بسم الله الرحمن الرحیم

  • محورهای صحبت حجه الاسلام والمسلمین عامری
  • جلسه ۲۹۰، مورخ ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۲

احساسات کاذب؛ نتیجه جزیی نگری

زمانی که مواجهه با مسائل سیاسی و … زیاد باشد، مثلا حین مطالبه گری و …- درگیر جزئی‌نگری می‌شوید و ممکن است از مسائل کلان غافل شوید. این یک مسئله جدی است. همیشه نقشه‌ای از کلیت مسیر، باید جلوی شما باشد که بتوانید کلیت را از بالا نگاه کنید تا اگر سراغ یک نقطه سیاهی که باید برطرف بشود، رفتید، این کل را فراموش نکنید. اگر کل را فراموش کنید، دچار ناامیدی و احساس‌های کاذب می‌شوید. امروزه در جامعه، احساسات کاذبی ایجاد شده است و ما برای هر کنشگری و اقدامی‌ در وهله اول باید این احساسات کاذب را بشکنیم و مستقیماً با واقعیت مواجه شویم. این احساسات باعث می‌شود دور خودمان پیله‌ای ببندیم و از واقعیت دور شویم. در بعضی موارد به قدری این احساسات بر ما غلبه می‌کنند که بدیهیات و مسائل روشن را هم نمی‌بینیم.

 

پیش‌فرض غلط- تصمیم غلط

دو نمونه از احساسات کاذب غالب در جامعه کنونی ما عبارتند از:

۱. نظام ناکارآمد است و وضعیت کنونی از لحاظ اقتصادی، فرهنگی و … وضعیتِ خوبی نیست.

۲. مردم از دست رفته‌اند و از لحاظ فرهنگی، سیاسی و… فاسد شده‌اند.( این احساس بیشتر بین انقلابیون و مذهبیون وجود دارد)

دو احساس نادرستی که پیش روی ماست. احساسات غلط باعث می‌شود تصمیمات غلط بگیریم. وقتی پیش‌فرض‌های غلطی در ذهنتان ‌‌به‌وجود می‌آید، مبتنی بر این پیش‌فرض‌‌ها، تصمیمات غلط می‌گیرید.

 

چند نمونه پیش‌فرض غلط

مردم تلویزیون نمی بینند!

وقتی در جمع‌های خودمان بحث می‌کنیم، بعضاً گفته می‌شود که مردم دیگر تلویزیون ایران را نمی‌بینند و با صدا و سیما قهر کردهاند، اصلاح طلبان و دیگران هم به این مطلب دامن می‌زنند. در حالی که غالب مردم تلویزیون می‌بینند!

بیاییم کف جامعه را ببینیم و ذهنی صحبت نکنیم.

یک مثالِ نقص: همین الان(بعد از ظهر) تقریباً نصف مردم جامعه سرِ کار هستند، مغازه و..  و تعداد ‌‌کمی هم نیست. بخش قابل توجهی از جامعه، مغازه‌دار هستند. عده زیادی از این مغازه‌دارها تلویزیون دارند و تماشا می‌کنند یا دارند رادیوپیام و اخبار گوش می‌دهند. داخل اغلب تاکسی‌‌ها، (راننده یا مسافر) ارتباطی به رادیو یا صدا و سیما دارند. پس چطور ما به این راحتی می‌گوییم مردم تلویزیون نمی‌بینند؟! حداقل این است که مردم مجبورند برای ساعاتی به صدا و سیما وصل باشند.

مثالِ نقضی دیگر: چند وقت پیش سریال حضرت یوسف(ع) برای چندمین بار(۲۵ امین بار) از شبکه آی فیلم پخش شد. فضای اینستاگرام-‌که به نظر ما دورترین فاصله را از صدا و سیما دارد- به سمت یوزارسیف و دابسمش و طنزهایی متناسب با این سریال، رفت؛ یعنی تلویزیون روی اینستا هم تاثیر گذاشته است. در خیابان مردم متناسب با همین سریال، جوک و دابسمش می‌سازند و این یعنی تکراری صدا و سیما هم دیده می‌شود.

مثالِ نقضی دیگر: چند ماه قبل گفته شد بازار مرغ به هم ریخته است؛ آقایی در تلویزیون اعلام کرد: بروید مرغ بخرید که ماه بعد اوضاع درست بشود. همه ما دیدیم بسیاری از مردم، ‌‌بهخاطر کنترل بازار مرغ بیشتر از نیازشان مرغ خریدند. این خبر از تلویزیون به این مردم رسید. اتفاقاً شبکه‌های ماهواره‌ای می‌گفتند برعکس عمل کنید.

مثالِ نقضی دیگر: آقای فردوسی‌پور در برنامه نود به گفته خودش، ۴۰-۴۵ میلیون نفر بیننده داشت. اما اکنون که ایشان از صدا و سیما بیرون آمده و در بستر‌های مجوزدار جمهوری اسلامی، برنامه‌ای طراحی کرده و برنامه‌اش را آنجا پخش می‌کند، تعداد بیننده‌اش به یک میلیون نفر نرسیده است و مشهود است که به دریوزگی افتاده و با چیزهای زرد مبتذل از قبیل خاطرات بی‌خود فوتبالیست‌‌ها و مطالب هنجارشکن می‌خواهد بیننده جذب کند. سلبریتی‌هایی که پارسال از تلویزیون قهر کرده بودند، با سبک‌های مختلف دارند پیام می‌دهند که بگذارید ما به تلویزیون بیاییم. اگر تلویزیون دیده نمی‌شود، چرا ‌‌این افراد این‌قدر زور می‌زنند به تلویزیون بیایند؟! وقتی خوب دقت می‌کنید و به طور مثال در مورد صدا و سیما می‌بینید تلویزیون واقعاً دارد دیده می‌شود و این که مدام می‌گویند تلویزیون دیده نمی‌شود یک دروغ سیاسی است که عده‌ای برای ‌تضعیف صدا و سیما آن را به راه انداخته‌اند.

