روش های امر به معروف ونهی ازمنکر

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

( هر که امر به معروف می کند ،باید شیوه اش نیز معروف باشد).


قرآن می فرماید : نیکی در این نیست که از بی راهه به خانه ها وارد شوید ،

نیکی دراین است که از راه آن وارد شوید.

امام باقر (علیه السلام) ذیل این آیه فرمود : خانه ها را از راهش وارد شوید

یعنی هر کاری را از راهش انجام دهید !

آری برای هرمعروف ومنکری ، از هر شخصی درهر مکانی وهر زمانی،

شیوه ای خاص لازم است که اگرمراعات نشود ، امکان دارد اثر منفی دهد.

 

حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: ( المومن

مراه المومن ) مومن آئینه مومن است . اگر در این حدیث کوتاه دقت کنیم،

نکاتی درباره شیوه امر به معروف درک می کنیم ؛ از جمله :

۱- آئینه از روی صفا عیب را می گوید ، نه از روی انتقام ، غرض وکینه

۲- آئینه زمانی عیب را نشان می دهد که خودش گردوغبار زده نباشد.

۳- آئینه مراعات مقام ومدال را نمی کند.

۴- آئینه عیب را بزرگتر از آنچه هست ،نشان نمیدهد.

۵- آئینه همراه با نشان دادن عیب ،نقاط قوت را نیز نشان میدهد.

۶- آئینه عیب را روبرو می گوید نه پشت سر.

۷- آئینه عیب را بی سروصدا می گوید.

۸- آئینه عیب را در دل نگه می دارد و همین که از کنارش رد شدی عیب از

صفحه اوپاک می شود.

۹- آئینه را اگر شکستی ، خرده های آن هم زشت و زیبا را نشان میدهد.

مومن را اگر شکستی وتحقیر کردی ،باز دست از حرفش بر نمی دارد .

۱۰- اگر آئینه عیب مرا گفت ، باید خودم را اصلاح کنم ،؛ نه آنکه آئینه را

بشکنم .آری! اگر مسلمانی نهی ازمنکر کرد ،شما گناه را از خود دور کن وبه

انتقاد کننده اعتراض نکن.

ای غزالی گریزم از یاری که اگر بدکنم نکو گوید

مخلص آن شوم که عیبم را همچو آیینه روبه رو گوید

نه که چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته ،موبه مو گوید

توجه دادن به کرامت وارزش انسان

اگرانسان بداندکه جانشین خداست.

اگرانسان بداندکه فرشتگان بر اوسجده کرده اند اوموجودی است که روح خدا

دراو دمیده شده است؛ تنها موجودی است که خداوند درآفرینش او خود را

ستوده است؛ همه چیز را به تسخیر او درآورده است؛ در آفرینش ، بهترین

شکل را به او عطا کرده است؛ برای او ، انبیا وکتب آسمانی فرستاده است؛ او

را موجودی فنا ناپذیر قرار داده است، ارزش اوبهشت است ونه کمتر ؛

خداوند انواع فضیلت ها وکرامتها را به او مرحمت کرده است.

اگرانسان به این کرامت ها ومقامات توجه کند ، هرگز خودرا به کارهای

زشت آلوده نخواهد کرد.

راستی! چرا عمر ما چراگاه شیطان باشد؟ ما که جانشین خدائیم ،چرا با

دشمن خدا قرین باشیم؟

حضرت علی (علیه السلام) فرمود : کسی که کرامت و ارزش خود را

شناخت دنیا و هوسها نزد او ناچیز می شود.

 

 

خاطره

شخصی به نام شقرانی در زمان امام صادق (علیه السلام) مرتکب شراب

خواری شد .امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: ای شقرانی ! کار زشت

از هر کس که سر زند ، زشت است ؛ ولی اگر از تو سر زند ، زشت تر است؛

همان گونه که کار نیکو از هر کس نیکوست ؛ ولی اگراز تو سر زند ، نیکوتر

است . این به خاطر جایگاه تو است . تو از وابستگان ما هستی . پس ، قدر

خود را بدان !

