بسم الله الرَّحمن الرّحیم
- محورهای صحبت آقای علی اکبر جباری دبیر تشکل راه بیداری
- جلسه ۱۱۵ مورخ ۱۰/۰۲/۱۳۹۹
- تولید نسل، از مصادیق مهم امر به معروف
یکی از اعضا پیشنهاد دادند یکی از راه حلهای معضل بیکاری و فروش رفتن کالای کارخانهها، افزایش جمعیت کشور است. با توجه به اینکه [حداکثر] ۵ الی۱۰سال برای برون رفت از بحران جمعیت جوان (نسل آینده) وقت داریم، پیشنهاد دادند که گروه راه بیداری در رابطه با بحران جمعیت نسل جوان برنامه و فعالیتهایی داشته باشد.
طی ۴ سال گذشته، یکی از دغدغه های تشکل راه بیداری ، بحث تولید نسل بوده است؛ چون یکی از ۱۲ مصداق امر به معروف و نهی از منکر هست که رهبر انقلاب در نوروز ۹۴ در حرم مطهر امام رضا علیه السلام به آن تاکید کردند. برای (افزایش) تولید نسل چند برنامه به ذهن متبادر میشود، که در گروه طی سالهای گذشته بحث و مسیرهایی امتحان شده است اما به علت کمبود نیروی انسانی طرحها متوقف شده است.
- سبک زندگی غلط از موانع تولید نسل
در بحث تولید نسل، موانعی وجود دارد که باید حل شود، یکی از آن موانع، بالارفتن سن ازدواج است؛ علل تأخیر در ازدواج هم متعدد است که یکی از مهمترین آنها مسائل اقتصادی است. مهمتر از مسائل اقتصادی، سبک زندگی و دیدگاه های غلطی است که باعث افزایش سن ازدواج شده است. برای اصلاح سبک زندگی، باید از نخبگان، صدا و سیما، آموزش و پرورش، وزارت علوم، حوزه های علمیه و … مطالبه داشته باشیم. به طور طبیعی، اگر سبک زندگی درست شود، موانع ازدواج برطرف میشود و سن ازدواج پایین میآید.
یکی از دلایل رشد کم جمعیت در مملکت ما، سبک زندگی است، الان اکثر افراد به تنهایی زندگی میکنند. درگذشته، وقتی کسی بچه دار میشد، همسایهها و اهل فامیل به او کمک میکردند؛ اما الان نهایتِ کمک، کمک پدربزرگ ومادر بزرگ است آنهم اگر پیر و ناتوان نباشند. سبک زندگی طوری شده است که ما نمیتوانیم به همدیگر کمک کنیم، حتی نمیتوانیم بدون هماهنگی قبلی، به خانه هم دیگر برویم. در گذشته(حدود ۳۰ سال پیش) زمانی که تلفن و موبایل نبود، خانواده بعد از خوردن صبحانه (ساعت ۶:۳۰ صبح نه اینکه نزدیک ظهر)،خانه را مرتب میکردند و ساعت ۸ صبح منتظر مهمان(حتی ناخوانده) بودند. اینطور نبود که از دوماه قبل چندین بار برای یک شب نشینی هماهنگ کنند و تدارک آنچنانی ببینند. در حالیکه در حال حاضر(با این سبک زندگی و تجملات آن)، حتی خواهر- برادرها خیلی راحت به خانه یکدیگر رفت و آمد نمیکنند. حال اگر زوج جوانی بچه دار شوند، مادر باید به تنهایی آن نوزاد را بزرگ کند. بعضی از وقتها، حتی مادر با کودک تنها در منزل بوده و نتوانسته، ابتداییترین کارها(مثل نماز خواندن و … ) را به موقع انجام دهد. در گذشته همسایه ها با یکدیگر رفت وآمد داشتند، اگر مادری کار داشت، بچه اش را دو ساعت پیش همسایه یا فامیل میگذاشت یا همسایه و فامیل دو ساعت پیش بچه می آمدند و مادر می توانست به کارش برسد. اما در حال حاضر فاصله ها از هم دور شده و اگر هم نزدیک باشد، بخاطر گرفتاریهایی که خود ما درست کردهایم(تکلفات و تجملات)، بچه کوچک نمیتواند بین آنها به راحتی بازی کند. گاهی اوقات کسی که بچه کوچک دارد از ترس آسیب زدن به این وسایل، منزل خواهر یا برادرش نمیرود. اگر رفت وآمدها سهل شود، افراد میتوانند به هم کمک کنند و فرزند آوری وفرزند پروری آسانتر می شد.
