بسم الله الرحمن الرحیم
- محورهای صحبت علی اکبر جباری، دبیر تشکل راه بیداری
- جلسه ۲۸۷ راه بیداری مورخ ۲۰ دی ماه ۱۴۰۲
بزرگ همچون امیرکبیر
امروز سالگرد شهادت امیر کبیر است. امیرکبیر آشپززادهای در قصر شاهان قاجار بود، قائم مقام فراهانی او را کشف کرد. قائم مقام فراهانی به پسرشاه درس میداد، امیرکبیر زمانی که چای میآورد، پشت در میایستاد و به درس گوش میداد؛ بهطوری که از آن شاهزاده درس را بهتر فرا می گرفت. لذا ایشان را نیز تحت آموزش قرار دادند و در دربار شاه بزرگ شد. دوره اصلی حضور امیرکبیر در دربار مربوط به دوره محمدشاه -پدر ناصرالدین شاه- بود و در زمان ناصرالدین شاه ادامه پیدا کرد. امیر کبیر، ناصرالدین شاه را بزرگ کرد و برای او مثل پدر بود و ناصرالدین شاه، امیرکبیر را مثل پدر دوست داشت. زمانی که به سلطنت رسید، امیر کبیر را صدر اعظم خویش کرد. او ۳ سال صدراعظم بود اما مادر شاه و اطرافیان شاه علیه امیر کبیر فضا سازی کردند تا به نقطهای رسید که شاه دستور قتل امیر کبیر را داد. طی ۳ سال امیرکبیر کارهایی انجام داد که هنوز اثرش ماندگار است.
دلیل ماندگاری کارهای امیر کبیر در ۳ سال، اخلاص است. در زمان ایشان برای ساخت ساختمانی، مراسم کلنگ زنی بود، همه ایستاده بودند، امیر کبیر گفت: اینجا جای مهم و مقدسی است، کسی باید کلنگ بزند که نماز شبش ترک نشده باشد؛ همه رفتند عقب و فقط خودش ماند. کلنگ را برداشت و مشغول شد. با این که از دوران کودکی در دربار شاهان قاجار بزرگ شده بود اما نماز شبش ترک نشده بود، الان هم در حرم امام حسین(ع) دفن هستند. بالأخره کسی که کار را برای خدا انجام دهد، بعد از این همه سال نامش باقی میماند.
امیر کبیر در دوره محمد شاه چندان مطرح نبود. در سه سال دوره ناصرالدین شاه که صدر اعظم شد به خاطر کارهای بزرگی که انجام داد هنوز نامش در تاریخ میدرخشد. اما خود ناصرالدین شاه که حدود ۵۰ سال شاه بود، معلوم نیست قبرش کجاست و هیچ اثری از او نمانده است. لذا:
- اخلاص در کار بسیار مهم است.
- انسان در هرجایی قرار میگیرد باید کار درست را انجام دهد؛ یعنی همچون امیرکبیر روحیه اصلاح گری داشته باشد و از خود بروز دهد.
خانه خدا در انحصار اهل دنیا!
یکی از معضلات کشور و خصوصاً تهران در کارهای فرهنگی، گرانی مِلک است. مسجدها مِلک دارند و افراد فرصتطلب چنگ انداختهاند و مساجد را برای آن املاک گرفتهاند. لذا یکی از مسائلی که باید برای رفع آن، انقلاب شود آزاد کردن ملک مساجد از چنگال این افراد است. کاری نیست که با دستور رهبرمعظم انقلاب یا مرکز رسیدگی به امور مساجد حل میشود. حتی شنیدهایم که مرکز رسیدگی به امور مساجد نمیتواند هیئت امناء را عوض کند و امام جماعت تنها با خواست و نظر هیئت امناء عوض میشود. باید یک انقلاب سراسری رخ دهد تا مساجد از دست این افراد فرصت طلب آزاد شوند. هر مسجدی که ملک دارد، نمیتوان به عنوان فعالیت فرهنگی به آن وارد شد؛ چون نگران هستند که گروهی بیاید، قدرتمند کار کند، مسجد را بگیرد و در نهایت املاک مسجد از دست آن افراد در بیاید. املاک مسد را به هرکس که دوست دارند اعم از خودشان، دوستان و اقوام به هر قیمتی دلشان بخواهد، اجاره میدهند. اما شما را برای کار فرهنگی در مسجد راه نمیدهند. در صورتی که این مغازهها باید تأمین کننده بودجه مساجد برای انجام کارهای فرهنگی باشد؛ اما برعکس مانع شدهاند. فردی (خصوصاً بازنشسته)آرام آرام به مسجد رفت و آمد میکند و با موقعیت سنجی در هیئت امناء نفوذ میکند و مانع کار میشود.