همه ‌‌این مواردی که ذکر شد در کنار این نکته است که در کل دنیا، تمرکز به تلویزیون کم شده است. یعنی همین الان هم بعضی از برنامه‌های تلویزیون، در تلوبیون بیشتر بیننده دارد تا خود تلویزیون. آقایی که رییس مایکروسافت بود، ۱۵-۱۶ سال پیش می‌گفت «یادتان هست من فلاپی و سی‌دی را منقرض کردم؟! می‌خواهم تلویزیون را هم منقرض کنم.» یعنی در این دنیای جدید باز هم می‌گوییم «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» بیننده دارد.

بنابراین اینکه «تلویزیون دیده نمی شود» یکی از احساس‌های غلط ماست و طبق آن، تصمیم غلط می‌گیریم. در جلسه‌ای بودیم آقایان می‌خواستند تصمیمی‌ بگیرند که درباره موضوع مشخصی، در تلویزیون یک برنامه بسازیم، شخصی گفت: تلویزیون نه! کسی آن را نمی‌بیند باید در گوشی آن برنامه را بسازیم، در صورتی که دارد تصمیمی‌ مبتنی بر یک تفکر و احساس غلط می‌گیرد.

 

مردم بی دین شده اند.

پیش فرض غلط دیگر این است که مردم بی‌دین شده‌اند؛ دین‌داری مردم و جوانان تضعیف شده است. وقتی چنین چیزی در ذهن ما نقش می‌بندد و می‌خواهیم برای جوان‌ها تصمیم‌گیری کنیم، اولین چیزی که به ذهنمان می‌آید این است که ‌‌این‌ها اسلام سرشان نمی‌شود؛ اخلاق ندارند و …؛ پس بیاییم برای آن‌ها کلاس یا جلسه را با موسیقی برگزار کنیم تا جذب شوند. اگر برنامه با موسیقی نباشد، جوانان نمی‌آیند، چرا؟ چون در ذهنمان جوانان افرادی هستند که کتاب نمی‌خوانند، دین را نمی‌فهمند و کلاً بی‌دین هستند. در حالی که از اول خلقت تا کنون افراد بد و منحرف ‌‌همیشه وجود داشته‌اند.

می‌گوییم یاد قدیم‌‌ها به خیر! آیا دهه۶۰ همه خوب بودند؟ شما در محلتان لات و لوت و قمه کش نداشتید؟ این در حالی بود که آن موقع اینترنت و فضای مجازی نبود؛ ویدیو ممنوع بود و … امروزه موارد زیادی به آن شرارت‌ها اضافه شده است. ما باید همه این موارد را در نظر بگیریم.

در اعتکاف امسال حدود ۸۰۰هزار نفر شرکت کرده بودند که ۵۰۰هزار نفر از آن‌ها جوان بودند. این آمار عجیبی است. ‌‌این‌ جوانان برای چه به اعتکاف می‌روند؟ سه روز باید گوشی را کنار بگذارند (شرط ورود به اعتکاف حضور بدون گوشی است). در اعتکاف فقط نماز، روزه و سخنرانی آخوند است و هیچ یک از این چیزهای جذاب وجود ندارد. مراسم‌های دعای عرفه را به خاطر بیاورید و با ۲۰ سال پیش مقایسه کنید؛ ۲۰ سال پیش در کشور، چند نفر به مراسم دعای عرفه می‌رفتند و امروز چند نفر می‌روند؟! دعای عرفه چیزی است که جمهوری اسلامی مد کرد و قبل از انقلاب نبود. دوره‌ای بود که در حوزه فقه می‌خواندند می‌گفتند مسائل اعتکاف، مبتلا بِه نیست و آن را رد می‌کردند اما الان صفحات اعتکاف با توجه به سوالات شرعی مردم، دارد اضافه می‌شود و به قدری مبتلا بِه شده است که داستان آن عوض شده است.

یا مثلا گفته می‌شود: «جمعیت مساجد کم شده است و کسی به مسجد نمی‌رود. مسجدها به اتوبوس سالمندان تبدیل شده‌اند. صندلی می‌چینند و فقط چهار نفر پیرمرد نماز می‌خواند.»

چه کسی گفته مساجد خلوت شده است؟ معمولاً مساجد برای نماز ظهر خلوت است، آیا برای نماز مغرب نیز خلوت است؟! اصلاً مسجد خلوت است، آیا هیئت‌ها هم خلوت است؟ مردم زمانی به مسجد می‌آیند که نیازی داشته باشند. اینجا یک مسجد است که صد کار دیگر در کنار برگزاری نماز در اینجا انجام می‌شود، لذا مردم به این مسجد می‌آیند. برای مثال قبلاً، ختم‌ها را در مساجد می‌گرفتند، الان در تالار عروسی می‌گیرند؛ آیا به این معنی است که مردم بی‌دین شده‌اند؟ نه! مردم پارکینگ می‌خواهند و مسجدها پارکینگ ندارند. صد نفر آدم می‌خواهند به ختم بیایند؛ قبلاً با یک اتوبوس می‌آمدند اما الان از مکانهای مختلف می‌خواهند بیایند، مسجد پارکینگ ندارد و آنجا ترافیک ایجاد می‌شود. تالار عروسی، هم صندلی دارد و هم پارکینگ دارد، پذیرایی و … هم راحت‌تر است. وقتی درست تحلیل نمی‌کنید، این گزاره اشتباه مدام تکرار می‌شود که «مردم بی‌دین را باید دین‌دارشان کنیم.» در صورتی که مردم، دین‌دار هستند؛ برای حضور در مراسم اعتکاف دعوا است و باید قرعه کشی کرد یا قصه اشتیاق مردم به زیارت اربعین را باید تحلیل کرد.

 

مردم دیگر فرزندانشان را به حوزه نمی‌فرستند.

