بسم الله الرحمن الرحیم

  •  محورهای صحبت‌ دبیر تشکل راه بیداری، جناب آقای علی اکبر جباری
  • جلسه ۲۷۹، ۲۴ آبان‌ماه ۱۴۰۲

پرهیز از سؤال مداوم

این روزها ایام سالگرد علامه طباطبایی است. ایشان چند ویژگی عجیب داشتند؛ آیات قرآن را با آیات دیگری از قرآن تفسیر می‌کردند، فیلسوف درجه یکی بودند، مجتهد بودند اما به دنبال مرجعیت نرفتند. ایشان در اواخر عمر، دچار بیماری پارکینسون یا لرزش دست شده بودند. پزشکان بعد از مشاهده اسکن مغز ایشان گفته بودند تمام گره‌های مغزشان باز شده است(مغز یک حالت گره گره است). به ‌‌ایشان گفته بودند «شما به اندازه ۷۰۰ سال از مغزت کار کشیده ای.» نتیجه ‌‌این ۷۰۰ سال، تفسیر المیزان است.

یکی از ویژگی‌های مهم‌‌ ایشان این بود که سؤال نمی‌پرسیدند. ایشان نقل می کردند که در ۲۰ سال دوران تحصیلم، تنها  یک سؤال  از استاد پرسیدم! ایشان فیلسوف متبحری بودند. مباحث فلسفه به قدری پیچیده است که از ابتدا برای انسان سؤال پیش می‌آید و ابهام دارد. سؤال در اثر ابهام به‌وجود ‌می‌آید این که علامه می فرمایند در مدت ۲۰ سال، من تنها یک سؤال پرسیدم، نه به این معنی که برایشان سوالی پیش نمی آمد بلکه بدین معنی که خودشان به دنبال پیدا کردن جواب سوالاتشان می رفتند. اما متأسفانه بسیاری از ما در هر موردی سؤال داریم یا می گوییم برای جوان‌ها سؤال پیش می آید!! تاجِ تنبلی را روی سرمان گذاشته ایم و دائما سوال می پرسیم. در صورتی که اگر سؤال داریم باید به دنبال جوابش بگردیم؛ امروزه هم در خصوص هر چیزی در اینترنت و گوگل اطلاعات فراوان است… برخی افراد فکر ‌می‌کنند سؤال پرسیدن یک ویژگی خاص است.

ادب در مقابل خدا و بنده خدا

یکی از دلایل سؤال نپرسیدن علامه، ادب بسیار زیاد ایشان بود. به قدری مؤدب بودند که می‌گفتند آن لحظه‌ای که لب حوض نشسته‌ام و می‌خواهم وضو بگیرم، خجالت می‌کشم که این چند لحظه را در محضر خداوند بدون وضو هستم. در محضر انسان‌ها هم بسیار مؤدب بودند؛ دو زانو می‌نشستند و تکیه نمی‌دادند. آدم مؤدب همه جا مؤدب است نه فقط نزد خدا. این ویژگی ایشان یک خُلق و صفت بود و رسیدن به یک صفت بسیار زحمت می خواهد. ادب بسیار زیاد ایشان مانع از سؤال پرسیدن از استاد می شد؛ تا مبادا ایشان سؤالی بپرسند که استاد نتواند جواب بدهد.

این ویژگی سؤال نپرسیدن علامه در حالی بود که ایشان فیلسوف برجسته‌ای بودند. شما کتاب «نهایه الحکمه» علامه را بخوانید. خط به خط این کتاب، در انسان ایجاد سوال می کند و بدون پرسش از استاد نمی‌توان مطالب را درک کرد. این کتاب بود و ایشان در بسیاری از علوم نظیر عرفان، اخلاق، منطق، نجوم، ریاضی و …. استاد بودند. ایشان انسان بسیار ویژه ای بودند و متأسفانه برای شناخت ایشان، وقت نگذاشته‌ایم.

