بسم الله الرحمن الرحیم
- محورهای صحبت دبیر تشکل راه بیداری، علی اکبر جباری
- جلسه ۲۸۲ مورخ ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۲
دین داری گزینشی، آفت تشکیلات مذهبی
یکی از مشکلاتی که بسیاری از تشکلهای مردمی در زمینه مسائل فرهنگی، مطالبهگری و … درگیر آن هستند این است که عده قابل قبولی در تشکل دور هم جمع میشوند اما در کنار یکدیگر نمیتوانند کار تشکل را ادامه دهند و پس از مدتی، تشکل از هم گسسته میشود، مجدداً افراد جدیدی جذب تشکل شده و دوباره این اتفاق میافتد؛ خصوصا بعد از کرونا بیشتر شاهد این اتفاق هستیم. در تشکلهایی هم که بسیار خوب کار میکنند، شاهد ورودی و خروجی بسیار زیاد اعضا هستیم. اگر در تشکل، ثبات افراد و اعضا وجود نداشته نباشد و بخواهد بر اساس کار تشکیلاتی و علمی پیش رود، آن تشکل به اهدافش نمیرسد. کارهای روزانهاش انجام میشود، اما توفیق و موفقیت موثری نخواهد داشت. این مطلب بسیار مهمی است. یکی از دلایل عدم پایداری اعضاء در تشکل، «عدم مدیریت درست و دقیق تمایلات» و «دینداری گزینشی» است.
کاری را شروع میکنیم، سپس کار دیگری پیش میآید که از آن بیشتر خوشمان میآید، کار اول را رها میکنیم. متأسفانه دلیل جابهجایی ما، سنجش و بررسی تکلیف نیست؛ بلکه معیار ما این است که از این تشکل، سخنران و نوع فعالیتش خوشمان میآید یا نه!! در صورتیکه ما باید ببینیم موضوع فعالیت تشکل چیست و آن موضوع برای جامعه اسلامی، امت اسلامی و حکومت اسلامی از چه درجه اهمیتی برخوردار است. امروزه موضوعات بسیار زیادی در حوزه دین وجود دارند که ما باید به آنها بپردازیم، منتها زمان ما محدود است. آیا در این وقت کم، موضوعات را درست اولویتبندی کردهایم یا خیر؟
آیا روح و روان به یک معنی است؟
همانطور که گفته شد اولین موردی که باعث عدم ثبات ما در تشکل میشود «عدم مدیریت تمایلات(دین داری گزینشی)» است. مورد دوم– اتفاق جدیدی که در چند سال اخیر افتاده و کرونا به آن دامن زد– بحث تسهیل و اشاعه فرهنگ ارتباطات از طریق فضای مجازی و و انجام تمام امور زندگی از طریق فضای مجازی، اینترنت و اپلیکیشنها میباشد. در یک روز، تعداد کارهایی که انجام میدهیم بسیار بیشتر از دورهای است که گوشیها هوشمند نبود و اینترنت نداشت. در سالهای نه چندان دور برای پرداخت قبض آب و برق باید به بانک مراجعه می کردیم و پس از چند ساعت معطل شدن در صف، یک قبض پرداخت میکردیم و اگر به موقع مراجعه نمی کردیم آب و برقمان قطع میشد. برای بسیاری از کارها باید حضوری به ادارهجات میرفتیم؛ اما الان بیشتر کارها مجازی شده است. این اتفاق باعث شده که ما در روز تعداد عملیات بسیار بالایی داشته باشیم، منتها حواسمان به ظرفیت روحی و ظرفیت روانیمان نیست.
میگویند روح و روان، دو چیز جدا هستند. روان یک پارامتر دنیایی است که دیده نمیشود و با قرص بالا و پایین میشود. به طور مثال مصیبتی به شخصی میرسد، روانش اندوهناک میشود، قرص میخورد و خوب میشود، یا شخصی که افسردگی دارد، روانش دچار بیماری شده است، وقتی قرص میخورد، خوب میشود. اما چون روح یک پارامتر دنیایی نیست نمیتوان آن را با قرص بالا و پایین کرد. اگر فردی حسود باشد یا حال نماز خواندن ندارد و …(مشکلات روحی)، نمیشود این مشکلات را با قرص درمان کرد.