در خود حوزه هم این گزاره غلط بود که به ما گفتند «مردم دیگر فرزندانشان را به حوزه نمی‌فرستند. مردم بی‌دین شده‌اند. باید برای جذب حوزه کاری بکنیم.» من ۲۰ سال پیش در سال ۸۰ طلبه شدم. در آن زمان برای حوزه ما در تهران۱۲۰۰ نفر شرکت کردند، ۹۰۰ نفر قبول شدند در حالی که ۴۰۰ نفر می‌خواستند. پارسال ۱۵۰۰ نفر طلبه برای ثبت نام آمدند بعد می‌گویم کم است. شما نسبت به چه سنجش  می‌کنید که می‌گویید کسی طلبه نمی‌شود؟!؛ در صورتی که مراکز دانشگاه پیام نور دارد تعطیل می‌شود و مخاطب ندارد. با شعار یک بچه یا دو تا کافی است، جمعیت رو کم کرده‌ایم. جمعیت نزولی شده است. دبیرستان‌ها هم دارند تعطیل می‌شوند. نگاه‌های این شکلی باعث می‌شود که ما احساس بحران کنیم و تصمیم‌های هیجانی بگیریم. جمهوری اسلامی با این حرکتی که در دنیا ‌‌به‌وجود آورده و در برابر یک تمدن بزرگ ایستاده است و حرف جدید دارد، طبیعتاً نمی‌تواند ‌‌بسیار عادی باشد.

 

حال مردم بد است!

متأسفانه ما در مسئله نخبگانی نیز این مشکل(پیش‌فرض‌های غلط) را داریم. به طور مثال، جامعه شناس ما در جامعه می‌چرخد و دختری که در یک پارک قمه کشید را می‌بیند؛ با جامعه شناسان دیگر جلسه می‌گذارد که چرا جوان‌های مملکت اینجوری شده‌اند؟ پس آموزش و پرورش و نهادهای فرهنگی در این چهل سال چهکار می‌کرده‌اند؟ از آن طرف وقتی در اعتکاف هشتصد هزار نفر یا در اربعین چند میلیون نفر شرکت می‌کنند، ‌‌این‌ها لال می‌شوند، مدام حرف تلخ و سیاه می‌زنند. مدام به ما القاء می‌شود که داریم در یک جای مزخرف زندگی می‌کنیم. به مردم چنین القائاتی می‌شود که حال مردم بد است. شب یلدا هنرپیشه‌ها را دعوت می‌کنند و می گویند «ما می‌خواهیم مردم را بخندانیم، تا حال بد مردم، کمی خوب شود.» فرض کنید یک نفر به اینجا وارد شود و بگوید بوی بدی می‌آید، نفر دوم هم همین را بگوید، یک نفر اینجا، بر اساس این تلقین پنجره را باز می‌کند. نمی‌خواهم بگویم که مشکلات نیست، می‌فهمیم که مشکلات و گرانی هست؛ ولی می‌خواهم بگویم چقدر داریم ضریب می‌دهیم و چقدر با واقعیت مواجه هستیم؟

می‌گویند حال مردم بد است اما در نوروز ۱۴۰۲ آمار مسافرت‌ها را بررسی کنید؛ ۵۷ میلیون اقامت ثبت شده است. در حالی است که مدام القا می کنند مردم به لحاظ اقتصادی، مشکلات عدیده‌ای دارند که حتی نمی‌توانند نان بخرند.  ۵۷ میلیون اقامت ثبت شده است و آمار افرادی که مثلاً چادر می‌زنند و ثبت نمی‌شود را در نظر نمی‌گیریم، مردم در مسافرت، غذا می‌خورند، بنزین مصرف می‌کنند؛ اگر حالشان بد است، چطوری می‌توانند مسافرت بروند؟!! هیچ کس، ‌‌‌‌این‌ موارد را نمی‌بیند.

یکی دیگر از واقعیت‌های موجود این است که وقتی خیابان‌های همین جا را رصد کنید، موتوری های زیادی می‌بینید که پشت‌شان یک صندوق به عنوان اسنپ، اسنپ فود و… گذاشته اند. اگر مردم بیچاره هستند، نان یا تخم مرغ بخورند. چرا غذا از رستوران سفارش می‌دهند؟ چرا حتی نانشان را هم از این طریق می‌خرند که بیست هزار تومان گرانتر است؟ ۹ ساعت در فضای مجازی است طبیعی است که حال و احساس بد او را می‌گیرد که ما یک مسافرت هم نمی‌توانیم برویم و منظورش این است که مسافرت خارجی نمی‌توانیم برویم. فکر می‌کند مردمی که در لندن زندگی می‌کنند در سال یک هفته به پاریس می‌روند. در حالی که مثلا فردی هم که اهل لندن است، چهل سال است که در لندن زندگی می‌کند و یک روز هم پاریس نرفته است.

 

وضع بد حجاب

در مورد وضعیت حجاب که دغدغه بچه‌های مذهبی است؛ در برخی محله‌ها مثل نظام آباد و … وقتی دقت می‌کنی می‌بینید که گشت ارشاد هم نیست و هر کسی هر چه دلش بخواهد میپوشد و کسی هم کاری با آن‌ها ندارد(یعنی امر به معروف هم تعطیل است)؛ پس چرا این‌همه آدم باحجاب هستن؟! این مورد را باید تعجب کنیم. ملتی که یک زمانی(قبل از انقلاب) مینی‌ژوب می‌پوشیده است، الآن برای چی این‌قدر با حجاب هستند؟!

روزنامه‌های قبل از انقلاب را بخوانید. پلیس در مصاحبه‌ای گفته بود یکی از عوامل تصادف(مگر آن موقع چقدر ماشین یا خیابان بوده است؟!) تصویر سردرهای سینما و خانم‌هایی هستند که مینی ژوپ می‌پوشند. آن ملت، امروز به این ملت عفیف تبدیل شده‌اند.

