بسم الله الرحمن الرحیم

  • محورهای صحبت دبیر تشکل راه بیداری، علی اکبر جباری
  • جلسه ۲۹۲، مورخ ۲۵ بهمن‌ماه ۱۴۰۲

خار در چشم و استخوان در گلو

امیرالمومنین در دوره خودشان عبارتی دارند: «خار در چشم و استخوان در گلو»، بسیار دردناک است که جان و جانشین پیامبر و کسی با آن ویژگی‌های منحصربه‌ فرد به نقطه‌ای برسد که این عبارت « استخوان در گلو و خار در چشم» را به کار ببرد.

طبق روایات دین‌داری در دوره آخرالزمان مانند نگه داشتن یک زغال گداخته است و در روایتی دیگر (نقل به مضمون) آمده: «اگر کسی بخواهد دین‌دار باشد روزی ۷۰ بار جانش به حلقومش می‌رسد» و بسیار سخت است. اگر به ما فشار نمی‌آید و داغی زغال و سختی و زحمت ۷۰ بار جان دادن در یک روز را  احساس نمی‌کنیم، زیرا ما در اجرای تکلیف و حفظ دین‌داری دقیق و موفق عمل نمی‌کنیم. اگرکسی دین‌دار واقعی باشد قطعا داغی آن زغال را حس می‌کند. وقتی بنده دین‌دار هستم اما زندگی‌ام طبق روال و بسیار خوب است باید به خودم شک کنم!

طبق سنت الهی دنیا دارِ سختی و آزمایش است، همان‌طور که در کلام اللّه آمده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَدٍ«۴- سوره بلد»، یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ «۶- سوره انشقاق». در مسیرِ رسیدن به ملاقاتِ خدا، سختی بسیار است، «کدحا» که در پایان  آیه تکرار شده است،  تاکید بر سختیِ این مسیر دارد. مسیر دین‌داری، مسیر سخت و سنگلاخی است.

فرض کنید مسابقه «دو با مانع» برگزار شده‌ است شرکت‌کنندگان با رسیدن به مانع باید بپرند. برخی از مومنین در این مسابقه زرنگی می‌کنند و با رسیدن به مانع، به جای پریدن از روی مانع، مانع را دور می‌زنند، اصطلاحا ویراژ می‌دهند؛ به پیش هم می‌روند؛ اما در مسابقه شرکت نکرده‌اند زیرا قانون مسابقه پریدن از روی مانع بوده است. این‌ها فکر می‌کنند که در این مسیر و در این مسابقه حضور دارند.

عمل به تکلیف و دین‌داری مثل استخوان در گلو و خار در چشم است. هر کاری بخواهی بکنی که این استخوان رفع و رجوع شود، بدتر می‌شود و باید با آن مدارا کنی، خار در چشم را نیز اگر بخواهی در بیاوری، بیشتر فرو می‌رود لذا باید تحمل کنی تا به یک نقطه‌ای برسی که خودش رد شود و نمی‌توان با زور انجام داد و سختی این مسیر به همین است. امروزه دقیقا در چنین دوره‌ای هستیم.

تبلیغ در ایام انتخابات

در ایام انتخابات باید با چند جبهه روبرو شویم:

الف: عده‌ای که اصل انتخابات و حکومت اسلامی ‌را قبول ندارند.

ب: عده‌ای انقلابی و مذهبی متعصب که مدام حرف خودشان را تکرار می‌کنند.

اخیرا چندین مرتبه در رابطه با اهمیت «مردم» و حضورشان صحبت کرده‌ایم. لذا باید تلاش کنیم آن عده‌ای که اصل قضیه را قبول ندارند پای صندوق رأی بیایند؛ پس از «پای صندوق آمدن» مسئله دیگری مهم می‌شود؛ آن هم «نتیجه صندوق» است که بسیار مهم است که در اینجا ما با دسته دوم روبرو می‌شویم که هر چه می‌گوییم مانند یک رادیو _که در یک نوار ضبط شده_حرفشان را تکرار می‌کنند؛ زیرا گرفتارِ دین‌داری با فرماندهی هوای نفس شده است و می‌خواهد آن‌طوری که دلش می‌خواهد انقلابی باشد.