یکی دیگر از ویژگی‌های ایشان دقت در گفتار و نوشتار بود؛ دقتی تواَم با انصاف بود. ایشان اصلاً اهل تعصب نبودند که تنها به فلاسفه اهمیت بدهند و اخباری‌ها و … را تخریب یا رد کنند، یا روی مطلبی تعصب داشته باشند. مدام عبارات «به نظر میرسد، می‌تواند این‌طور باشد، شاید این‌‌طور باشد و …» را به کار می‌بردند، در صورتی که ایشان به قدری از نظر علمی قوت داشتند که می‌توانستند محکم، مطالب را بیان کنند و پیش بروند اما این‌طور نبودند.

ما مامور به تکلیف هستیم نه نتیجه…

یکی از ویژگی‌های مهم رهبر انقلاب این است که منظومه فکری ایشان منطبق بر سنت‌های الهی است. ایشان حتی پیش از انقلاب، بسیار دقیق سنت‌های الهی را می‌شناختند؛ بر آن اساس فکر می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند. کسی می‌تواند این چنین باشد و عمل کند که ایمان بسیار قوی داشته باشد. مؤمن کسی است که به وعده‌های الهی اعتماد دارد.

یکی از سنت‌های الهی این است که آهِ مظلوم، یقه ظالم را می‌گیرد. منتها ما نمی‌توانیم مصداق، زمان و نحوه تأثیر آن را تشخیص بدهیم. این قسمت مبهم ماجرا است؛ مثلا بعد از واقعه کربلا، نصرت الهی، طبق آن چیزی که در ذهن ماست، محقق نشد. همه مردها شهید شدند اما خون مظلومین، دامن یزید و بنی امیه را بلافاصله نگرفت. اما بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال، در جریان انقلاب اسلامی اثر قیام سیدالشهداء را  واضح و روشن دیدیم.

ما با دست خالی، ۴۵ سال است که جلوی دنیا ایستاده‌ایم. ‌آن‌ها یک به هزار از ما جلوتر هستند، اما کسی، زورش به ما نرسیده است. البته این‌که چه زمانی زور ما به بقیه می‌رسد؟ مطلب دیگری است. فعلاً زور دنیا به ما نرسیده است؛ چون پرچم انقلاب اسلامی، ذیل پرچم عاشورا بلند شده است. شعار انقلاب-«هیهات من الذله»- ، شعار امام حسین بوده است، نصرتی که در ذهن ما است، که باید برای امام حسین علیه السلام، آن موقع اتفاق بیفتد، ۱۴۰۰ سال بعد اتفاق افتاده است.

دیروز هم که خبر آمد من و تو در حال تعطیل شدن است. پارسال در آشوب مهسا این همه در آتش آشوب دمیدند اما الان یکی یکی دارند تار و مار می‌شوند. اینترنشنال و منوتو رفتند؛ یعنی زورشان نرسیده است.

مهارت تحمل شرایط ابهام

«مهارت تحمل ابهام» یکی از مهارت‌های بسیار مهمی است که انسان‌ها خصوصاً، متدینینِ انقلابیِ حزب اللهی باید داشته باشند. برخی افراد به‌خاطر کم‌تحمل بودن در این زمینه، یک‌دفعه، کار غلطی انجام می‌دهند؛ مثلاً در موضع گیری و عرصه عمل، تندروی می‌کنند و از رهبر جلو می‌افتند. در دوران کرونا، این عدم تحمل برخی افراد بود که مسئله تقابل طب مدرن و قدیم را به وجود آوردند و به آن شکل مقابل رهبر ایستادند. شرایط کرونا به‌گونه‌ای مبهم بود که کارشناسان و مسئولان نمی توانستند پیش بینی دقیقی از آن داشته باشند لذا راهکار قطعی و دقیقی نیز وجود نداشت. مسئله جنگ غزه نیز همینطور مبهم است.