وقتی، فردی یکی از عزیزانش را از دست میدهد، روانش به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد، طوری که اشتهای غذا خوردنش بسیار کم میشود یا به صفر میل پیدا میکند. درحقیقت ظرفیت روانی این فرد پر شده است. همه این مسائل مربوط به روان است. اما در رابطه با روح، وقتی روضه سید الشهدا میروید بسیار گریه میکنید؛ اما تا برنامه تمام میشود، شروع به گفتن و خندیدن با بغلدستیتان میکنید. این گریه، گریه الکی نبوده است؛ بلکه واقعا از درونتان یک ناراحتی غلیان میکرده است و شما اشک میریختید. اما بعد اتمام مراسم هم برای نذری امام حسین(ع) اشتها دارید و هم با بغل دستیتان میخندید و وقتی به خانه میآیید سرحال هستید و حال و هوای مجلس ختم را ندارید. حتی در روز عاشورا، بعد از هیئت، حالت بعد از تدفین یک نفر را ندارید. این یک اتفاق روحانی است که درون ما رخ میدهد.
ظرفیت روانت را بیهوده نسوزان!
برخی اتفاقات بر روان ما اثر میگذارد و مربوط به این دنیا است و روان ما اشباع میشود و بازده ما پایین میآید. در دنیای امروز سرعت اتفاقات بسیار زیاد است. با گوشی پول پرداخت میکنیم، با یک نفر گفتوگو میکنیم، چند کلاس شرکت میکنیم، همه اینها کار و عمل است و ظرفیت روان ما را پر میکند و از یک جایی به بعد حوصله یکسری کارها را نداریم.
به طور مثال، ما به دانش آموزان میگوییم مراقب باشید زمانی که با گوشی زیاد کار میکنید، ظرفیت روانی شما پر میشود. بدنتان خسته نیست، اما ذهن و روانتان اشباع شده است؛ لذا دیگر کشش درس خواندن ندارید. تفاوت زیادی ندارد که داخل خانه و روی مبل با گوشی کارهایتان را انجام دهید یا به خیابان بروید و کارها را انجام بدهید..
در علم روانشناسی آمده است تعداد تصمیمهایی که در طول روز میتوانیم بگیریم، محدود است. لذا افراد موفق میگویند که شما وقتی میخواهید بیرون بروید کوپن تصمیمگیری خود را برای این که چه لباسی بپوشم(یکسری لباس از قبل جلوی دست خود بچینید)، مصرف نکنید.. با این فکر کردن دارید کوپن تصمیم خود را میسوزانید و ظرفیت روان خود را پر می کنید. شخص در طول روز برای کارهای ساده و بیهوده کوپن تصمیمگیری خود را مصرف کرده است اما در محل کار که جای اصلی تصمیمگیری است، حالت کسالت، سنگینی و کسلی دارد. ظرفیت کوپن تصمیمگیری(روان) این فرد پر شده است زیرا ظرفیت روان افراد محدود است؛ اگرچه آدم با آدم فرق دارد؛ یک نفر میتواند وزیر یا رئیس فلان سازمان شود و موفق هم باشد، این فرد ظرفیت روانی بسیار بالایی دارد و میتواند در روز هزار تا تصمیم بگیرد اما شخص دیگری فقط ظرفیت ۳۰ تصمیم را دارد…
مدیریت روان را یاد بگیریم.
باید مراقب باشیم خودمان را گول نزنیم و داخل این تله _که من داخل خانه هستم و وقت زیادی دارم و میتوانم این کار را انجام دهم_ نیفتیم و هر روز به فعالیتهای فوق برنامه خود اضافه کنیم و هم زمان در سه تشکل دیگر نیز حضور داشته باشیم. همه این موارد دارد توان روان شما را مصرف می کند!!
ما اگر میخواهیم موفق باشیم باید:
۱. از تعدد فعالیت ها بپرهیزیم. یک سری کارها در زندگی مانند شغل و خانه داری واجب است و آنها را باید انجام دهیم.
۲. فعالیتهای فوق برنامه را باید مدیریت کنیم.
بسیاری اوقات لزومی ندارد که مدیر فلان سازمان باشیم تا تصمیم گیری ما مهم باشد. به طور مثال برای یک خانم خانه دار تصمیمگیری در مورد اینکه ناهار یا شام چه بپزد جزء تصمیمهای واجب است؛ اما برخی افراد کوپن تصمیم و ظرفیت روانی و ذهنی خود را با تعدد کارهای فرهنگی پر میکنند. از یک جایی به بعد دیگر کشش ندارند و مدام از این شاخه به آن شاخه میپرند. ظرفیت روانی ما باید مدیریت شود و با تعدد فعالیت ها آن را نسوزانیم.