عمل به تکلیف یا تعصب بیجا؟!

طرفداران آقای جلیلی در انتخابات ۱۴۰۰، نزدیک بود دوباره چنین اتفاقی را رقم بزنند اما آقای جلیلی باتوجه به پیام حضرت آقا مبنی بر: « فقط برنده شدن مهم نیست! رأی بالا نیز مهم است! » انصراف دادند! در صورتی‌که به مدت یک هفته اکثر انقلابیون درخواستشان کنار رفتن ایشان به نفع آقای رییسی بود اما ایشان ایستاده بودند و اطرافیانشان طرز تفکر حزب موتلفه را داشتند!

نتیجه انتخابات بسیار مهم است! اما برخی مدام دلیل می‌آورند که نباید لیستی رای بدهید! علتش هم صرفا «عدم حضورشان در لیست‌ها  » می‌باشد. امثال آقای رسایی بسیار اشتباه می‌کنند که تلاش می‌کنند برای «لیستی رای ندادن انقلابیون»!  انقلابیون به علت «اهمیت نتیجه صندوق» باید لیستی رای بدهند!                                                                                           

رهبر جامعه می‌گویند: بنده همه کاندیداها را نمی‌شناسم اما به کسانی‌که این لیست را بسته‌اند اعتماد می‌کنم. برای رهبر کاری ندارد که به وزارت اطلاعات سپاه مأموریت بدهند جزییات سوابق همه این کاندیداها را در بیاورند، کاری دارد؟! اما چرا ایشان چنین کاری نمی‌کنند؟ زیرا می‌خواهند به امثال ما یاد بدهند، اما همچنان عده ای اصرار دارند به « انتخاب اصلح! تکلیف! لیستی رای ندادن و …»

اهمّیت تشخیصِ مصلحت در بزنگاه‌ها

اهمیت تشخیص مصلحت به قدری مهم است که حضرت امیر علیه السلام از تمام حقوقشان فردی، شرعی، قانونی، الهی و … می‌گذرند و شخصی خلیفه مسلمین می‌شود که نه تنها لیاقتش را ندارد بلکه همسر حضرت را به شهادت رسانده و «آل الله» را داغدار کرده است!! اما حضرت نه تنها کوتاه می‌آیند بلکه به او کمک هم می‌کنند! مقایسه کنید با تفکرات حزب موتلفه و اطرافیان جناب ولایتی و جلیلی!!! این افراد اگر در صدر اسلام بودند، با امیرالمومنین- که به خلیفه اول و دوم کمک می‌کردند- چه کار می‌کردند؟!

یک سری از معجزاتی که به خلیفه دوم نسبت می‌دهند واقعا اتفاق افتاده است اما نه به دست او!!! مثلا برای درخواست کمک نزد امیرالمومنین آمد و حضرت با خرق عادت(کار غیرعادی) به او کمک کرده‌اند و آن خرق عادت به نام خلیفه تمام شده است. آیا حضرت امیرعلیه‌السلام(نعوذ بالله) به عقلشان نمی‌رسید اگر این کار را بکنند به نام خلیفه تمام می‌شود؟! قطعا بله، اما مصلحت و حجت بزرگتری در میان بود.

سخت است اما اولویت چیست؟؟؟

پس از یک‌سال مطالبات و تماس‌های مکرر با «مجلس امید»(با نمایندگان غرب‌زده) برای اجرای طرح شفافیت آراء و نرسیدن به نتیجه به دوره بعد انتخابات مجلس در سال ۹۸ رسیدیم و مکررا برای طرح شفافیت آراء با نمایندگان و شورای وحدت صحبت کردیم و گفتیم بسیاری از سخنرانان(پناهیان و …) و حضرت آقا بر روی شفافیت تاکید دارند و این مجلس برای اجرای طرح شفافیت، متعهد شد.