 

 

شیوه های امرونهی

۱- آماده سازی

سخن حق ، همچون شکر است ؛ اگر شکر را به همین شکل در گلوی کسی

بریزیم ، امکان دارد خفه شود. باید شکر را با آب مخلوط کرده تا تبدیل به

شربت شود وبرای همه افراد قابل استفاده وتحمل باشد .

از خاطرم نمی رود زمانی که می خواستم درباره روایات کفن در تلویزیون

صحبت کنم ، فکر کردم که بعضی مردم تحمل شنیدن این گونه آماده کردم که :

از نیازهای عمومی وهمگانی ، نیاز به لباس است. اسلام برای هر فصل و

زمان وکاری لباس در نظر گرفته ودستوراتی داده است؛ مثل لباس کودک،

لباس کار ، لباس جنگ ، لباس نماز عید ،لباس نماز باران ،لباس احرام و

حج ، لباس عروس ، لباس دادن به برهنه ها ، نظافت لباس ،وصله کردن

لباس ،رنگ لباس ، دوخت لباس ، جنس لباس و…

وبرای هر یک ازعناوین هم حدیثی ونکته ای گفتم . کم کم مردم را برای

شنیدن بحث آخرین لباس (کفن) و روایات کفن آماده کردم .ولی اگر از ابتدا

می گفتم : موضوع بحث امروزم کفن است ، شاید میلیون ها نفر تلویزیون را

خاموش می کردند.

 

۲- تلفیق

چه بسیارند افرادی که از انجام معروف هراس دارند وچه بسارند کسانی که

جدا شدن از بعضی منکرات را برای خودمحال می پندارند ، در صورتی که

تلقین صحیح وبیان نمونه ها در این زمینه کارگشا خواهد بود.

 

۳- استفاده از هنر ، شعر وطنز

نقش هنر در دعوت مردم به فساد وانحراف ،بر کسی پوشیده نیست . سامری

با هنر مجسمه سازی توانست مردم رامنحرف وبنی اسرائیل را گوساله

پرست کند.

زیبا گویی ، فصاحت وبلاغت ، بهترین اهرم برای جذب مردم است؛ همانگونه

که قیافه زیبا و موزون نقش مهمی در تاثیر کلام دارد.

در قرآن ، امر شده است که هنگام رفتن به مسجد ، زینت های خود را با خود

بردارید.

سخن زیبا ومجادله نیکو از سفارشهای قرآن کریم است.

یکی از نامهای قرآن ، احسن القصص است. آری ، قصه گویی یک هنر است.

 

۴- انصاف در برخورد

قرآن کریم در نهی از شراب ، اول از منافع مادی ومالی آن سخن گفته است

وبعد می فرماید : (ضررش از نفعش بیشتر است)

خداوند در برخورد با کافران ومنافقان ومشرکان ، همواره از عبارت

(اکثرهم) استفاده می کند، یعنی همه آنان را نفی نمی کند بلکه می فرماید:

بیشتر آنها چنین هستند در برخورد با خلافکاران نیز باید ابتدا نقاط قوت

ومثبت آنها را بگوییم وسپس آنها را متذکر کنیم .

 

۵– امید دادن

گاهی انسان گنهکار با خود می گوید :دیگر ازما گذشته است ، ما دیگرراهی

برای بازگشت نداریم. ما دیگر جهنمی شده ایم . این گونه افراد هر روز به

گناه بیشتری گرفتار می شوند.

چون قامت ما برای غرق است در کم و زیاد او چه فرق است

باید به آنها از عفو الهی واز پذیرفتن توبه ولطفی که خداوند به توبه کنندگان

دارم بگوییم و خاطراتی ازتوبه کنندگان بیان کنیم تا گناه ، او را به یاس

نکشاند . باید به او تذکر داد که یاس ازگناهان کبیره است .

 

۶ – تغافل

گاهی بایدانسان خود را به غفلت بزند وتظاهر کند که من متوجه خلاف تو

نشدم تا از این طریق شخصیت افراد شکسته نشود.

قرآن می فرماید : برادران یوسف که پس از ده ها سال او را دیدند ونشناختند

، به او گفتند : ما قبلاً برادری داشتیم به نام یوسف که دزد بود. یوسف خود

را به تغافل زد ونگفت که آن برادر من هستم وچرا به من نسبت دزدی

میدهید .

