وظیفه ، متوجه تک تک افراد است . ولى پاداش و اجرش از آن کسى است که وظیفه را انجام داده باشد. و به همین جهت است که مى بینیم دنبال جمله فرمود: (و اولئک هم المفلحون ).

آیه (۱۰۵) : وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَهُمُا لْبَیِّنَتُ وَاءُوْلََّئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ
ترجمه :
و مانند کسانى نباشید که بعد از آنکه دلایل روشن برایشان آمد، باز هم اختلاف کرده و پراکنده شدند و آنان برایشان عذابى بزرگ است .

تفسیر نور حجت الاسلام قرائتی

پیام ها
۱- از تاریخِ تلخِ اختلافات پیشینیان ، درس بگیریم . (و لاتکونوا کالّذین …)
۲- همیشه ریشه ى اختلافات جهل نیست ، هوس ها نیز اختلاف برانگیز است . (واختلفوا من بعد ما جائهم البینات )
۳- اختلاف و تفرقه ، نه تنها قدرت شما را در دنیا مى شکند، بلکه در قیامت نیز گرفتار عذاب جهنّم مى سازد.(لهم عذاب عظیم ).
خلاصه ای از تقسیر المیزان
بعید نیست که جمله (من بعد ما جاءهم البینات ) متعلق باشد فقط به جمله :  (و اختلفوا) و در این صورت مراد از (اختلاف )، تفرق از حیث اعتقاد و مراد از (تفرق ) اختلاف و تشتت از حیث بدنها است . و اگر تفرق را جلوتر از اختلاف ذکر فرمود، براى این بود که تفرقه و جدائى بدنها از یکدیگر، مقدمه جدائى عقاید است ، چون وقتى یک قوم به هم نزدیک و مجتمع و مربوط باشند، عقایدشان به یکدیگر متصل و در آخر از راه تماس و تاءثیر متقابل متحد مى شود. و اختلاف عقیدتى در بینشان رخنه نمى کند. بر عکس وقتى افراد از یکدیگر جدا و بریده باشند، همین اختلاف و جدائى بدنها باعث اختلاف مشربها و مسلکها مى شود و به تدریج هر چند نفرى داراى افکار و آرائى مستقل و جداى از افکار و آراى دیگران مى شوند و تفرقه و جدائى باطنى هم پیدا نموده شق عصاى وحدتشان مى شود. پس کانه خداى تعالى خواسته است بفرماید:  (شما مسلمانان مثل آن امتها نباشید که در آغاز بدنهایشان از یکدیگر جدا شد و از جماعت خارج شدند و در آخر این جدائى از اجتماع ، سبب شد که آراء و عقائدشان هم مختلف گردد).
و مى بینیم که خداى تعالى این اختلاف را در مواردى از کلامش به بغى نسبت داده مثلا فرموده : (و ما اختلفوا فیه الا من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم ) با اینکه مساءله ظهور اختلاف در آراء و عقائد، امرى ضرورى است و جلوگیرى افراد از آن ممکن نیست ،
چون درک و فهم افراد مختلف است ، لیکن همانطور که این بروز اختلاف ضرورى است ، برطرف شدن آنهم به وسیله اجتماع ضرورى است . و اجتماع بدنها با یکدیگر به خوبى مى تواند این اختلاف را برطرف سازد. پس رفع اختلاف امرى است ممکن و مقدور – البته مقدور بواسطه .
و خلاصه اگر جامعه مستقیما نتواند اختلاف را برطرف سازد، با یک واسطه مى تواند. و آنهم این است که بدنها را بهم متصل و مرتبط سازد، پس با این حال ، اگر امتى نخواهد اینکار را بکند امتى باغى و ستمگر است . و خودش به دست خود اختلاف راه انداخته و در آخر هلاکت را براى خود فراهم کرده است .
علت تاءکید فراوان قرآن کریم به دعوت به اتحاد و نهى از اختلاف