- زندگی گروهی، راهکاری برای حل بحران تولید نسل
یکی از پیشنهادات ما (برای افزایش جمعیت)، زندگی گروهی بوده است( بخش کارآمدی در تشکل راه بیداری به همین مناسبت راه افتاده است). به طور مثال، بنده سه ساعت وقت اضافه دارم، به جای اینکه بخوابم یا بی هدف در فضای مجازی بگردم و یا … میتوانم وقت بگذارم و بچه یک نفر دیگر را که کار واجبی برایش پیش آمده است، نگه دارم و هزینهاش را هم بگیرم، هم یک کار اقتصادی و هم کمک به هم گروهیام است. لذا در صورت فراهم بودن چنین امکاناتی، افرادی که شرایطش را دارند به جای ۲ فرزند، ۵-۶ بچه می آورند. اما در نبود چنین امکاناتی مادران بچه ها را به تنهایی بزرگ میکنند، پدرها هم سرکار هستند(نهایتا با کمک پدر بزرگ و مادربزرگ) لذا خیلی تحت فشار می باشند.
- رشد منفی جمعیت، معضل همه دنیا
موضوع تولید نسل(افزایش جمعیت)، یکی از مسائل بسیار مهم در تمام دنیا است. معضل اصلی بسیاری از کشورهای پیشرفته(صنعتی، رفاه و …) مسئله جمعیت است. متاسفانه در مملکت ما درصد تولید نسل به درصد مرده رسیده است(مساوی شدن آمار تولد با مرگ و میر) و افزایش جمعیتی نداریم. با این روند ۱۰ – ۲۰ سال آینده، معضل جمعیتی خواهیم داشت؛ بسیاری از افراد، مسن هستند و جمعیت (نیروی) جوانِ اقلیت باید برای اکثریتی مسن تلاش کنند. واقعا باید فکری کرد! جمعیت زیاد، عامل ایجاد قدرت استراتژیک از لحاظ تولید اقتصادی، مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و … می باشد.
- پیاده سازی یک نمونه راه حل معضل جمعیت
وقتی حضرت آقا ۷-۸ سال قبل فرمودند که « باید در سیاستهای کنترل جمعیت تجدید نظر کنیم و سیاستهایی در جهت افزایش جمعیت پیش بگیریم.» بنده در آن سالها خیلی تلاش کردم که با صحبت وسخنرانی این موضوع را برای افراد(حد اقل افراد متدین ) جا بیاندازم تا به فرزند آوری تشویق شوند. پس از مدتی احساس کردم که در تهران نمیشود کاری کرد و مقاومت بالایی حتی بین انقلابیون در برابر این موضوع وجود دارد؛ لذا در مناطق محروم خوزستان که هم جزء شیعیان و هم جزء سادات بودند، پیشنهاد میدادیم که بچه دار شوند و ما از آنها پشتیبانیکنیم، مثلا به بعضی ها قول ساخت خانه (ساده روستایی) یا کمک هزینه زندگی میدادیم. در آن سالها با توجه به توان محدودمان، به تعهداتمان عمل کردیم و در نتیجه آن تشویق ها و پیگیری ها موفق شدیم ۱۰ نفر به جمعیت کشور اضافه کنیم. الان هم این طرح قابل انجام است منتهی همت و نیروی کار میخواهد.
در کنار اصلاح سبک زندگی (در راستای فرزند آوری) در تهران، در مناطق محروم کشور نیز باید برای افزایش جمعیت تلاش کرد. در سال های اخیر شاهد مقاومت کمتر خانواده های تهرانی در برابر موضوع تولید نسل بوده ایم و در خانوادههای متدین انقلابی جرات پیداکردهاند که بیش از ۱-۲ بچه داشته باشند؛ اما متاسفانه در مناطق محروم، این قصه برعکس شده است؛ و تعداد بچه های خانواده های محروم هم به۲ – ۳ فرزند محدود شده است. در مناطق محروم بسیار می توان در این حوزه کار کرد، البته در خانواده های اهل تسنن در مناطق محروم، به علت کمک هایی که از این سو و آن سو می رسد، نرخ رشد جمعیت چند برابر است. البته عدد و رقمهایی که برخی از عمارها شلوغ میکنند و میگویند: “تا ۵ سال آینده، نصف جمعیت ایران، اهل سنت میشود _که ناخواسته منجر به دعوای بین شیعه و سنی می شود- آمار درستی نیست”؛ منتهی در بعضی نقاط زمینه برای افزایش جمعیت وجود دارد. اهل سنت این کار را کرده و توفیقاتی هم داشتند، ما نیز میتوانیم این کار را بکنیم.