در اتفاقات اخیر غزه، سید حسن نصرالله دو سری صحبت کرد. قبل از سخنرانی ایشان، دنیا منتظر بود که اتفاق مهیبی رخ بدهد؛ اما سید حسن هر دوبار مبهم و دوپهلو صحبت کرد. سید بر اساس یک سری استراتژی حرکت می‌کند. جبهه مقاومت برای خودش استراتژی مشخصی را در نظر رفته است و منطقی است که جزییات آن را هم اعلام نکند. چنین فضایی برای ما ایجاد ابهام می کند و بی‌تاب می‌شویم و دچار شتاب‌زدگی و اشتباه می‌شویم. لذا باید روی خودمان کار کنیم تا مهارت تحمل ابهام را بدست آوریم و آن را در وجودمان پرورش بدهیم علی الخصوص بانوان که در شرایط مبهم، کمی بی‌قرار می شوند و نگران نتیجه و عاقبت کار!

قضاوت ممنوع!

ما حق نداریم مردم را قضاوت کنیم. خدا هر کس را با یک سری ویژگی آفریده است. مثلاً طرف لجباز است به‌خاطر این‌که خدا او را این جور آفریده است، فردا هم به‌خاطر لجبازی به او چوب نمی‌زند. ما افراد را قضاوت نمی‌کنیم که تحمل ابهامشان کم است یا نه! در این موارد اصلاً نمی‌توانیم مردم را قضاوت کنیم. در امر به معروف هم می‌گوییم شما مردم را قضاوت نکنید، فقط گناهش را به او بگوییم، «این کار تو غلط است. گناه است. این کار را نکن!» تمام شد. این که بگوییم «تو این کاره هستی، تربیتت فلان است، بی‌مذهبی، تو خلافکاری و …» قضاوت فرد مقابل است و ما اصلاً در مقام قضاوت نیستیم.

برخی این مطلب را خوب نفهمیده اند و در نهی از منکر و امر به معروف مردم را قضاوت می‌کنند. از آن طرف غربزده‌ها می‌گویند به کار مردم کاری نداشته باشید؛ اما صبح تا شب دارند مخالفین خود را قضاوت می‌کنند و سر تا پای منطق شان قضاوت است و تا به آن‌ها یک تذکر می‌دهی می‌گویند:« مگه شما خدا هستی که من را قضاوت می‌کنی؟»

ابهام در اتفاقات دنیا جاری است…

ما باید در حد توان سعی کنیم که ابهام را برطرف کنیم. اما برخی افراد هستند که کلاً یا صفر یا یک هستند. یا همواره در ابهام به سر می‌برند، یا از این طرف همیشه در حال رفع ابهام هستند و در این مسیر شتابزده عمل می کنند و توان خود را بی‌جا مصرف می کنند یا دچار اشتباه می شوند.

 ممکن است شخصی از بچگی کار کرده باشد؛ اما شخص دیگری هیچ کاری نکرده و ارث کلانی به او رسیده باشد و از نظر مالی از شخص اول بسیار جلوتر باشد. مگر خداوند در قرآن نمی‌گوید«لیس للانسان الا ما سعی»؟ درست است؛ افراد بسیاری با کار و تلاش به نتیجه رسیده‌اند؛ اما عده‌ای هم به نتیجه نرسیده‌اند. عده‌ای هم بدون کار و تلاش به چیزهای زیادی رسیده‌اند. فردی یک عمر نماز شب و… دارد اما یک لات و عرق‌خور از او جلو می‌زند و چشم برزخی‌اش باز می‌شود و «رسول تُرک» می‌شود. و ماجراهایی از این قبیل… بسیار زیاد وجود دارد. علت ماجراهایی از این دست، ابهام است. بسیار‌ی تلاش می‌کنند حکمت این اتفاقات را متوجه شوند؛ اگرچه بخشی از علت اتفاقات قابل فهم است اما واقعاً همه اش را ما نمی‌دانیم.  خداوند این گونه مقدر کرده است تا ببیند چه کسی بندگی‌اش را می‌کند و به سنت‌هایش اعتقاد و ایمان دارد. در ماجرای غزه، ما فکر می‌کردیم غزه پیروز شود، اما نشد؛ یا فکر نمی‌کردیم پیروز شود، اما شد در هر صورت ما بر اساس تکلیف پیش می‌رویم. از اتفاقات پیش رو هم نمی‌ترسیم.