ما در حالی‌که برخی افراد لیستشان را قبول نداشتیم اما بخاطر مصلحتی بزرگ‌تر به آنها رأی دادیم و آنها تا امروز طرح شفافیت آراء را تصویب نکردند! و چهار سال است ما را بازی داده‌اند!! اما مجبوریم دوباره به همین‌ها رأی بدهیم زیرا اگر این کار را نکنیم، احتمال خطر وجود دارد. در انتخابات سال ۹۸ اولویت‌بندی کردیم و بر مبنای اولویت‌ها حرکت کردیم.

اولویت اول در انتخابات مجلس چیست؟؟؟

نباید طیف غربزده رأی بیاورد؛ این اولویت اول و حجت ما است.

از خودی خوردن، دردش بیشتر است.

سال ۹۴یک عده‌ای خصوصا در حوزه های علمیه تهران راه افتادند به لیست دادن، تعدادی از اسامی‌لیست‌ها را عوض می‌کردند و تغییر می‌دادند نتیجه شد ۱۶-۱۰ تا لیست!!! همین اشتباه منجر شد به شکست ۳۰ بر هیچ طیف انقلابی!!! نفر اول انقلابیون، آقای حداد در انتخابات ۳۱‌اُم شد. زیرا جبهه مقابل یک لیست واحد(۳۰ نفر) ارائه دادند که همه‌شان رای آوردند و کاندیدای لیست‌های متعدد ما نفرات ۳۱ تا ۱۰۰ انتخابات شدند!!!

بنده با یکی از طلبه‌های فعال متعصب ساعت‌ها بحث کردم ایشان هم مدام تکرار می‌کرد «من حجتی ندارم.» گفتم: شما از کجا مطمئن هستی که حجت را درست تشخیص می‌دهی؟! حجت این است که طیف غربزده رای نیاورد، این اولویت اول است. اولویت دوم این است که آدم های اصلح، رای بیاورند.

نتیجه این تعصبات و عدم تشخیص اولویت‌ها شد نتیجه فاجعه بار انتخابات مجلس سال۹۴!! سید فاطمه حسینی با ۲۹ سال سن که دختر صفدر حسینی( دارای حقوق ۶۰ میلیونی در سال ۹۴)_که پس از دستگیری پدرش، اظهار کرد که پدرم حقش را از سفره انقلاب برداشته است!!!_ بدون هیچ سابقه اجرایی و تنها با شرکت در دیدارهای انتخاباتی به واسطه پدرش اسمش وارد لیست شد و از آقای حداد عادل (ریش سفید ما) بیشتر رأی آورد!!!!

پس از انتخابات بنده با همان طلبه متعصب متکی بر حجت غلط، صحبت کردم که دیدی نتیجه را؟!!؟ ایشان گفت: “ما نمی‌دانستیم که این‌طور میشود!!!”

تشخیص این مطلب سخت نبود: وقتی جبهه مقابل یک لیست دارد و ما ۱۶-۱۲ لیست، نتیجه مشخص است.

در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۸ برخی اظهار کردند که میان کاندیدای انقلابی رقابت به‌وجود بیاید و ببینیم کدام کاندیدا رأی بیشتری دارد و …!!! یکی از خطاها، همین ریسک بزرگ «ایجاد رقابت میان کاندیداهای انقلابی» بود. در صورتی‌که باید احتیاط کنیم. برای انتخابات مجلس امسال نیز این خطر وجود دارد.

ما در دوره بسیار سختی هستیم، مردم عادی به نوعی آدم را زجر می‌دهند و انقلابیون هم به نوعی دیگر؛ همه هم مدعی برهان و حجت هستند؛ در صورتی‌که باید بر مبنای عقل و منطق حرکت کرد.

نیمی ‌از مقصد، انتخاب مسیر درست است.