البته تغافل در مورد خلافه های شخصی ، جزئی وفردی است ؛ و گرنه

درمسائل مهم که دشمنان وکفار برای براندازی نظام اسلامی نقشه می کشند ،

تغافل بزرگترین خواست دشمن است.

 

۷- توجه به ظرفیت افراد

امام صادق (علیه السلام) شخصی را برای ماموریتی به منطقه ای فرستاد .

او درگزارش خود به امام ، از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد .امام فرمود :

ایمان ده درجه دارد . بعضی یک درجه ایمان دارند وبعضی دو درجه ، بعضی

هم هفت تا ده درجه . نباید کسانی که ایمان کامل تری دارند ، از دیگران توقع بیش ار ظرفیت داشته باشند .

در شیوه تبلیغ انبیا می خوانیم که می فرمودند : ما ماموریم طبق ظرفیت

افراد با آنان صحبت کنیم.

 

۸- کنایه گویی

قرآن به حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید : آیا تو به مردم گفتی که

من ومادرم را خدا بگیرید؟!

در جای دیگر ،خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را مخاطب قرار

داده و می فرماید : اگر پدر و یا مادرت نزد تو به پیری رسیدند ، تو با آنان

درشتی نکن !

در حالی که همه می دانیم حضرت عیسی مردم را به توحید دعوت می کرد

وپ یامبر اسلام درکودکی پدر ومادر خود را از دست داده بود.این گونه

خطاب ها در حقیقت به مردم است.

 

۹ – ایجاد محبت

در بخش مهمی از قرآن ، خداوند نعمت های خود را می شمارد تا عشق

انسان را نسبت به خود زیاد کند.

قرآن که مردم را امر به عبادت می کند ، می فرماید : پروردگار کعبه را

پرستش کنید ؛ زیرا او شما را از گرسنگی وترس نجات داد.

نمونه هایی از سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره جذب

دلها:
۱- هر گاه سه روز یکی از یاران را نمی دید ، به سراغش می رفت.

۲- از مریض ها در دورترین نقطه شهر عیادت می کرد.

۳- مردم را با بهترین نام صدا می زد . حتی نام زنان وکودکان را با کرامت

می برد.

در تاریخ زندگی اهل بیت علیهم السلام نیز خاطرات فراوانی به چشم می

خورد که یک نمونه از آن را نقل می کنیم :

مردی شامی به امام حسن مجتبی (علیه السلام) جسارت کرد.حضرت ایشان

را به منزل بردند وچنان موردتفقد قرار دادندکه او از حرفهای خود شرمنده

شد.

در روایات می خوانیم : با هر کس که با تو قطع رابطه کرد ، ارتباط برقرار

کن وهر کس به تو بدی کرد ، تو با او خوبی کن.

 

۱۰- تحریک عواطف

شخصی به مادرش تندی کرد .روز بعد ،امام صادق (علیه السلام) او را دید

و به او فرمود : چرا با مادرت تندی کردی؟مگر نمی دانی که شکم مادرت

منزل تو بود؟ دامان مادرت گهواره تو بود؟ شیر مادر غذای تو بود؟سپس

فرمود : پس با او خشن نباش.

 

۱۱- مخفیانه ومختصر باشد

در حدیث می خوانیم : هر کس برادر دینی خود را مخفیانه موعظه کند ،او

راآراسته کرده ،ولی هر کس آشکارا موعظه کند، او را شرمنده کرده است.

گرنصیحت کنی ، به خلوت کن که جز این ، شیوه نصیحت نیست

هر نصیحت که بر ملا باشد آن نصیحت به جز فضیحت نیست

درحدیث می خوانیم :

هر گاه کسی را موعظه می کنی ؛ خلاصه بگو!

 

۱۲- نمایاندن الگوها

معرفی چهره های موفق وتجلیل از آنها ، در دعوت مردم به معروف نقش

موثری دارد . این که هر سال مردم در عاشورا فریاد (یاحسین )سر می دهند

، زمینه دوری از پذیرش طاغوت و وفاداری به نظام اسلامی می شود.

قرآن می فرماید : مردم دنیا از همسر فرعون درس بگیرند که چگونه جذب

مال ومقام وقدرت فرعون نشد .