بنده خدایی مدام می‌گفت جوان‌ها عضو گروه ضد شده‌اند و …. بیچاره شدیم و جوان‌ها از دست رفتند. گفتم با شهید مطهری موافق هستید؟ شهید مطهری در سال ۴۳ می‌گویند که جوان‌های امروز عصیان‌گرند، هر کاری می‌گوییم یک کار دیگر می‌کنند. به او می‌گویی شلوار بپوش، آن را پاره می‌کند و می‌پوشد. کفش را تا میزند و می‌پوشد‌… یعنی خصوصیت جوان این است. حساب کنید  سال ۴۳ که ‌‌بسیاری از دستگاه‌های ارتباطی و موبایل نبود ایشان این نظر را راجع به جوان داده بودند، الآن هم جوان‌ها همان اخلاق عصیان‌گری را دارند. لذا باید با واقعیت مواجهه درست داشته باشیم.

 

با انصاف باشیم!

آقایی همین هفته پیش، از آمریکا به ایران آمده بود. می‌گفت، سوار اتوبوس شده تا برود ایران را بگردد، جاهای مختلف ایران رفته بود. بعد می‌گفت از این جاده‌‌‌ها می‌رفتیم، از تونل رد می‌شدیم، از روی پل رد می‌شدیم، مثلاً، وقتی از جاده‌های سه بانده، دو بانده، رد می‌شدیم، می‌گفتم، سلامتی آقای خامنه‌ای صلوات! سلامتی آقای رئیسی!… مردم به من اعتراض کردند، آقا چه خبر است؟ تو از کجا آمده‌ای؟ پاسدار هستی؟ گفتم نه! من از آمریکا آمده‌ام. شما چطور یک دست انداز می‌بینید، یک جا ترافیک می‌شود، به آخوندها فحش می‌دهید، حالا از این آبادی‌ها(عمران و سازندگی) رد می‌شوید، این‌ها پیش از انقلاب نبوده است، سال۸۱ ساخته شده، آن یکی سال ۹۴ ساخته شده، یک صلوات هم برایشان بفرستید… واقع بین باشیم؛ آیا ما بیشتر باید صلوات بفرستیم یا بیشتر باید فحش بدهیم؟!!

در یکی از شهرهای کهگیلویه و بویراحمد، با یک بنده خدایی بحث می‌کردم، این آقا مغازه خشکبارفروشی دارد، وضعش از من و شما بهتر است، به من می‌گفت: اگر قرار بود که فقط یک نفر حرف بزند، بقیه گوش بدهند(منظور ولایت فقیه است)، اگر قرار بود انتخابات صوری باشد، اگر قرار بود دوباره مردم محروم باشند، پس برای چه ما انقلاب کردیم؟

به او گفتم: خوش انصاف! تو الان اینجا نشسته‌ای و داری سر تا پای نظام را نقد می‌کنی، به نظام می‌گویی دیکتاتوری، سلطنتی و …! موقعیتی که الان در آن هستی را با ۵۰ سال پیش مقایسه کن! در موقعیت پدران شما، یک اربابی داشتند، به او نمی‌توانستند حرف بزنند، صندوق رأی را اصلاً نمی‌دیدند و نمی دانستند چیست؟! برق و آب و گاز و بهداشت و…. نداشتند… اما امروز چی؟! با انصاف باشیم.

 

جوان سوییسی، جوان ایرانی…

ما در مسجد یک کاری جالبی انجام دادیم، به شما هم پیشنهاد می‌کنم. یک آقایی را آوردیم از او پرسیدیم آقا شما چند سالتان است؟ مثلا ۷۲ سال، از ایشان خواستیم مثلا ۱۵ سالگی خود را برای ما تعریف کند. آن آقا نوجوانی خود را هم در همان محله سپری کرده بود، تعریف کردند که آب و برق و امکانات نبود. از یک شخص ۴۲ ساله هم همین درخواست را کردیم. او هم چیزهایی از اول انقلاب تعریف کرد. در مرحله آخر از یک جوان مثلا ۲۰ ساله خواستیم ۱۵ سالگی‌اش را تعریف کند. در نهایت از مردم خواستیم این سه وضعیت را با هم مقایسه کنند. آقای جوانی که فکر می‌کنی بیچاره و بدبخت هستی و جو‌‌ان‌های سوئیس و نروژ و امارات و… دارند خوش می‌گذرانند. ببین تو طی تنها چند سال، از این نقطه به اینجا رسیده‌ای؟! آن جوان سوئیسی که تو از او می‌گویی کشورها را استعمار و غارت کرده است و سیصد سال است کشورش، کشور شده است و دویست سال است قانون اساسی دارد. شما در عرض چهل سال(پس از انقلاب تا کنون) که جنگ، تحریم و این همه دشمن داشته‌ای، از روستایی که نمی‌دانسته است در روستای پایینی چه خبر است، به اینجا رسیده‌ای که توانسته‌ای مدرک دانشگاهی بگیری، مطالبه‌ات این است که من یک کار می‌خواهم نه اینکه جاده و… می‌خواهم؟!! ما باید این احساس بد را درابتدا در خودمان و سپس در جامعه بشکنیم. برخی جوانان می‌گویند همه جا پیشرفت کرده است، این در حالی است که همه جا پیشرفت نکرده است. ما در مورد ۵۰ سال پیش صحبت می کنیم نه ۵۰۰ سال پیش، تمام این علوم آن موقع هم بوده است. باید واقعیت را به این جوانان نشان بدهیم. مثلا فیلم‌های لورل-‌‌هاردی مربوط به ۱۵۰ سال پیش است، ببینید در چه کشوری زندگی می‌کرده‌اند؛ قطار، مترو، ماشین و تلفن وجود دارد. در حالی که ۱۵۰ سال پیش، در همین ایران، جاده نبوده است. بله درسته؛ علم پیشرفت کرده است اما مسئله این است که تو پیشرفت کرده‌ای! مسئله این است که انقلاب اسلامی استعداد تو را-آن چیزی که چند دهه پیش کسی تحویل نمی‌گرفت-به حساب آورده است. پول بود ولی به تو نمی‌دادند! الان تو را آدم حساب کرده‌اند؛ انقلاب آمد و به شما این جرئت را داد، که به عنوان جوان ۲۰ ساله، حرفت را بزنی، مطالبه‌ات را بیان کنی، آدم باشی، بله تو مال این مملکت هستی و علم و مطالبه‌ات را می‌خواهند.