افزایش جمعیت اهل سنت که باعث نگرانی عده ای می شود، باید بدانند ضرر دعوای میان شیعه و سنی بسیار نگران کننده تر است(اهمیت موضوعات را باید متوجه شویم). این نکته را بدانیم۹۰% اهل سنت کشور ما (علیرغم تصور خیلی ها) با انقلاب و مکتب اهل بیت بسیار همراه هستند، اسم بچههایشان را حسن و حسین میگذارند و بنده از نزدیک دیده ام روی دیوار مدرسه بزرگِ (منطقه ۱۰۰% سنی نشین کشور)، کلام امام خمینی(ره) «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» را نوشته بودند.
- کمک به افزایش جمعیت با فعالیتهای جهادی و اصلاح سبک زندگی
یک نفر از حضرت آقا پرسیده بود شما می فرمایید افزایش جمعیت و تولیدنسل، ما هم قبول داریم، منتهی در تربیت یک بچه ماندهایم، حالا مثلاً ۶- ۷تا بچه را چگونه تربیت کنیم؟ حضرت آقا فرمودند: « شما باید فضای تربیتی ایجاد کنید . وقتی فضای تربیتی ایجاد شد، خود آن بچه تربیت می شود. چه یک بچه، چه ده تا بچه.» مانند یک ماشینِ خالی که در حال حرکت است، چه یک مسافر و چه پنج مسافر داشته باشد، چه بهتر که خالی نباشد و ۵ مسافر داشته باشد. اما وقتی که ما ماشین نداریم، جابه جایی یک نفر هم برای ما مشکل میشود، مثل این است که ما آن یک نفر را روی دوش خود بخواهیم ببریم. مَثَلِ فضای تربیتی نیز اینگونه است. لذا ما این فضای زندگی جمعی را باید میان اعضای گروه ایجاد و تبدیل به الگو کنیم.
راهکار، برطرف شدن موانع اقتصادی، فعالیت های جهادی، اصلاح سبک زندگی و … است. اگر ما در گروه راه بیداری بتوانیم زندگی جمعی را پیاده کنیم به بقیه هم می توانیم بگوییم ببینید که امکان پذیر است. در آن صورت، تولید نسل(افزایش جمعیت) اتفاق می افتد. ما باید بتوانیم چنین فضایی بین ۵۰۰ نفر ایجاد کنیم و در چنین فضایی مشکلات اقتصادی، موانع ازدواج و در نتیجه موانع تولید نسل برطرف می شود انشاالله.
- جمعیت جهادگران مهدی (عج)
عنوان شورای جهادی تشکل راه بیداری، «جمعیت جهادگران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف» است. بعضی افراد نسبت به اسم امر به معروف و نهی از منکر حساس هستند ، به همین دلیل این عنوان انتخاب شده تا مانع مشارکت افراد خارج از گروه در فعالیت های جهادی(این گروه) نشود. متأسفانه در مناطق محروم، اوضاع به قدری خراب شده، که فعالیت ما از توزیع مستمر بستههای ارزاق، به توزیع مستمرآرد تنزّل یافته است، یعنی هم آنها به قدری اوضاعشان خراب است که محتاج نان شدهاند و هم توان ما کم شده است. درگذشته ، بسته ی ارزاق مرتب برای آنها ارسال می شد، اما الان به علت گرانی اجناس، توان ما نیز کم شده است لذا یک صندوق آرد تأسیس کردیم، عزیزانی که کفاره روزه دارند(خود یا آشنایان)، میتوانند به صندوق آرد واریز کنند. از طریق این صندوق، به طور مرتب، برای خانواده های نیازمند ماهی یک گونی آرد خریداری و ارسال می شود تا حداقل مشکل نان پیدا نکنند. بعضی از خانواده ها توانایی خرید ماهی حتی یک گونی آرد را ندارند.