درجای دیگری می فرماید :از حضرت ابراهیم وحضرت محمد (علیه السلام)

درس بگیرید ؛ زیرا این دو بزرگوار اسوه والگو هستند.

قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه

ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!

 

۱۳ – تدریج

همان گونه که شیطان انسان را گام به گام به سوی فساد می کشاند راه

اصلاح وامر به معروف ونیز گام به گام باشد

در قرآن درمورد تحریم ربا این مراحل به چشم می خورد :

در مرحله اول ، قرآن می فرماید :آنچه به مال شما از طریق ربا اضافه می

شد ،نزدخدا افزایش نیست.

در مرحله دوم ، قرآن ربا خواری را از عادات زشت یهودیان می شمارد.

درمرحله سوم ،قرآن انسان را از ربای مضاعف و زیاد نهی می کند.

درمرحله چهارم ، قرآن ، ربا گرفتن رابه منزله اعلام جنگ باخدا می داند.

 

۱۴- تکرار

چون برنامه اسلام تنها آموزش نیست ، بلکه تربیت هم هست ،لذا اوامر

ونواهی باید تکرار شود. برای هر غفلت ،یک تذکر لازم است. شما درنماز ده

ها بار (الله اکبر ) را در رکوع وسجود وقیام تکرار می کنید .

یاد خدا غذای روح است وباید همچون غذای جسم تکرار شود.

 

۱۵ -مماشات

حضرت ابراهیم (علیه السلام) برای نهی از بزرگ ترن منکر (شرک) از راه

مدارا ومماشات وارد شد وگام به گام به انتقادات خوداضافه کرد.

بار اول فرمود: خورشید غروب می کند ومن غروب شدنی را دوست ندارم .

( انی لااحب الافلین)

بار دوم فرمود: ماه پرستی انحراف است وخدا مرا گرفتار آن نکند . ( لئن لم

یهدنی ربی …)

بار سوم فرمود: من بیزارم از هر چه که شما شریک خدا می دانید .( انی

بری ء مما تشرکون)

 

۱۶- حکمت ، موعظه ،جدال نیکو

قرآن کریم به پیامبر عزیز می فرماید: از طریق حکمت و منطق یا موعظه

ونصیحت و یا جدال نیکو مردم را به راه خدا دعوت کن!

در امر به معروف ونهی ازمنکر باید روی مسائلی تکیه کرد که قابل خدشه

نباشد.به سخنان محکمی که موردقبول همه است، حکمت گفته می شود.

مراد از موعظه حسنه ، موعظهای است که بر اساس محبت و با بیان نیکو

باشد و در زمان و مکان مناسب با شیو ه های صحیح انجام شود. ومراد از

مجادله نیکو نیز پذیرفتن نقاط قوت دیگران واستدلال و مقابله به مثل در

شیوه ها است.

 

۱۷ – ریشه مفاسد را بخشکانیم

قرآن می فرماید : ( سوء ظن نبرید وتجسس نکنید ) ؛ زیرا سوء ظن ،

سرچشمه تجسس وتجسس ، سرچشمه غیبت می شود.

اگر قرآن ،زنان را از پایکوبی ویا گفتار همراه با ناز وکرشمه وتحریک آمیز

نهی می کند ،به خاطر خشکاندن سرچشمه گناه است.

درمسائل سیاسی واجتماعی نیز برای اصلاح دولت ها باید دولتمردان اصلاح

شوند وبرای اصلاح نسل نو ،باید خانواده ها اصلاح شوند.

قرآن می فرماید : با رهبران کفر مبارزه کنید.

 

۱۸- احترام به ارزشهای دیگران

قرآن کریم ،به تورات وانجیل وانبیای گذشته احترام می گذارد و مراکز عبادت

سایر ادیان را محترم می شمارد ؛ حتی برای حفظ آن ، دفاع را لازم میداند.

در سفارش های اسلامی نیز آمده است: (بزرگان هر قوم را احترام کنید!)

 

۱۹ – با انجام معروف ،زمینه را بر منکر تنگ کنیم

قرآن می فرماید : (راه جلوگیری از فحشا ومنکر ، انجام معروفی همچون

نماز است.)