 

دل چرکین شدن از ولی!!

اول باید احساس درون خود را تغییر دهیم؛ ما مجبور به دفاع از انقلاب نیستیم؛ بلکه با افتخار داریم از یک دستاورد مهم روی زمین و از یک واقعیت دفاع می‌کنیم-که قابل دفاع است.- اگر این احساس را کنار نزنیم اولین اتفاقی که برای ما می‌افتد این است که با رهبری فاصله پیدا می‌کنیم. مقام معظم رهبری در ۱۹ دی فرمودند «مردم خوبی داریم.» رهبری مرتب می‌گویند «ما به قله نزدیک شده‌ایم. شرایط خوب است. ان شاءالله داریم جلو می‌رویم.» ما دائماً می‌گوییم ایشان چه می‌گویند؟! نمی‌بینند مثلا مردم در سطل زباله‌ها می‌گردند؟ ‌‌این‌ها را نمی‌بینند؟… و کم کم از ایشان فاصله می‌گیریم و نسبت به ولی خودمان دل چرکین می‌شویم. افرادی که فهم کلان ندارند، مثلاً سابقاً مدیر مسئول روزنامه کیهان بوده، اکنون دری وری می‌گوید و از شاه و سلطنت دفاع می‌کند! ولایت فقیه را به سلطنت یک آدم فاسد مبتذل مثل محمدرضا می‌فروشد!! چون این آقا درک ندارد؛ فکر می‌کند حضرت آقا که این حرف‌‌ها را می‌گوید، پیر شده‌اند و چهار نفر از اطرافیان به ایشان می‌گویند همه چیز خوب است و آمار بیخود می‌دهند و…. در حالی که این‌طور نیست، ایشان می فهمند و دارند مدیریت می‌کنند و واقعیت را می‌گویند. ما باید این نکته را بفهمیم؛ که در یک واقعیتِ رو به جلو قرار داریم.

 

صعود چهل ساله

اولین نقش ما این است که در خودمان با واقعیت مواجه شویم و ببینیم که نظام ما، یک نظام رو به پیشرفت است و به طور کلان و از بالا نگاه ‌کنیم و ببینیم که نسبت به تنها بیست سال پیش، نه به نسبت پیش از انقلاب، ما پیشرفت‌های چشم‌گیری داشته‌ایم. کارکرد کتاب «صعود چهل ساله» همین است که این نسبت‌‌ها را در کشورهای دیگر مقایسه کرده است. یعنی شما مثلا می‌بینید که آلمان از بیست سال پیش تا به حال چقدر پیشرفت کرده است و ما چقدر پیشرفت کرده‌ایم. سرعت پیشرفت علم، اقتصاد، صنعت و پزشکی ما چقدر بوده است و در کشورهای دیگر چه میزان بوده است.

 

نقاط قوت را ببینیم.

زمستان امسال دارد تمام می‌شود و در برخی مناطق، هوا سردتر از پارسال بوده است، با تمام صحبت‌های غلطی که در مورد آقای رئیسی می گویند؛

ü    زمستان امسال را بدون‌ افت فشار گاز و دو تابستان گذشته را بدون قطعی برق گذراندیم.

ü    در اوج تحریم‌ها تمام حقوق‌ها به موقع پرداخت می‌شود.

ü    روابط قطع شده با کشورهای مختلف دنیا، برقرار شده است.

ü    تولید نفت چندین برابر شده است.

ü    پروژه‌هایی که ۲۰ سال خاک می‌خورد به راه افتاده است.

ü    ۲۰۰۰ کارخانه تعطیل، مجدداً راه اندازی شدند.

هر وقت اصلاح‌طلبان خودشان سرکار نیستند، می‌گویند بقیه نمی‌فهمند! زمان احمدی نژاد هم همین را می‌گفتند؛ در حالی‌که کابینه دولت احمدی‌نژاد و آقای رئیسی هم از لحاظ سن و هم از لحاظ تحصیلات، جزء بهترین کابینه‌های انقلاب هستند. رزومه‌هایشان را با رزومه نعمت‌زاده، آخوندی، معصومه ابتکار و … مقایسه کنید.

 

مسافرِ ناجور؛ مسیرِ درست

 برخی القا می‌کنند دستگاه را فساد برداشته است، در حالی که این‌گونه نیست؛ بعضی از رفقای ما الآن نماینده مجلس هستند، آقای ایزدخواه، آقای دهنوی، آقای مالک شریعتی و …. برخی از این افراد دانشجو بوده‌اند و نماینده شده‌اند اما اخلاق و زندگی آن‌ها هیچ فرقی نکرده‌ است. باور کنید ‌‌بسیاری از نماینده‌‌های مجلس فقط یک حقوق مجلس را می‌گیرند و در جاهای دیگر خرج می‌کنند. در شهرستان حوزه انتخابیه، از جیبش هم خرج می‌کند. بعضی مشکلاتی که ما داریم اصلاٌ مشکل نیست ولی ما باورمان شده که مشکل بزرگی است. حضرت آقا مثالی می‌زنند که برای قبل انقلاب است؛ می‌فرمایند: فرض کنید شما می‌خواهید به مشهد بروید، اتوبوسی که در آن ۴ نفر معتاد و خلافکار هم وجود دارد به سمت مشهد می‌رود، اتوبوس دیگری هم به سمت همدان می‌رود منتها در آن مثلاً آیت‌الله بهجت، آقای بهاءالدینی، شهید سلیمانی و … حضور دارند. شما کدام اتوبوس را سوار می‌شوید؟ قطعا اتوبوسی که عازم مشهد است، اگرچه در این اتوبوس برخی افراد ناجور هستند ولی مقصد و مسیرش درست است، اگر توانستم در طول مسیر این‌ موارد را نیز اصلاح می‌کنم.