- مطالبات ما در کنار صدا و سیما، تلاشی برای از بین بردن فساد
در مسئله جوجه کُشی و مسائل مشابه دیگر اولا بسیاری اوقات قبل از اینکه این موضوعات به صداوسیما کشیده شود، آن مطالبه در تشکل ما شروع شده و بعد صدا و سیما ورود کرده است. بعضی وقتها، مطالبه ای از طرف مردم مطرح و یا صدایی بلند شده، سپس صدا و سیما به سمت آن موضوع رفته است. ثانیا با تماسهایی که به صورت نقطهای انجام میدهیم، زمینه را از بین میبریم، چون اکثر مسئولین خیلی راحت میگویند صدا و سیمای حکومت برای فشار سیاسی دارد بر علیه دولت، سیاه نمایی می کند (با انتشار چنین اخباری). مشکل خیلی از مفاسد مثل جوجه کُشی، این نیست که مسئولین خبر ندارند(حتی اگر مسئولین خبر ندارند، یکی باید به آنها بگوید). مشکل این است که از مفاسد خبر دارند اما اقدامی نمی کنند! حتی وقتی صدا و سیما هم مشکلی را عنوان می کند، باز قدمی بر نمی دارند! مثالهای زیادی داریم که صدا و سیما به موضوعی پرداخته اما آن مسئله، برطرف نشده است. در طراحی عملیات تلفنی که برای اعضاء درنظر گرفته می شود، کار و تحقیق انجام میشود. کم نبوده است مواردی که، مسئولین عملیات یا خود اعضای تشکل زنگ زدهاند و اپراتور گفته که این موضوع را رها نکنید تا به نتیجه برسد. این تصور که اگر (موضوع مطالبه) به گوش مسئولین برسد، (مشکل) حل می شود، صحیح نیست. (یکی از مسئولین) خیلی وقیحانه اعلام کرد که درگذشته هم، این جوجه کُشی بوده است!! درصورتی که شما اگر به یک بچه پنجم-ششم دبستانی این مشکل را بگویید “ما یک سری جوجه مازاد داریم که اگر آنها را بزرگ کنیم قیمت مرغ پایین میآید و مرغداریها ورشکسته می شوند.” و از او راهکار بخواهید؛ می گوید: به جای این که جوجهها را بکُشید، به مردم فقیر بدهید تا در خانه آنها را بزرگ کنند؛ یا آنها را در طبیعت رها کنید.
لذا نباید فکر کنیم که چون صدا و سیما به یک معضل و مشکل پرداخته، اگر ما نیز در فعالیت هایمان بپردازیم، موازی کاری کرده ایم… و اتلاف انرژی است! این تلاشها برای از بین برن زمینه فساد هم مؤثر است.
از طرفی، مثلا پرونده زمین خواری هفت سنگان و نیاوران را چند ماه قبل از اینکه صدا و سیما به آنها بپردازد، گروه راه بیداری پیگیر آنها بود و تماس میگرفت. بعد چند ماه، رسانهای شد و بعد چند ماه رییس قوه قضاییه در مورد آنها موضع هم گرفت اما بعد از چندین ماه هنوز به نتیجه نرسیده است.(با اینکه ما هم به موازات صدا و سیما تلاش میکردیم) چون سطح فساد در آنها خیلی بالا است و بالطبع مفسدین هم خیلی مقاومت می کنند.
- کافی است یک «نه» بگویید.
بعضی وقت ها مطالبی (در تماسها) مطرح می شود که در خوراک فکری ذکر نشده، کار ما مطالبهگری است؛ قرار نیست ما، معضلات را حل و فصل کنیم. مثلا در جریان مطالبه برای شبکه ملی اطلاعات پاسخ دهنده تماسمان می گوید موانعی سر راه است که حل نشده است. ما فقط میگوییم شما مسئولید، مشکلات و موانع به ما ربطی ندارد، شما باید آنها را حل کنید. اصلاً اجازه ندهید که آنها شما را وارد جزییات کنند. اگر این اتفاق بیفتد- حتی اگر شما کارشناس باشید- میگویند سند و منبع آن را بیاورید و منبع شما را رد میکنند. در مطالبات، اصلاً وارد جزئیات نشوید؛ البته لازم است که ما در رابطه با موضوع مطالبه، تسلط نسبی داشته باشیم( که در خوراک فکری ذکر می شود). نکته دیگر این که اصلاً مهم نیست آن اپراتور قانع شود؛ مهم این است که یک «نه» از ما بشنود و از مطالبات زیاد مردم خسته بشوند.