مساجد در تهران درآمد بسیاری دارند؛ مغازههایی دارند که هر یک را ماهی حدود چهل میلیون اجاره میدهند. برخی مساجد فقط از مغازهها حدود یک میلیارد درآمد دارند. یک خادم دارند که ماهی ۵-۱۰ میلیون به او حقوق میدهند. چرا یک نفر دیگر را نمی آورند که با ماهی ۱۰ میلیون، نگهبان مسجد باشد تا در طی روز درب مسجد جهت امور فرهنگی و تردد افراد باز باشد. میدانید در تهران چقدر فضا برای جلسه گذاشتن و کار فرهنگی داریم؟! اما اگر بخواهید یک کار ساده انجام دهید، جان آدم را به لب میرسانند. به سازمانها و ادارهجات مختلفی باید نامه بزنید، به امام جماعت و هیئت امناء مسجد توضیح بدهید و … . در برخی مساجد ۲۰ دقیقه بعد از نماز، آقای خادم چراغها را خاموش میکند، درب مسجد را میبندد و میرود. در صورتی که میتوانند دو نفر بیاورند تا درب مسجد همیشه باز باشد. حضرت آقا فرمودند: درب مساجد به روی مردم باید باز باشد.
مرکز رسیدگی به امور مساجد که تهی از خاصیت است. خود مساجد هم با وجود درآمد بسیار، همچنان به دنبال کسب درآمد هستند. امامزادهها هم فضاهای بسیار خوب و بزرگی دارند؛ اما یا بسته است یا متولیان امامزاده همکاری نمیکنند. این مکانها برای جمع شدن مومنین برای انجام فعالیتهای مختلف از کار فرهنگی تا محرومیت زدایی، کلاسهای آموزشی، فرهنگی و … بسیار مهم هستند. این مصیبتی است که واقعا آدم نمیداند برای حل آن چه کار باید کرد!
زخم زبان بدتر از زخم شمشیر
یکی از سختیهای دعوت مردم برای شرکت در انتخابات مجلس این است که ما برای دنیای دیگران تلاش میکنیم. توضیح آن برای دیگران سخت است؛ دیگران به چشم یک فرد نادان به آدم نگاه میکنند که «تو داری برای لذت یک عده دیگر تلاش میکنی!»
قصه زخم زبان و تعریض و کنایه، از زمان حضرت آدم(ع) تا الان بوده است. پرت و پلاهایی که به حضرت نوح(ع) میگفتند و با زبان، حضرت نوح(ع) را اذیت میکردند. بلایی نبود که بنی اسرائیل با زبان سر حضرت موسی(ع) نیاورده باشند. کارهای غیرزبانی هم که سر جای خودش…. دوره پیامبر(ص)، دوره اهل بیت(ع)، مردم کوفه با زبانشان چگونه حضرت امیر(ع) را اذیت می کردند؟! با امام حسین(ع) در روز عاشورا با زبان و بعد با شمشیر چه کردند؟! میخواهم بگویم قصه سختی کارها در این موارد است و متأسفانه ما داریم از انقلابیها این حرفها را میشنویم: که «چهار سال قبل به ما گفتید رأی بده، رأی دادیم چه شد؟ در صورتی که خود ما نیز از عملکرد مسئولین شاکی هستیم و مورد بازخواست اطرافیان نیز قرار میگیریم.» اما چاره چیست؟
قدرت مردم
«انتخابات» نماد و شاخصهای است که حکومت با آن میتواند ادعا کند، که مردم پای حکومت، ولیّ جامعه و امام هستند. در دنیا دشمنان ما بر اساس میزان مشارکت مردم در انتخابات برنامهریزی میکنند. دلیل اصلی ترور سردار سلیمانی این نبود که آمریکاییها ۲۰ سال به دنبال ایشان بودند و یکدفعه ایشان را یافتند و درجا ترور کردند. سالهای سال میدانستند ایشان کجاست، کجا میرود و میآید. خود سردار سلیمانی هم میدانست؛ حتی ایشان گفته بودند که پهبادها و دوربینهای دشمن، ایشان را همه جا رصد میکنند.