 

داعیه حکومت اسلامی یا تکلیف؟؟

طبق چیزی که ما از علمای شیعه (قرون گذشته) فهمیدیم، غیر از مسیر جمهوری اسلامی و نظام(حکومت) ولایت‌فقیه مسیر درست دیگری نداریم. یعنی اگر ما بخواهیم حکومت را عوض کنیم، نهایتاً یک ولی فقیه دیگر را جایگزین می‌کنیم. اما یک آدم دیوانه‌ای را سر کار نمی‌آوریم یا نظام سلطنتی یا دموکراسی را حاکم نمی‌کنیم. نهایت تغییرات این است که فرض کنیم خبرگانی‌‌ها تشخیص می‌دهند که رهبر کنونی رهبری بلد نیست و از فقیه جامع الشرایط دیگری می‌خواهند که رهبر شود. مسیر مد نظر ما مسیر ولایت فقیه و حکومت دینی است، زیرا طبق اعتقادات ما هیچ مسیر دیگری را نمی‌شود رفت.

حضرت آقا هم فرمودند: «یک موقع مردم این اعتقاد را نداشتند، بی خیال شدند. ما داعیه حکومت نداریم. ما که خوشمان نمی‌آید مسئولیت قبول کنیم. اگر مردم نخواستند ما می‌رویم کار خودمان را می‌کنیم؛ ولی آن جایی که مردم می‌خواهند، من وظیفه‌ام است.» وقتی امام خمینی(ره) وسط میدان می‌آید تقیه حرام است. این همه مردم وسط خیابان هستند و همه می‌گویند «خدا، قرآن، خمینی». دیگر اینجا وظیفه من است. همین کاری که امیرالمؤمنین کرد، مردم به خانه امیرالمؤمنین برای بیعت هجوم بردند، ایشان گفتند اگر آن عهدی که خدا از علما و ‌‌این‌ها گرفته است، نبود؛ من شما را قبول نمی‌کردم. اما الان وظیفه دارم.» الان وظیفه داریم نظام را حفظ کنیم و برای حفظ آن و مردم باید جان را فدا کنیم؛ مردمی‌که این نظام را می‌خواهند و به این نظام عشق می‌ورزند.

 

دل‌ها دستِ خداست!

الان گروه‌هایی دارند کار می‌کنند تا مشارکت در انتخابات بالا برود، خود همین یک نعمت است. یعنی جوان ما می‌فهمد الان باید چهکار کند و تکلیفش چیست؟ در انتخابات سال ۱۴۰۰ چنین چیزی نداشتیم؛ ما زور می‌زدیم که مردم بیایند و کار کنشگری انجام بدهند. امروز تماس‌هایی که با ما گرفته می‌شود نشان می دهد که جا‌های مختلف مردمی‌، دارد کار می‌شود، بعضی می‌گویند بعید نیست انتخابات امسال یک چیز عجیب و غریب باشد. وقتی کار دارد انجام می‌شود، خدا هم عنایت می‌کند. ما در محاسبات خود، کار‌هایمان را می‌کنیم، چهره به چهره با افراد حرف می‌زنیم و تبیین می‌کنیم و در نهایت یک محاسبه‌ای می‌کنیم در این محاسبه بدانیم که حساب و کتاب اصلی با خداست زیرا دل‌‌ها دست خداست. ۹ دی را ما به وجود نیاوردیم، ما بلد نبودیم ۹ دی ‌‌به‌وجود بیاوریم! عده‌ای گفتند: راهپیمایی ۹ دی حکومتی است، حضرت آقا گفتند اینان نمی فهمند با این تعبیرشان دارند از ما تعریف می‌کنند؛ اگر حکومتی بتواند چنین تجمعی را در کشور ایجاد کند، این حکومت بسیار بزرگ و قدرتمند است و برای چه با آن در می‌افتید؟! ایشان می‌توانستند بگویند ما مردم را جمع کردیم اما می‌گویند کار ما نبود! دل‌‌ها دست خداست! همین اتفاقی که امسال در کرمان رخ داد، بزرگ‌ترین عملیات تروریستی بعد از انقلاب بود. (در حادثه بمب‌گذاری حزب جمهوری اسلامی،۷۳-۷۴ نفر کشته شدند.) اما در این حادثه نزدیک ۹۰ نفر کشته شدند. فردای آن روز دوباره مردم با همان شور و حال به زیارت مزار شهید سلیمانی رفتند. مگر با این ملت می‌شود در افتاد؟

 

اهمّیتِ حضورِ مردم

در دوره قبلِ انتخابات مجلس، مسئله کرونا پیش آمد که مخصوصاً در میزان مشارکت شهر تهران ‌‌بسیار تاثیر گذاشت. مدام در مردم حالت ترس از کرونا ایجاد می‌شد و باعث شد یک عده پای صندوق رأی نروند. عملکرد دولت آقای روحانی هم تأثیر داشت. حس‌مان این است که این دفعه در شهرستان‌ها مشارکت ‌‌بسیار بالا است.  همین الان که یک ماه تا انتخابات مانده و هنوز فضای انتخاباتی در کشور حاکم نشده است، نظر سنجی‌ها مشارکت ۳۰- ۳۵ درصدی را نشان می دهد، هر چه جلوتر برویم این درصدها تا ۱۰ درصد هم بالاتر می‌رود.

امروزه می‌بینید که اتفاقات روز به روز تغییر می‌کند. همین تهدیدی که الان آمریکا علیه ایران کرده است، معمولا در چنین مواقعی، مردم غیرتی می‌شوند و وسط میدان می‌آیند. صحبت‌های اخیر آقا را ببینید که می‌فرمایند «مردم مهم هستند.»