هنگامی که خداوند می خواهد حضرت آدم را از غذایی منع کند، ابتدا اجازه

بهره برداری از غذاهای دیگر را به او میدهد ومی فرماید : (از هر غذایی در

بهشت استفاده کن؛ ولی از این غذا استفاده نکن!)

تفریح و ورزش از معروف هایی است که جلو بسیاری از مفاسد، امراض

ومنکرات رامی گیرد.

زهد وعدالت مسئولان مملکتی ، از معروف هایی است که می تواند جلو

بزرگترین منکرات را که بدبینی به حکومت اسلامی است. بگیرد.

 

۲۰- توجه به زمان

در روایات می خوانیم : هنگام مسافرت ، خانواده خود را به تقوی سفارش

کنید ؛ زیرا در آستانه جدایی ،علاقه ها اوج می گیرد و زمینه پذیرش در

انسان زیاد می شود.

در حدیث می خوانیم : به هنگام خشم وغضب ، کسی را ادب نکنید زیرا در

معرض افراط هستید .

در قرآن نیز نسبت به استغفار در سحر مکرر سفارش شده است.

 

۲۱- اعراض

قرآن میفرماید : ( هر کاه کسانی را دیدی که در آیات ما به یاوه سرائی

نشسته اند ، پس به عنوان اعتراض ،مجلس آنان را ترک کن ! یا مسیر حرف

را تغییر ده ! واگرشیطان تو را به فراموشی انداخت ، تا متوجه شدی جلسه

را ترک کن وبا ستمگران منشین).

در حدیث می خوانیم : (سزاوار نیست که مومن درمجلس گناهی که نمی

تواند آن را تغییر دهد بنشیند.)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید : گناهکاران را با قیافه

عبوس ملاقات کنید !

ستاد احیای معروف ونهی ازمنکر خراسان رضوی
جایگاه امر به معروف و نهی از منکریروش ها و شیوه ها

۱۷-شیوه «استناد به الگوها»

در هر جامعه ای، الگوهایی شایسته در حوزه های مختلف وجود دارد.

الگوهایی علمی، فرهنگی و اجتماعی که در زمینه های علم، فرهنگ و هنر،

دین و اخلاق و… با برخورداری از ویژ گی هایی چون، بلندهمت بودن، عزم

و تصمیم جدی داشتن، صداقت و شجاعت داشتن، کمک به همنوعان و…

زبانزد عام و خاص هستند. در موارد بسیاری برای اصلاح رفتار افراد استناد

به این الگوها، سودمند و کارساز است. پروردگار متعال پیامبران و نیز

پیشوایان معصوم را الگو و اسوه مردم قرار داده است و پس از آن، مؤمنان

حقیقی به کمال رسیده را اٌسوه دیگران معرفی می نماید.

درباره استناد به الگوها برای تصحیح رفتار دیگران به یک نمونه تاریخی

توجه گردد:

روزی پیامبر اسلام (ص) درباره رستاخیز و وضع مردم در دادگاه بزرگ

الهی بیاناتی فرمود، این بیانات مردم را تکان داد و جمعی گریستند و به دنبال

آن گروهی از یاران پیامبر تصمیم گرفتند پاره ای از لذت ها و راحتی ها را بر

خود تحریم کرده و به جای آن به عبادت بپردازند، روزها را روزه گرفته و

شب ها را به عبادت و نیایش صبح کنند. روزی همسر عثمان بن مظعون که

زن جوان و زیبایی بود نزد عایشه آمد، عایشه از وضع او شگفت زده شد و

پرسید: چرا به خودت نمی رسی و زینت نمی کنی؟

در پاسخ گفت: برای چه کسی زینت کنم؟ همسرم مدتی است که مرا ترک

کرده و رهبانیت پیش گرفته است. این سخن به گوش پیامبر رسید، دستور

داد همه مسلمانان به مسجد آیند. هنگامی که مردم در مسجد جمع شدند بر

فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود: چرا بعضی از شما

چیزهای پاکیزه را بر خودحرام کرده اید، من سنت خود را برای شما بازگو

می کنم (اگر من سرمشق و اسوه شما هستم، باید مانند من باشید) هر کسی

از آن روی برگرداند از من نیست. من هرگز به شما دستور نمی دهم ترک

دنیا گویید زیرا اینگونه مسایل و دیر نشینی در آئین من نیست. رهبانیت امت

من در جهاد است، بر خود سخت نگیرید زیرا جمعی از پیشینیان شما بر اثر

سخت گرفتن بر خود هلاک شدند.