پس چرا در آن موقعیت خاص سردار سلیمانی را شهید کردند؟
چون احساس کردند که مردم از دور حکومت متفرق و پراکنده شدهاند. ترور شهید سلیمانی بعد از ماجرای بنزین ۹۸ بود که ۷۰-۸۰ شهر کشور درگیر آشوب با قدرت تخریب بالا شد به طوری که حتی در آشوب “زن-زندگی -آزادی” هم شدت تخریب به آن میزان نبود. یکی مثل رئیس جمهور قبل هم بر سر کار بود که رسماً به دشمن گِرا میداد «ما ضعیف هستیم. خزانه خالی است و …» و در قصه بنزین هم مردم را به تمسخر گرفتند که«من هم نمیدانستم، من هم جمعه صبح فهمیدم!» آمریکائیها بسیار قبلتر میتوانستند سردار سلیمانی را ترور کنند اما ترسشان از مردم اجازه نمی داد!
رسانه یک پرده و لفافه جلوی چشم ما گذاشته که ما نتوانیم اتفاقات را شفاف ببینیم بلکه با عینک و فیلتری که رسانه میخواهد، اتفاقات را میبینیم.
سردار سلیمانی را شب جمعه ترور کردند و ترامپ ملعون همان شب سخنرانی کرد و گفت «ما این شخص را زدیم؛ چون آمریکائیها را کشته بود و…» بسیار با قدرت گفت:« اگر ایران بخواهد انتقام بگیرد، ۵۲ نقطه ایران را میزنیم، از حرم امام رضا(ع) تا تخت جمشید و بیت رهبری و…»
چرا قبلا چنین تهدیدی نکرده بود؟
به خاطر ترس از مردم. ترور شهید سلیمانی نشاندهنده این بود که فکر می کردند مردم پشت حکومت را خالی کردهاند. این تهدید هم پیرو همان ترور بود! اصلاً سابقه نداشت که اینطور ما را تهدید کنند! سالهای سال است که با ما درگیر هستند اما هیچگاه نمیگفتند بیت رهبری، حرم امام رضا(ع)، تخت جمشید و۵۲ نقطه حیاتی، مذهبی، نظامی و تاریخی شما را میزنیم. سر قصه ترور جرئت پیدا کردند، چون احساس کردند که مردم از دور حکومت پراکنده شدهاند.
ماجرای عین الاسد پیش آمد و ایران برای اولین بار پایگاه رسمی آمریکا را با موشک زد و رسماً اعلام کرد: «من زدم.» چه اتفاقی افتاد؟ هیچی
تا ۱۸ ساعت صدایی از ترامپ درنیامد. شورای امنیت آمریکا به او گفته بودند حق ندارد حرف بزند؛ بعد هم که برای صحبت آمد، نفسش بالا نمیآمد، با جملات کوتاه و بریده بریده سخن میگفت و رنگ چهرهاش برافروخته بود. خبر آمد که برخی سرهنگهای آمریکا گفتند که ترامپ تا سر حد مرگ ترسیده است. از چه ترسید؟
- تشییع جنازه چند میلیونی در ایران و منطقه؛ حتی بتپرستهای هندو در تبّت هند هم برای شهید سلیمانی، مراسم و راهپیمایی برگزار کردند.
- هدف قرار دادن عین الاسد توسط ایران بهطور علنی و با اعلام رسمی؛ در همان روز اطرافیان ترامپ و برخی فرماندهان مطلبی منتشر کردند مبنی بر ترسیدن ترامپ تا سرحد مرگ. کسی که آن طرف دنیا است و بمب اتم زیر دستش است، با وجود آن همه محافظ و ارتش و خدم و حشم چطور آنقدر ترسیده است؟!
برای کسی که ایمان نداشته باشد، قدرتِ مردم ترسناک است. تکیه گاه اصلی فرد مؤمن خداست و مردم را آنچنان در محاسباتش نمیآورد اما کسی که خدا را در نظر ندارد، میگوید اگر این موج بخواهد راه بیفتد و سمت من بیاید، چه کسی میتواند جلویش را بگیرد؟ بعد از زدن عین الاسد، لحن آمریکا چرخید وحتی به آن ۵۲ نقطه نگاه چپ نکرد؛ به خاطر تشییع جنازه میلیونی سردار سلیمانی جرئت نکرد.