نمی‌توانیم این را ندید بگیریم که « مشارکت مهم است ». اگر مشارکت کم شد باید این معضل را برطرف کنیم؛ اما حضور مردم در نظام جمهوری اسلامی منحصر در انتخابات نیست. یعنی شما می‌بینید که در همان موقع که انتخابات سال ۹۸ با مشارکت پایین برگزار شد، تشییع جنازه حاج قاسم با حضور عجیب و غریب مردم برگزار می‌شود. یعنی مردم ممکن است که در انتخابات شرکت نکنند ولی تشییع جنازه حاج قاسم را از دست نمی‌دهند، محرّم را از دست نمی‌دهند. مهم ‌است که ما «حضور مردم» را صرفا در انتخابات نبینیم. انتخابات مهم است و باید مشارکت را بالا ببریم ولی این هم مدّ نظرمان باشد که عرصه‌های حضور مردم منحصر در انتخابات نیست.

 

 تله های سیاسی!

در مورد گرانی‌های اخیر در بازار و رابطه آن با انتخابات باید گفت کار مافیا است. اگر یادتان باشد سال ۹۰ هم گرانی سکه و دلار اتفاق افتاد. از آن طرف آمریکا ما را تحریم کرد(تحریم‌های فلج کننده) و دلار از ۱۲۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان رسید. مافیا با نفوذ در صرّافی‌‌ها و بانک‌ها، توانستند دولت وقت را زمین بزنند و آقای روحانی رأی آورد. مردم ناامید شدند، ناگهان دلار ۳ هزار تومان و سکه ۲ میلیون تومان شد و کالاهای بسیاری گران شد. ولی به نظر می‌رسد کارهایی که الان در دولت انجام می‌شود، قابل توجّه است. اگر اغتشاشات سال گذشته انجام نمی‌شد دلار به ۳۰ هزار تومان نمی‌رسید.

آقای روحانی دلار را با ۲۶ هزار تومان تحویل داد و این چیزها را مردم نباید فراموش کنند که دلار ۳ هزار تومانی را ۲۶ هزار تومان تحویل داد. اگر نسبی حساب کنیم دلار در آن زمان ۱۰ برابر گران شده بود که الان دو برابر هم گران نشده است. باید این هیجانات را برای مردم بشکنیم، با بحث دلار جوّ روانی برای مردم ایجاد می‌شود ولی مسئله این است که مردم باید توجّه کنند که قدرت خریدشان چقدر تغییر کرده و خورد و خوراکشان چگونه است؟! نسبت به ۵ سال پیش تغییر خاصی کرده است؟ نباید در تله‌های سیاسی گیر بیفتیم، اقتصاد ما یک اقتصاد بیمار است که ۷۰ سال با سابقه غلط است و ربطی به این دولت و آن دولت ندارد ضمناً تحریم‌‌ها را هم اضافه کنید. ولی ما سیاسی کاری می‌کنیم، دولت روحانی که می‌آید برای ‌‌این‌‌که او را بکوبیم موضوعات گرانی را فریاد می‌زنیم ولی وقتی رئیسی می‌آید-همان‌ها که دولت دستشان بوده و می‌دانند به این دولت ربطی ندارد- شروع به کوبیدن دولت می‌کنند.

 

تشخیصِ زمانِ همدلی

امشب تیم ملی بازی دارد. فوتبالیست‌‌ها نیز این را متوجه می‌شوند زمانی که تیم ملی بازی دارد، زمان انتقاد و … نیست. مدام می‌گویند همدلی. تا دیروز به قلعه نویی فحش می‌دادند اما امروز می‌گویند بحث تیم ملی است، همه باید دفاع کنیم و برای بازیکنان انرژی مثبت بفرستیم.

ما یک ماه تا انتخابات وقت داریم، الان وقت همدلی است. زمان انتقادهایی از قبیل قدرت طلبی نمایندگان نیست. الان مسئله اصلی، مشارکت و روی کار آمدنِ مجلس قوی است. در حال حاضر وظیفه ما همدلی است. می بینیم که برخی مثل آقای رائفی پور در حال انتقاد هستند! الان وقت همدلی است؛ چون از طرف دشمن، راست و دروغ‌های زیادی مطرح می‌شود. به این هشتک‌‌ها خیلی اعتقاد نداریم اما به هر حال تا امروز هشتک مهم توییتر و … #رأی_بی_رأی است؛ یعنی ببینید دارند چقدر تلاش می‌کنند. سر قضیه مهسا امینی هم همین کار را کردند، ۱۲۰ میلیون هشتک زدند؛ زمانی که منافقین آلبانی نشین را گرفتند، هشتک‌‌ها به ۳ میلیون رسید، یعنی هشتک‌‌ها بهطور قابل توجهی کاهش یافت؛ مشخص است که سازمان یافته برای تولید هشتک‌ها کار می‌شود.

وضعیت حال حاضر هم همین است، از همه طرف دارند می‌زند و مردم هم دارند از همه طرف می‌خورند. ما الان تنها یک وظیفه داریم؛ آن هم «همدلی» است. رهبر معظم انقلاب تعبیری دارند که می‌فرمایند: «گاهی اوقات یک حرف حق، پازل دشمن را تکمیل می‌کند.»

-وقتی این سخن گفته می‌شود که نماینده‌های مجلس به‌خاطر قدرت طلبی آمدهاند،- بگویید: اینطور نیست. این فرد هم مثل من و توست. نمی‌شود که ما بدون سند و مدرک به مردم بگوییم ‌‌این‌ها برای قدرت طلبی یا رانت آمده‌اند.