عده‌ای می‌گویند: آقای جلیلی فلان مطلب را گذاشته، آقای رائفی پور فلان و …. همگی هم ادعا می‌کنند که دلیل دارند اما ناخواسته یا خواسته دارند لیست قبلی(مجلس فعلی) را می‌کوبند. به امثال بنده هم که دوره قبل حامی‌این لیست بودیم می‌گویند ساکت! نتیجه آن همه حمایت و قول اجرای طرح شفافیت آراء چه شد؟!!؟ بله اینان خطا کردند، اما مسیر چیست؟

 باید مسیری را انتخاب کرد که بیشترین رأی را می‌تواند داشته باشد، جلیلی، قالیباف، رسایی یا …  فرقی نمی‌کند!! در این میان، مقایسه کاندیداها با یکدیگر و امکانات و عقبه‌ای که دارند، همه این موارد مهم است.

در انتخابات ۱۴۰۰ پشتوانه آقای جلیلی و تیمش بسیار ضعیف بودند و تنها سه روز آخر شروع به زدن بنر و تبلیغات کردند. متاسفانه یکی از مسیرهای پیروزی در انتخابات تبلیغات و پول خرج کردن است؛ چه خوش مان بیایید چه نه!!

آیا امیرالمومنین(ع) نمی‌دانست؟

در انتخابات رأی‌ها را می‌شمارند به سادگیِ دو دو تا چهار تا. نمی‌گویند که رأی انقلابیون طرفدار آقای جلیلی ضریبش ۵  و طرفداران آقای مثلا رائفی پور ۲ است و آن دیگری یک است؛ چنین چیزی نداریم. ارزشِ رأی یک آدم بی سواد با رأی رهبر مملکت یکی است.. لذا حواسمان در میانه راه پرت نشود برخی می‌گویند: «فلانی بسیار خوب صحبت می‌کند یا برنامه هایش بهتر است پس به او باید رای داد و ما به بقیه چیزها کاری نداریم!» طوری صحبت می‌کنند که شما دیگر ساکت شوید و بحثی نکنید و این سخت است.

امروزه همه افراد پشت پرده انتخابات می‌دانند دارند چه کار می‌کنند و بر مبنای هوای نفس حرکت می‌کنند و موضع می‌گیرند. زیرا دوست دارند نماینده شوند یا اشخاص مدنظرشان و افراد خودشان وارد مجلس شوند؛ یک عده هم جلو افتاده‌اند که زیاد اهل تفکر و تحلیل نیستند بلکه دنبال حرف زیبا هستند. اینجا است که فهماندن به این بزرگواران_که جلو افتاده‌اند_سخت می‌شود. باید با هم‌گروه و هم‌قطار و هم‌صنف خودمان، وارد سخت ترین بحث‌ها شویم و استدلال بیاوریم.

خود بنده به جز انتخابات سال ۱۴۰۰ هر سال مجبور شده‌ام به شخصی رای بدهم که مدنظرم نبوده ‌است زیرا مصلحت بر انتخاب آن فرد دیگر بوده است.

بصیرت

لذا انتخابات عرصه تشخیص تکلیف و عمل به آن است و به این « بصیرت» می‌گویند. بصیرت، افزایش اطلاعات سیاسی یک‌طرفه نیست بلکه تشخیص درست در میان چندین طرف است و این قیمت دارد. لذا می‌بینیم که یک‌سری فقها در آزمون عاشورا مردود شدند؛ فقیه و شیعه حضرت امیر علیه‌السلام بودند اما یک آدم ساده مسیحی از آنان جلو می‌زند و جزو شهدای کربلا در جوار امام معصوم می‌شود.

بصیرت این نیست که ما دائما کلاس برویم، دوره برویم و اطلاعاتمان زیاد بشود، به خدا پناه می‌بریم از شر هوای نفس، که از شیطان هم بدتر است.

امکان ارسال نظر وجود ندارد!