- مطالبه اثر دارد.
در جلسهای رئیس صنف پوشاک درد و دل می کرد که یکی از معضلات ما این است که حداقل روزی ۱۵ نفر (نه ۱۵۰۰۰ نفر !!! )، به ما زنگ می زنند و نسبت به لباسهای نامناسب اعتراض میکنند و ما نمیدانیم با این تماسها چه کارکنیم؟ همین تعداد تماس به آنها فشار میآورد. -البته اتحادیه پوشاک کار مؤثری نکرده اما- بالاخره این پرونده در ذهنشان باز است تا افراد دلسوزی بیایند و بخواهند کاری انجام دهند. لذا خواهشی که دارم تماس بگیرید، با آنها بحث نکنید، خیلی کلی صحبت کنید. فقط کافی است یک نه بشنوند. استدلال ها و مباحثات شما به افراد بالاتر(مسئولین) منتقل نمی شود بلکه فقط تعداد و موضوع تماس منتقل میشود.
- دوقطبی سازی دنیا پس از جنگ جهانی دوم
(طراحی جنگ جهانی اول برای از بین بردن حکومت مقتدر عثمانی که در دست مسلمانان بود رخ داد، و در نتیجه عثمانی تجزیه و کشورهای منطقه مثل عراق و سوریه و … به دست انگلیس افتاد.) بعد از جنگ جهانی دوم و شکست متحدین و پیروزی متفقین، رسماً جلسهای بین متفقین-طرف پیروز(در رأس آنها، آمریکا و شوروی)- برگزارشد و دنیا را بین خودشان تقسیم (نصف)کردند. (نتیجه جنگ جهانی دوم از بین رفتن آلمان مقتدر بود). (آمریکا و شوروی هم) دنیا را بین خودشان نصف کردند؛ مثلاً کشور آلبانی و بلغارستان و چکسلواکی و برخی کشورهای خاورمیانه به شوروی رسید و برخی کشورهای اروپایی هم به آمریکا. کشورهایی که هر دو طرف دوست داشتند که مال آنها باشد، را نصف کردند مثلاً آلمان غربی، آلمان شرقی ، دو کشور مجزا با دو رئیس جمهور، دو نخست وزیر، دو صدراعظم، دو تیم ملی فوتبال، دو پایتخت، دو پرچم، دو سرود ملی، بودند. و همین اوضاع برای کشورهایی چون کره و یمن نیز وجود داشت و میان شوروی و آمریکا تقسیم شده بودند. کوبا، بولیوی، اوروگوئه و …برای بلوک شرق شدند در حالی که اصلاً آنجا جنگ نبود! اما حکومت ها، تصمیم گیری ها، فعالیت های اقتصادی_ اجتماعی حتی سبک زندگی آنها، از طرف رئوس این دو بلوک(شوروی و آمریکا) تعیین می شد. در بلوک شرق، مباحث سوسیالیستی و بحث برابری طبقات مطرح بود(برابری حقوق یک پزشک با یک کارگر). سوسیالیسم نِحله فکری مسائل اجتماعی بلوک شرق است. در مسائل اعتقادی کمونیسم(بی خدایی) رو مطرح کردند. در مسائل اقتصادی هم مارکسیسم را مطرح کردند؛ به عبارتی دولت مالک املاک مردم بود و به نحوی همه کارمند و کارگر حکومت بودند. کمونیسم ، مربوط به مسائل اعتقادی بود. در سمت دیگر، قصه لیبرالیسم و حقوق بشر و… مطرح شد. لیبرالیسم بحث آزادی بیان، حق رأی ، حقوق بشر و آزادی هایی که افراد باید داشته باشند و …. هر دو کشور به اسم اینکه می خواهیم سوسیالیسم را پیاده کنیم جنگ راه انداختند. شوروی به افغانستان حمله کرد که آنجا را آباد کند. آمریکا هم به ویتنام و بسیاری از کشورهای دیگر تا کنون حمله کرده و میکند، برای اینکه آزادی را به ارمغان بیاورد. واقعاً در آن زمان هیچ رقیبی جلوی این دو قطب نبود و دنیا بین این دوکشور تقسیم شده بود (حدود۴۰ سال دنیا درگیرجنگ سرد بود). آمریکا و شوروی بر سر ساخت تسلیحات کشتارجمعی با هم رقابت میکردند. بعد از فروپاشی شوروی، آمریکا یکه تاز عالم شد و سعی کرد خلاء شوروی را در کشورهای مختلف پرکند. میتوانیم بگوییم دهه هفتاد، دهه یکه تازی آمریکاست؛ دو آلمان متحد شدند و یکی از قدرتهای برتر اقتصادی و صنعتی گردید. از طرفی ژاپن از آثارجنگ جهانی فاصله گرفت، منتها کماکان زیر سلطه آمریکا بودند.