ارتقاء ظرفیت روحی
چند راهکار جهت ارتقاء ظرفیت روحی وجود دارد:
۱. ارتباط ما با خداوند از طریق ذکر: ذکر گفتن باعث میشود ظرفیت روحی ما بیشتر شود. تنها موردی که در آن افراط نداریم و هر چه انجام دهیم کم است، ذکر میباشد. ممکن است در نماز خواندن یا برخی مناسک دینی دچار افراط شویم اما بزرگان گفتهاند هر چقدر این ذکر گفته شود(تلاوت قرآن و ذکر گفتن) ظرفیت روحی را ارتقاء می یابد.
۲. درست بودن نیت، مسیر و هدف. بدین معنی که در انتخاب هایم به دنبال یک کار خوب از میان کارهای خوب دیگر نیستم؛ بلکه بر اساس تکلیفم فعالیتم را انتخاب می کنم. ممکن است به خاطر هوای نفسم دنبال مطلبی میروم و دلیل عقلی درستی هم که این کار را اولویتدار نشان دهد، وجود نداشته باشد. در حالیکه ممکن است انسان کاری به عهده بگیرد که تمایلی به انجام آن ندارد و پر از ابهام است و مسیر آن هموار نیست به این دلیل که تکلیف الهی این است. نیت فرد این است که این کار را به خاطر خدا و امام زمان انجام دهد.
کسی که با این مدل فعالیت کند، ظرفیت روحی او وسعت مییابد و به عقلش اضافه میشود. اگر بتوانیم به این نقطه برسیم، برای خودمان ظرفیت روحی ایجاد کرده ایم. اما در تشکلی که بسیار دلباز، به همراه دوستانمان، روی موضوعی که مورد علاقه مان است کار کنیم، شاید ظرفیت روحی و عقل ما گسترش پیدا نکند.
در روایت داریم کسی که دنبال هوای نفسش برود یک تکه از عقلش برای همیشه از بین میرود و کسی که مخالفت با هوای نفس میکند، به عقلش اضافه میشود. هوای نفس لزوما ما را به کار حرام تشویق نمیکند، ممکن است کاری که هوای نفس به آن تشویق میکند، کار حلال و ارزشمندی باشد؛ اما وقتی برای خدا، خودمان رو در سختی میاندازیم، خدا به عقل ما اضافه میکند. عقل همان ظرفیت روحی است. بزرگان ما گفتهاند کسی که عقلش زیاد شود به درجات بسیار بالای عالم سلطه پیدا میکند. مسیر سیر و سلوک الی الله، مسیری است که با سختی زیاد همراه است. اگر مسیری را ترسیم کردیم که در آن سختی نکشیدیم، آن مسیر، مسیر رشد ما نیست حتی اگر زیارت امام حسین باشد! بهخاطر همین است که میگویند برای زیارت امام حسین(ع) پیاده برو! یکی از دلایل برجسته بودن پیادهروی اربعین، سختی آن است! این که ما با هواپیما برویم و همه چیز حاضر و آماده باشد حتی زیارت امام حسین که میتواند سبب ارتقاء ظرفیت روحی انسان شود ممکن است از اثرش کاسته شود! گاهی اوقات سختی ما همان تحمل ابهام یا فشار فکری است. فکر کردن به این که در مورد این مسئله چه کار کنیم؟! سختی ما تن دادن به لوازم کار تشکیلاتی است.
می خواهم حال دلم خوب شود …
نوع سختی که هرکس باید تحمل کند متفاوت است: گاهی پایبند بودن به لوازم کار تشکیلاتی، گاهی فکر کردن و مداومت بر فکر کردن تا خدا راهحلی جلوی پای ما بگذارد! گاهی دست کشیدن از فعالیتی بسیار جذاب با فضایی دوستانه است که حال دلمان را خوب می کند…. درحالیکه حال دل ما وقتی خوب میشود که برای رضای خدا و امام عصر(عج) دنبال تکلیفمان برویم حتی اگر از آن کار خوشمان نمیآید و برایمان سخت است! وقتی خودتان را در آن سختی بیاندازید، حس سختی کنار میرود و حال دلتان برای همیشه خوب میشود. سختی کار برای یک نفر فکر کردن، برای شخص دیگر تحمل زمختی اطرافیان و برای دیگری تنهایی کار کردن و …. است. تحمل این سختی ها میتواند کلید گشایش باشد!
آقای جاودان میفرمودند: آدم عاقل کسی است که تمام دو دوتاهایش چهارتاست. به تمام کارهایی که میداند درست است، کامل عمل میکند. از آقای بهجت درخواست کردند که به ما توصیهای بکنید تا در سیر و سلوک الی الله موفق باشیم؛ ایشان در کلامی با این مضمون فرمودند: بروید و به چیزهایی که میدانید درست است، عمل کنید.