 

۱۸-شیوه «تنظیم روابط»

پیش از این گفته شد هدف از امر به معروف و نهی از منکر انجام دادن

معروف و ترک منکر است. این هدف، گاهی با ایجاد ارتباط با مخاطب و یا

کم و زیاد کردن ارتباط به دست می آید. تنظیم رابطه با مخاطب با توجه به

شرایط به سه گونه شکل می گیرد:

الف- گسترش روابط

این مرحله، از ایجاد ارتباط آغاز و به مراحل توسعه و گسترش آن می رسد.

آمر و ناهی گاهی تشخیص می دهد در صورتی که با مخاطبان خود طرح

دوستی و رفاقت بریزد و این دوستی را تداوم و توسعه دهد می تواند آنها را

به انجام معروف ها وادار و یا از انجام منکرها بازدارد. این شیوه در

بسیاری موارد اثربخش می باشد. بزرگان بشریت از این شیوه برای هدایت

انسان و دعوت به توحید و خیر و نیکی بهره فراوان گرفته اند. به عنوان

نمونه به این داستان توجه شود: حضرت عیسی (ع) دو نفر از یاران نزدیک

خود را برای تبلیغ دین و دعوت به توحید و دست برداشتن از بت پرستی به

شهر انطاکیه فرستاد. آنها برای جلب اعتماد مردم به اذن خداوند برخی از

مریض ها را شفا می دادند. داستان این دو نفر به گوش پادشاه آن دیار که

بت پرست بود رسید. آنها را احضار کرد و پرسید: شما کیستید؟

گفتند: فرستادگان حضرت عیسی هستیم، آمده ایم تا تو را از پرستش بت

هایی که قدرت شنیدن و دیدن ندارند، به پرستش خداوندی که می شنود و می

بیند دعوت کنیم.

پادشاه: مگر شما غیر از بت های ما خدای دیگری می پرستید؟

-آری، کسی که تو را حیات و زندگانی بخشیده است.

پادشاه که خشمگین شده بود دستور داد آن دو را شکنجه و زندان کنند.

حضرت عیسی هم برای کمک به آن دو نفر، وصیّ خودش، شمعون را

فرستاد. شمعون به شکل ناشناخته به شهر وارد شد. او از روز نخست با

درباریان و اطرافیان پادشاه طرح دوستی ریخت و با آنان نشست و برخاست

داشت. آنها که از نوع برخورد ، ادب و نیز بزرگواری او بسیار خشنود بودند

به او انس و علاقه خاصی پیدا کرده بودند و نزد پادشاه از وی تمجید نموده

و به نیکی یاد کردند. پادشاه او را نزد خود فراخواند و وی را انسانی بزرگ

یافت، از معاشرت با او خرسند بود و احترام او را رعایت می کرد. روزی

شمعون که شرایط را مناسب دید گفت: ای پادشاه شنیده ام دو نفر را به جرم

این که تو را به آیین دیگری خوانده بودند شکنجه و زندانی کرده ای؟ آیا به

سخنان آنان گوش داده ای؟

پادشاه: خیر در آن هنگام خشم تمام وجودم را گرفته بود.

شمعون: اگر نظر شما مثبت باشد آن دو بیایند تا ببینیم چه می گویند!

پادشاه دستور داد آن دو را آوردند. در اینجا شمعون با زیرکی خاصی و با

توجه به این که آن دو از دوستان خود او بودند مدیریت جلسه را برعهده

گرفت و از آنان پرسید: از سوی چه کسی به اینجا آمده اید؟

گفتند: از سوی پروردگاری که آفریننده هر چیزی است و شریکی ندارد.

شمعون: چه آیه و نشانه ای بر راست گویی خود دارید؟

گفتند: هرچه شما بخواهید.