- پرتاب ماهواره نور به فضا اتفاق بسیار مهمی بود.
قصه ماهواره نور اتفاق بسیار مهمی است. در قصه ی پرتاب ماهواره ما جزء پنج – شش کشور دنیا هستیم که پرتاب ماهواره انجام داده است. آیا بین همه کشورهای جهان، فقط ۵ کشور توانایی پرتاب ماهواره را دارند؟ یعنی سایر کشورها نمی توانستند؟! میتوانستند اما نگذاشته اند. قلدر عالم که قبلاً با شوروی دنیا را تکه تکه کرده بودند، شوروی را کنار زد و خودش تنها ابرقدرت شد. بعد از آن، آمریکا نظم نوین جهانی را، مطرح کرد. با این عنوان که من می خواهم به عنوان صاحب و رییس شما، قانونها و نظم جدیدی را اعلام کنم و شما هم موظف هستید که اینها را انجام دهید. هرکس هم انجام ندهد، سرجایش مینشانم. در قصه پرتاب ماهواره، حتی اگر کشورهای خیلی بزرگ را هم بشماریم بیشتر از ۵- ۶ کشور می شود. در مباحث هستهای نیز، ما جزء ۸ یا ۱۰ کشور هستیم، درصورتی که ما در یک سری چیزهای خیلی ساده ماندهایم که آن کشورها در آنها خیلی پیشرفته هستند.
ماهواره، ماهواره بر میخواهد. ماهواره بر، یک موشک خیلی پیشرفته است که می تواند تا مدارهای زمین پرتاب شود. چند صد کیلومتر از زمین فاصله بگیرد و ماهواره را در یک مدار قرار دهد تا این ماهواره شروع به چرخیدن کند. کسی که آنجا ماهواره داشته باشد، هیچکس نمیتواند بر او سلطه داشته باشد. ما برای چک کردن اتوبوسها، تماشای زنده مسابقه فوتبال، شناسایی معادن، تماسهای اینترنتی، پخش شبکههای ایرانی برای سایر کشورها و … احتیاج به ماهواره داریم. این ماهواره ها اجارهای و برای آن ۵ کشور صاحب تکنولوژی ماهواره هستند و به راحتی میتوانند هراطلاعاتی بخواهند از ما بگیرند. بارها شبکه های ایرانی را در آمریکای جنوبی، اروپای غربی و …که از طریق ماهواره اجارهای پخش میشد، بسته اند. در حال حاضر ما اولا موشک ماهوارهبر داریم ؛ دوما تکنولوژی ماهواره خیلی پیشرفته است که در فاصله چند ده هزار متری از زمین، بچرخد و اطلاعاتی که می خواهیم به ما بدهد. ما به ماهواره در کلیه کارهای ارتباطی، ناوبری، مسائل زیست_محیطی، اکتشاف معدن، اینترنت، تلفن، صدا وسیما و … احتیاج داریم. لوازم ارتباطات جمعی اینها هستند و آمریکا و شوروی با کمک اینها ابرقدرت شده اند و ما نیز با این تکنولوژی ها ان شاء الله ابرقدرت خواهیم شد. ما از زیر بلیط آنها در مسائل ارتباط جمعی بیرون آمدیم؛ آنها با قلدری اجازه ندادند بسیاری از کشورهای مؤثر و بزرگ (حدود ۴۰-۳۰ کشور) ماهواره اختصاصی داشته باشند و تنها ۵ کشور توانستند این فناوری را داشته باشند(یکی از آن کشورها ما هستیم). در صنعت هستهای نیزعلیرغم میل (به اصطلاح) ابرقدرت جهان، نیز پیشرفت کرده ایم اما در بسیاری از مسائل(صنعتی) که از هستهای سطح پایینتری دارند درماندهایم، اما در صنعت هستهای و موشکی چون به حیات ما برمی گردد، پیشرفت کردهایم.
- ما میتوانیم!