به این آسانی نیست!
بعد از آن حرکت عظیم مردمی و خروش مردم در سراسر ایران و دنیا، قصه هواپیمای اوکراینی پیش آمد. چرا؟ زیرا خدا نمیگذارد انسانها رایگان و با یک تحریک احساسی، هدایت شوند و به بهشت بروند؛ خدا غربال میکند و امتحان میگیرد. چندین بار این اتفاق افتاده است که یک اتفاق بزرگ رخ بدهد و مردم همراه جبهه حق شوند، سپس یک فتنه ای رخ داده است و مردم از راه حق جدا شدهاند. در قصه سردار سلیمانی نیز همینطور شد، فتنهای رخ نداد؛ اما قصه هواپیمای اوکراینی، ترمزی برای خروش هیجانی مردم شد.
بالاتر از امیرالمؤمنین که نیستیم!
مسئله «مردم» بسیار مهم است. در انتخابات، سختی کار این است که شما ۴ سال قبل، محکم پای یک لیست ادعا کردید و همه را راضی کردید به آنها رأی بدهند، رأی هم آوردهاند؛ اما اولین و مهمترین شعار یعنی شفافیت آراء را هنوز انجام ندادهاند. پس از ۴ سال دوباره باید از همان افراد حمایت کنیم و این بسیار سخت است. نمایندگان با رِندی و پررویی تمام شفافیت آراء را به نتیجه نرساندند، پروژههای کلیدی و کلان از قبیل لایحه حجاب، شفافیت آرا و … را معلق نگه داشتهاند؛ لایحه حجاب هنوز بیرون نیامده است و هر روزی که در قصه بیحجابی جلو برویم؛ برگرشتن به حالت قبل بسیار سختتر میشود! در مورد حجاب؛ اصلاً نیاز به لایحه و قانون نداشتیم چون در رابطه با مبارزه با بیحجابی قانون داشتیم؛ اما اجرا نمیشد. فرضاً لایحه جدید تصویب هم بشود، در اجرا هیچ اتفاقی نمیافتد؛ چون بسیار گسترده است و فرد قانونگریز یک قسمتی از قانون را بهانه میکند که انجام ندهد.
لذا این مجلس با لقب «انقلابی» هم خراب کرده است اما به خاطر یک مصلحت بزرگتر، دوباره باید رأی بیاورد و از همان مسیر قبلی دوباره از آن پشتیبانی شود. امیرالمومنین(ع) در روز سقیفه میتوانستند همه را تار و مار کنند اما نکردند! همسرشان به شهادت رسید؛ اما برای مصلحتی بالاتر، به حکومت بیربطترین افراد، تن دادند؛ سختی کار و بزرگی امیرالمومنین(ع) اینجا معلوم میشود که حضرت(ع) به یک تکلیف و مأموریت عمل کردند و صدایشان درنیامد. کل افراد سقیفه ۵۰-۶۰ نفر و کل ماجرای کوچه ۲۰-۳۰ نفر بودند و یل بیبدیل عرب کسی نبود که توان مقابله با این افراد را نداشته باشد؛ منتها تکلیف داشتند!
برخی میگویند: این نمایندگان فعلی به اسم انقلابیگری دارند سوء استفاده می کنند یا اصلا کار نمی کنند، ما چطور برای رأی آوردنِ دوباره این نمایندگان کار کنیم؟
ما از حضرت امیر(ع) که بالاتر نیستیم؛ همانطور که حضرت از یک سری آدم نابکار کوتاه آمدند تا جاییکه به خلیفه دوم(قاتل همسرشان) در اداره مملکت کمک می کردند؛ ما نیز باید از برخی عملکردهای بد نمایندگان، کمکاریها و کار نکردنهایشان، برای مصلحتی بزرگتر(حفظ و تقویت نظام اسلامی) کوتاه بیاییم.
کسی که به این مرحله برسد، مؤمنی میشود که قلبش ایمان آزموده است… فرمودهاند: ولایت خداوند را هر کسی نمیتواند تحمل کند، مگر نبی مرسل یا مؤمنی که قلبش، ایمان آزموده است؛ لذا اسیر این متلکها و کنایهها و تیکهها نباید شد و اینها نباید اذیتمان کند.