و قرآن کریم به همین جهت دعوت به اتحاد را بسیار تاکید نموده و نهى از اختلاف را به نهایت رسانده و این نیست مگر به خاطر اینکه تفرس و ژرف نگرى مى کرده ، و مى دانسته که این امت مانند امتهائى که قبل از ایشان بودند و بلکه بیش از آنان دستخوش ‍ اختلاف مى شوند. و ما مکرر خاطر نشان ساخته ایم که از داب قرآن مى فهمیم هرگاه در تحذیر و هشدار دادن از خطرى و نهى از نزدیک شدن به آن بسیار تاکید مى کند، نشانه این است که این خطر پیش مى آید، و یا مثلا این عملى که بسیار از آن نهى فرموده ارتکاب خواهد شد و مساءله وقوع اختلاف در امت اسلام را رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) هم خبر داد، و فرمود: چیزى نمى گذرد که اختلاف بطور نامحسوس و آرام آرام در امتش رخنه مى کند و در آخر امتش را به صورت فرقه هایى گوناگون در مى آورد و امتش ‍ مختلف مى شوند، آنطورى که یهود و نصارا مختلف شدند، که ان شاء اللّه روایت آن جناب در این باب در بحث روایتى خواهد آمد.
جریان حوادث هم این پیشگوئى قرآن و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله ) را تصدیق کرد، چیزى از رحلت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) نگذشت که امت اسلام قطعه قطعه شد و به مذاهبى گوناگون منشعب گشت ، هر مذهبى صاحب مذهب دیگر را تکفیر کرد و این بدبختى از زمان صحابه آن حضرت تا امروز ادامه دارد و هر زمانى که شخصى خیرخواه برخاست تا اختلاف بین این مذاهب را از بین ببرد، به جاى از بین بردن اختلاف ، و یک مذهب کردن دو مذهب ، مذهب سومى بوجود آمد.
و آنچه که بحث ما با تجزیه و تحلیل ما را بدان رهنمون مى شود، این است که همه این اختلاف هائى که در اسلام پدید آمد همه به منافقین منتهى مى گردد، همان منافقینى که قرآن کریم خشن ترین و کوبنده ترین بیان را درباره آنان دارد و مکر و توطئه آنان را عظیم مى شمارد.
چون اگر خواننده عزیز بیاناتى را که قرآن کریم در سوره بقره و توبه و احزاب و منافقین و سایر سوره ها درباره منافقین دارد، به دقت مورد مطالعه قرار دهد لحنى عجیب خواهد دید. تازه این لحن منافقین در عهد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) است که هنوز وحى قطع نشده بود.
(و اگر دست از پا خطا مى کردند و حتى در درون خانه هایشان توطئه اى مى چیدند، بلافاصله خبرش به وسیله وحى به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) و به وسیله آن جناب به عموم مسلمانان مى رسید. (مترجم ))
آن وقت چطور شد که بعد از درگذشت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) دیگر هیچ سخنى از منافقین در میان نیامد. و ناگهان سر و صدایشان خوابید (آیا هیچ عاقلى احتمال مى دهد که با رفتن آن جناب نفاق تمام شد و منافقین هم از بین رفتند؟!)
به هر حال بعد از رحلت آن جناب بسیار زود مردم متفرق شدند و مذاهب گوناگون بین آنها جدائى و دورى افکند. و حکومتها مردم را در بند تحکم و استبداد خود کشیدند و سعادت حیاتشان را به شقاوت ، و هدایتشان را مبدل به ضلالت و غى نمودند (و اللّه لمستعان ).
(در اینجا بد نیست تذکر دهم که استاد علامه اعلى اللّه مقامه را عادت چنین بود که هر وقت سخن از ناملایمات و گرفتاریهاى مسلمین به میان مى آمد، این کلمه را تکرار مى فرمود: (و اللّه المستعان ) – (مترجم )).
و امیدوارم خداى تعالى توفیق دهد در تفسیر سوره برائت ان شاء اللّه این بحث را بطور کامل دنبال کنیم .

 

 

مدیر سایتمشاهده نوشته ها

Avatar for مدیر سایت

شهید طهرانی مقدم

امکان ارسال نظر وجود ندارد!