یک شبه ره صد ساله می روند…
گاهی اوقات یک نفر که ۵۰ سال است نماز شب میخواند به جای خاصی نرسیده است زیرا این عمل او در راستای اطفای اهواء نفسانیاش است؛ اما یک شخص معمولی هم که از قضا نمازش هم شل و ول است یک دفعه از همه جلو میزند چون در انجام تکلیف خود استقامت داشته است. در روایتی به نقل از امام باقر(ع) آمده که فرمودند: «در آخرالزمان افراد تازه به دوران رسیدهای از مومنین پدیدار میشوند که کارهایی را انجام میدهند (مثل نماز و روزه،) که به دین، جان، مال و حیثیتشان ضرر نمیزند. اینها اهل امر به معروف نیستند، چون احساس میکنند به آنها ضرر میزند.» و در ادامه روایت می فرمایند: (نقل به مضمون) «اگر نماز و روزه هم به جان و مال و حیثیت و راحتیشان ضرر میزد آن را هم انکار میکردند و کنار میگذاشتند، همانگونه که عالی ترین فرایض -که امر به معروف و نهی از منکر است- را کنار گذاشتند.»
چرا امر به معروف اینقدر فضیلت دارد که تمام کارهای خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف مثل قطره ای(نم دهان) در برابر اقیانوس ژرف هستند؟ چون امر به معروف سخت است. برای برخی افراد امر به معروف از جهاد سختتر است. در حالیکه امر به معروف از جهاد سخت تر نیست. به طور مثال، اگر در خیابانهای تهران تذکر بدهید یک به تو چه میگویند، جیغ جیغ میکنند و یک سیلی هم توی گوش آمر به معروف میزنند. معمولا بیشتر از این نیست اما اگر کسی بخواهد برای جهاد به سوریه، لبنان یا فلسطین برود با گلوله میزنند و او را شهید میکنند؛ اما بسیاری حاضرند به جهاد بروند اما امر به معروف نکنند. برای برخی افراد امر به معروف به قدری سخت و در جامعه ترک شده است که واجب فراموش شده لقب گرفته است. به خاطر همین است آیت الله کشمیری فرموده بودند: ( کسی که اهل امر به معروف باشد یک مسیر سیر و سلوک ۷۰-۸۰ ساله را در۴-۵ سال طی میکند.» دلیل این سخن این است که انسان در امر به معروف و نهی از منکر «به استقبال سختی ها» می رود. البته برخی افراد هستند که در انتخاب سختیها به سراغ سختیهایی میروند که از آن خوششان می آید. سختی که انسان از آن خوشش بیاید سختی نیست؛ مانند کوهنوردی که کارسختی است؛ اما عدهای آن سختی را انتخاب میکنند و خوششان هم میآید.
گزینش حتی در انتخاب سختی ها
ما در سختیها نباید بگردیم و سختیهایی را انتخاب کنیم که تمایل داریم؛ بلکه باید ببینیم تکلیف چیست و به سراغش برویم. در بین تکلیفها هم نیز باید اهم تکالیف را تشخیص بدهیم. در اوج حمله داعش به عراق و سوریه، برخی از دوستان ما میخواستند به سوریه بروند به آنها گفتم که در تهران کارهای بر زمین مانده بسیاری داریم و به اندازه کافی داوطلب برای حضور در جبهههای سوریه وجود دارد، شما بیایید کارهای بر زمین مانده را دست بگیرید؛ اما آنها گفتند که ترجیح میدهند به سوریه بروند زیرا آن کارهای بسیار مهم و واجب-که یکی از آنها همین امر به معروف و مطالبه گری بود- باب میلشان نبود.
ما باید مراقب اشتغالات خود باشیم و بالاتر از توان برای خود کار نتراشیم و قبول نکنیم. من با چندین نفر از اعضای تشکل که راه بیداری را کنار گذاشته بودند، صحبت کردم. در مذاکرهای که داشتیم قبول کردند که مطالبهگری کار اهم و مهمترین کار است اما به نقطهای رسیدیم که باید بین تشکل راه بیداری و فعالیت دیگر آن شخص، یکی را انتخاب کنند، آن چیزی را که دوست داشتند، انتخاب کردند و برای راه بیداری و مسئولینش در کار آرزوی موفقیت کردند.
ما باید فعالیتهایمان را مدیریت بکنیم و ببینیم تکلیف چیست و به خاطر سختی، جاخالی ندهیم و سراغ آن سختی برویم که باب میلمان است!!