پادشاه دستور داد نابینایی آوردند تا آن دو به او بینایی بدهند. آن دو دعا

کردند و آن شخص بینا شد.

شمعون از فرصت استفاده کرد و به پادشاه گفت: شما نیز اگر از بت های

خود بخواهید که چنین کاری بکنند، شرافت و بزرگی آنان را اثبات خواهد

کرد.

پادشاه: بین من و تو که چیز پنهانی وجود ندارد، خدایان ما نه ضرری را دفع

می کنند و نه سودی به ما می رسانند. آنگاه پادشاه برای این که از موضع

انفعال بیرون بیاید، پیشنهاد دشوارتری دادکه اگر خدای شما مرده ای را زنده

کند به او ایمان می آوریم.

آنان پذیرفتند و گفتند: خدای ما بر هر چیزی توانا است. پادشاه دستور داد

مرده ای را که هفت روز از مرگ او گذشته بود، آوردند (برخی گفته اند آن

مرده، فرزند او بوده است) آن دو دست به دعا نزد پروردگار برداشتند.

شمعون نیز آهسته و در دل خود دعا می کرد تا آن مرده زنده شود. به اذن

خداوند مرده زنده شد. در اینجا بود که پادشاه به توصیه شمعون به حضرت

عیسی (ع) ایمان آورد و عده زیادی از مردم نیز به دین خدا گرویدند.

ب – محدودسازی روابط

نوع دیگر از تنظیم رابطه ، محدودسازی آن مخاطب است ، به این معنا که

آمر و ناهی ، با فرد یا افرادی دوستی یا پیوند خویشاوندی دارد و با آنان

رفت و آمد می کند ، برخی از آنان ، نسبت به انجام معروف ها ، سهل

انگارند (مثلاً خمس مال خود را نمی دهند یا نماز نمی خوانند و …) و برخی

دیگر ، پاره ای از منکرها را انجام می دهند (مثلاً دروغ می گو یند یا درباره

افراد تهمت می زنند عیب جویی می کنند و یا …)

اگر آمر و ناهی ، احتمال دهد که امر و نهی زبانی او تاثیر گذار است ، باید

آنان را امر به معروف ونهی از منکر کند . اما اگر گفتن را کارساز نمی داند

، ولی کم کردن رابطه را موثر می داند ، باید از این شیوه استفاده کند و رفت

و آمدهای خود را با آنان کمتر نماید . این روش نیز در مخاطب ، آثار ترتیبی

مثبتی ، برجای می نهد و او را نسبت به خطاها و اشتباهات خود ، آگاه می

سازد . به عنوان مثال ، اگر پدری بخواهد ، فرزندش را از اشتباهی که در

پیش گرفته بازدارد و شیوه های ملاطف ، گفت وگوی دوستانه و کمک بیشتر

به او ، موثر نیفتاد ، می تواند رابطه خود را با او را ،کم رنگ سازد و از

کمک هایی که به او می نموده است ، بکاهد . همین گونه است رابطه معلم با

دانش آموز و دانشجو و نیز رابطه ما با دوستان ، بستگان و یا سایر افراد

جامعه .

ج – قطع روابط

گاهی ، مخاطب یا مخاطبان ، که معروف را ترک کرده اند و یا به منکر روی

آورده اند ، نه امر و نهی زبانی را پذیرا هستند و نه با توسعه روابط ، به راه

می آیند و نه از محدودسازی ارتباط ،هراسی به خود می دهند ! در این

صورت ، اگر مسأله خانواده ای است ، در درون خانه و اگر اجتماعی است ،

در جامعه باید با آن فرد یا افراد ، روابط خود را قطع نمایند و به تعبیری

دیگر ، آنان را از برکت و نعمت نشست و برخاست و معاشرت و گفت و گو

محروم سازند ، تا به خود آیند و از خطای خود دست بردارند . «دور کن هم

خویش و هم بیگانه را »

امام صادق (ع) به اصحاب خودفرمود :

چرا مانع رفتار ناشایست برخی افراد ، نمی شوید ؟ پاسخ دادند :آنها سخن ما

را نمی پذیرند . حضرت فرمود: در این صورت از آنان کناره گیری کنید و از

نشست و برخاست با آنان ، بپرهیزید.