-وقتی می‌گویند«اگر شخصی بخواهد نماینده شود و داخل لیست قرار بگیرد، میلیاردی از او پول می‌خواهند» از آن‌ها سند بخواهید.-بگویید: چه کسی میلیاردی پول داده است؟ اسم ده نفر را بگویید؟

البته نمی گویم این قبیل افراد نیستند بالاخره مجلس است و یک عده منافق نیز ممکن است در آن باشند، در دستگاه پیغمبر هم منافق وجود داشت، منافق در چنین موقعیت‌هایی ‌‌به‌وجود می‌آید دیگر! ۵ ماه قبل یا ۵ ماه بعد زمان صحبت در مورد قدرت طلبی نماینده‌ها است؛ اما اکنون مانند آن حالتی است که در بازی فوتبال ده دقیقه پایان بازی است و یک-هیچ عقب هستیم، الان زمان پاسکاری، بازی ترکیبی و … نیست. تاکتیک در این زمان باقیمانده فقط حمله به سمت دروازه است.

 

نظارت بر شخص اول حکومت!

مجلس خبرگان یکی از ویژگی‌های خاص جمهوری اسلامی است. در هیچ کجای دنیا چنین ما به ازائی نداریم که بتواند بالاترین مسئول مملکتی را تحت نظارت آنلاین و در لحظه قرار دهد. اگر الان بخواهند رییس جمهور را برکنار کنند مراحل بسیاری دارد ولی مجلس خبرگان همین الان می‌تواند جلسه تشکیل بدهد و بگوید این رهبر صلاحیت رهبری ندارد و فردا یک رهبر دیگر انتخاب کنند. طی شبهه‌ای می‌گویند «رهبری در جمهوری اسلامی مادام العمر است.» در حالی‌که اصلا مادام العمر نیست. هر لحظه شخص رهبری خطایی بکند از صلاحیت خارج و برکنار می‌شود. از این جهت مجلس خبرگان مجلس مهمی ‌است.

صلاحیت رهبری را باید در بحث فقاهت تعیین کنند. نظام ما، یک نظام دینی است. برای انتخاب رهبری، به دنبال فردی سیاسی یا فرمانده نظامی نبودیم؛ گر چه این کارها را هم می‌کند. مشخصه‌ای که در ولی فقیه مهم است «تصمیم‌گیری مبتنی بر فقه» است؛ نه نظرات شخصی خودش. خبرگان این نکته را باید تشخیص بدهند. به خاطر همین است که سخت‌گیری در فقاهت خبرگان توسط شورای نگهبان ‌‌بسیار زیاد است و هر کسی را قبول نمی‌کنند، از اول انقلاب هم همین طور بوده است. یعنی ‌‌بسیاری از ثبت‌نام کنندگان رد صلاحیت می‌شدند.

معروف است که مرحوم آیت‌الله مؤمن امتحان شفاهی‌های خبرگان را سخت می‌گرفت. مثلا استان فارس، در مجلس خبرگان ۵ کرسی دارد اما ۴ نفر تأیید صلاحیت شده‌اند. شورای نگهبان می‌توانست نمایش بازی کند و بگوید ۷ نفر را تأیید صلاحیت کنیم، بگذار انتخابات برگزار شود. می‌گوید نمی‌توانم به خاطر این که دهان آمریکا و … را ببندم تأیید صلاحیت بیجا انجام دهم…، همین الان که ‌‌رسانه‌ها روی عدم صلاحیت حسن روحانی مانور می‌دهند، نزدیک ده نفر نماینده ولی فقیه در استان رد صلاحیت شده‌اند.

خبرگان مثل مجلس نیست که بگویند این فرد حقوق‌دان یا … است ان شاءالله نماز می‌خواند و تأیید صلاحیت شود. اصل نظام ما ولی فقیه است وگرنه مجلس، رئیس جمهور و فرمانده ارتش را همه جای دنیا دارند. مجلس خبرگان پیوند دموکراسی و دین است. لذا می‌بینید مجلس خبرگانی داریم که خودمختار است، همه قوانین خود را خودش تصویب می‌کند و هیچ کس به خبرگان نظارت ندارد. یعنی خود اعضای خبرگان سال‌های خدمت(دوره ۸ ساله) و تعداد اعضایش(حدود ۸۸ عضو) را مصوب کرده است. قانون اساسی اختیارات بسیار زیادی به خبرگان داده است و هیچ کس حتی رهبری نمی‌تواند روی حرف خبرگان حرفی بزند.

همه مردم خون دادند و شهید شدند به خاطر این‌که طرف‌دار اسلام هستند لذا شخصی ‌باید حاکم این مردم باشد که اسلام را پیاده کند. یک جاهایی هم خود آقا می‌گویند نظر من این است یعنی نظر ولایی نمی‌دهند؛ اما اگر به نظری تحت عنوان حکم خدا رسید، همه ما باید به آن عمل کنیم؛ اینجاست که ولی فقیه مهم می‌شود.

برای این که مردم را به انتخابات دعوت کنید، یکی از چیز‌هایی که حتماً روی آن می‌توانید مانور دهید، مجلس خبرگان است. مجلس خبرگان به معیشت مردم کار ندارد و افرادی که در آن هستند معمولا آدم‌های پاک و سالمی هستند و در زندگی‌شان نمی‌توان فسادی پیدا کرد. بگویید «تو بیا رأی بده! می‌گویی مجلس عملکرد درستی نداشته و …؛ به خبرگان رأی بده. یکی دو نفر خبرگان را بنویس.» در مورد مجلس خبرگان راحت‌تر می‌شود بحث کرد. اگر اهمیت مجلس خبرگان را درست به مردم توضیح بدهیم، در انتخابات‌ آمار مشارکت در خبرگان ‌‌بسیار بیشتر از مجلس می‌شود. چون واقعا هم افراد پاک، ساده و سالمی هستند و معمولاً مردم در شهر خودشان آن‌ها را قبول دارند. عالم اخلاق و دین هستند و از لحاظ مالی و سبک زندگی برای مردم قابل قبول هستند.

امکان ارسال نظر وجود ندارد!