یکی از مهمترین کلیدواژه‌ها در بحث رفع ابهام، «سنت‌های الهی» است. در سنت‌های الهی هیچ تبدیلی وجود ندارد و دقیق عمل می‌کند! ما باید خودمان را در آن مسیر و جریان قرار بدهیم و با اطمینان پیش برویم و تکلیفمان را درست انجام ‌دهیم.

خروج از ابهام؛ با تبعیت از ولی فقیه

ما بسیاری از اوقات نمی‌دانیم چه چیزی مهم است؟ باید سعی کنیم صاحب تحلیل شویم و وقتی به تحلیل درستی رسیدیم آن را منتشر کنیم(جهاد تبیین). بدون ترس و افتادن در تله ابهام، به تکلیف خود عمل کنیم. «مهارت تحمل ابهام» را در خودمان بالا ببریم! آقای زیاد نَخاله، مسئول جهاد اسلامی فلسطین در مورد شیعیان صحبت های بی پایه و اساسی کرده است که هرکسی شیعه باشد کافر است؛ اما ما از کفار هم کمک می‌گیریم، برخی از این افراد به اهل سنت قطر و عربستان متصل هستند، یعنی ما باید رهایشان کنیم؟ در غزه که همه این‌گونه نیستند. ‌آن‌ها مسجد علی بن ابی‌طالب(ع) و مسجد حضرت زهرا(س) دارند و از ارادتمندان به اهل بیت علیهم السلام هستند. قبر جد پیامبر صل الله علیه و آله و سلّم (حضرت‌هاشم) در آنجاست. از آن طرف سنی وهابی هم دارند. اگر از آن‌هاحمایت کنیم می‌گویند شیعه‌ها فلان هستند! اگر حمایت نکنیم کودکان مظلوم را می‌کشند. پس چه  باید کرد؟ این همان قصه ابهام است! خداوند برای ما راه‌حل‌هایی قرار داده است: «تبعیت از ولی فقیه در زمان غیبت امام معصوم» همان راه حل است. وقتی امام معصوم باشند، ما از ابهام در می‌آییم. در مورد امام حسین علیه السلام داریم که ایشان خون قلبش را داد که بندگان تو را از سرگردانی و سردرگمی و حیرت نجات بدهد.» حیرت همان ابهام است. این‌که دقت کنیم «ولی فقیه چه می‌گوید؟ قرآن و اهل بیت چه می‌گویند؟» به ما کمک می‌کند تا از این مسیر عبور کنیم. شرایط بسیار سختی است ولی به هیچ عنوان ناامیدکننده نیست!

(زیر شهر غزه سه لایه شهر وجود دارد. حدود ۵۰۰ کیلومتر تونل است در حالی‌که غزه به اندازه یکی از محله‌های بزرگ تهران است.کل تهران حدود ۲۷۰ کیلومتر مترو وجود دارد لذا ۵۰۰ کیلومتر تونل بسیار عجیب است و خدا می داند این ۵۰۰ کیلومتر تا کجا رفته است؟ اعلام می‌کنند تا سه روز سوخت دارند اما مبارزه تا چهل روز طول کشیده است. این امکانات و سوخت را از کجا می‌آورند؟ پس معلوم می‌شود در این تونل‌ها کارهایی صورت می گیرد!)

فرزانه سالاریمشاهده نوشته ها

Avatar for فرزانه سالاری

حسینیه شهید بهشتی

امکان ارسال نظر وجود ندارد!