به دو نمونه از این شیوه ، که یکی در حوزه خانواده است و دیگری در

حوزه اجتماع و در صدر اسلام رخ داده است ، توجه کنیم :

در سال نهم هجری ، رسول خدا (ص) مردم را برای جنگ با رومیان فرا

خواند . زیرا خبر یافت که دولت روم سپاه عظیمی فراهم کرده است تا به

جنگ مسلمانان بیاید . از طرفی ، فصل تابستان و گرمی هوا و رسیدن میوه

ها و آسایش در سایه درختان میوه دار ، و از سویی دوری راه و نگرانی از

سپاه فراوان دولت روم کار بسیج کردن مسلمانان را دشوار ساخته بود.

رسول خدا در این جنگ ، – برخلاف جنگ های دیگر – از همان آغاز،

مقصد و هدف خود را برای مردم ، آشکار کردتا مردم برای پیمودن راهی

دور و کاری دشوار و نبرد با دشمنی قدرتمند ، آمادگی کامل داشته باشند.

سپاهیان اسلام ، به راه افتادند ، اما در این میان ، سه تن از مومنان ، به نام

های کَعب ، مراره و هلال، از روی تنبلی و سستی ، با آنان همراه نشدند و از

حضور در این جنگ ودفاع از اسلام ، سرباز زدند. آنان پس از رفتن سپاه

پشیمان شدند ، اما ماندند، تا پیامبر (ص) برگردد . رسول خدا (ص) نیز

بدون این که جنگی رخ دهد(گفته اند ، رومیان با شنیدن حرکت سپاه اسلام ،

سپاهیان خود را به پایگاه های خود برگردانده بودند) مراجعت کردند اگر چه

در این مسافرت طولانی ، مسلمانان سختی های زیادی را تحمل کردند .

پس از بازگشت پیامبر (ص) این سه نفر نزد پیامبر (ص) آمده و عذر

خواهی کردند . اما پیامبر (ص) با آنان سخن نگفت و به مسلمانان نیز

دستور داد تا از سخن گفتن با آنان خودداری کنند ، حتی خویشاوند آنان و زن

و فرزند آنان ،فقط برایشان غذا می بردند ، ولی با آنان سخن نمی گفتند. این

قطع رابطه ، زمین را با همه بزرگیش ، بر آنان تنگ ساخت. آنان گاه در

میان مردم و گاه در کوه و بیابان به سر می بردند ، کعب می گوید : روزی

در بازار مدینه راه می رفتم، که یکی از اهالی شام که برای خرید و فروش به

مدینه آمده بود از من سراغ می گرفت و از مردم می خواست ، کعب رابه او

نشان دهند. به من اشاره کردند، نزد من آمد . او نامه ای از پادشاه غسان ،

برای من آورده بود ، پادشاه داستان ما را شنیده بود و با سوء استفاده از این

فرصت ، به من نوشته بود که : خبر یافتم که سرورت ، بر تو جفا کرده است

، باآن که خدا تحمل خواری و زبونی را بر تو واجب نکرده است ، نزد ما بیا

تا با تو همراهی کنیم !

کعب می گوید : باید دید ، چرا کار من به اینجا کشیده است ، که مردی

مشرک نسبت به (جذب) من طمع کرده است ؟!

به هر حال این سه تن که ده ها روز ، آواره و منزوی بودند حتی تصمیم

گرفتند خود آنان بایکدیگر نیز ، سخن نگویند و به دعا و توبه مشغول باشند

و بالاخره پس از پنجاه روز ، آیه ای نازل شد

(آیه ۱۱۸ – سوره احزاب : و علی الثلاثه …) و توبه آنان را پذیرفت و

آنها با خوشحالی به دامان جامعه اسلامی برگشتند.

نتیجه :

اگر مسلمانان ، نسبت به ارزشهای الهی و انسان ساز ، احساس مسئولیت

کنند افراد بی بند و بار در اقلیت قرار خواهند گرفت و با روشهایی که گفته

شد ، می توان به اصلاح آنان اقدام کرد .

مدیر سایتمشاهده نوشته ها

Avatar for مدیر سایت

شهید طهرانی مقدم

امکان ارسال نظر وجود ندارد!