هدف بنده این بود که توجه شما را جلب کنم که وقتی میگویند امریکا ابرقدرت بوده، یعنی چی؟البته ما هیچگاه قبول نداریم که آمریکا ابرقدرت بوده و هست. آمریکا در آن حالت قلدری به ژاپن و آلمان اجازه میدهد در صنعت خودرو تا انتها پیش بروند؛ اما مثلاً در مورد صنایع موشکی آلمان یا صنایع موشکی ژاپن، اصلاً چیزی به گوشمان نخورده است. چون صنعت خودرو برایش ضرری ندارد و تهدید محسوب نمی شود ولی موشکی برای آمریکا تهدید است. الان میانگین ژاپن و آلمان در صنعت خودرو از آمریکا قویتر است، اما در مسائل هستهای و موشکی (در مسایل حیثیتی مثل انرژی یا مسائل ارتباطی) وابسته هستند. در آینده دنیا، آقای دنیا کسی است که هم انرژی داشته باشد و هم بتواند به دیگران انرژی بدهد.
ما در شرایطی این ماهواره را پرتاب کردیم که
۱- ابرقدرت ها به بقیه اجازه داشتن این صنعت را ندادند(البته زورشان به ما نرسید). ۴۰ سال است که میخواهند اجازه پیشرفت به ما ندهند، منظور از پیشرفت، ساخت خودرو و… نیست. (البته در صنعت خودرو هم باید پیشرفته شویم.)منظور از پیشرفت، کلیدهای حیثیتی است که (ابرقدرتها) نمی گذارند بقیه (کشورها) به آنها برسند مثل موشکی، ماهواره و هسته ای .
۲- در شرایطی که دولتی سرکار است که رسماً لیبرال است. جزء اولین فعالیتهای دولت، تعطیل کردن سازمان پژوهشگاه فضایی کشور بود. در دولت قبل یک سازمانی درست شده بود که همه کارهای مربوط به هوا و فضا در آنجا انجام میشد. اما این دولت پژوهشگاه فضایی را بدون دلیل، تعطیل کرد. در آن ایام با تعطیلی صنایع هسته ای کشور، همه تربیت شدگان در زمینه کارشناسی هستهای اعم از دانشجو، استاد، کارشناس بیکار شدند. دو تا از رکنهای مؤثر ابرقدرت شدن ایران(هستهای و فضایی) را، این دولت تعطیل کرد.
وقتی درباره قاجار مطالبی می خوانیم، از آن حد از وادادگی و عدم وطن پرستی آنها تعجب میکنیم، ازاین روزها نیز ۱۰۰ سال بگذرد، خواهند گفت که این دولت بدتر از قاجار عمل کرد. رسماً ۲ صنعتی که ما را ابرقدرت میکرد را به بهانههای واهی، تعطیل کرد. حال بر فرض که دشمن به هسته ای، گیرداده بود و برجام هم قبول. چرا پژوهشگاه فضائی را تعطیل کردید؟ ساخت ماهواره را در چند دانشگاه ادامه دادند و [برای ساکت کردن انقلابی ها] گفتند ما فضایی را تعطیل نکردیم ببینید دارد کار انجام میشود.
۳- در سومین ماه درگیری همه دنیا با بیماری کرونا این اتفاق رخ داده است. در شرایطی که بسیاری از کشورهای پیشرفته مثل آمریکا و اسپانیا و ایتالیا و انگلیس و … از شدت فشار، مشکلات و … با وجود تمام ادعاها، جانشان به حلقوم رسیده است. به طور مثال ناو آمریکایی مستقر در خلیج فارس که برای تاثیر گذاری روی دولت و تعیین نخست وزیر عراق در منطقه حضور دارد، چهار هزار نفر در آن ناو مبتلا به کرونا شده اند. یا این که یکی از معضلات آمریکا در این شرایط کمبود قبر است، در چنین اوضاعی ایران موشک به فضا پرتاب کرده است!!! تاکید میکنم بگوییم ایران و نگوییم سپاه ، سپاه اگر کاری انجام میدهد بر دوش آن مردم محروم و مستضعفی ایستاده است که سیلی تحریم را تحمل میکنند و پای انقلاب و حکومت ایستادهاند.
- دست برتر ایران در مسئله امنیتی
در چنین شرایطی و در فضایی که دشمن مدام به دنبال اخلال و خرابکاری بود، مقابل چشمان باز دشمن (یک ماهواره چند میلیارد دلاری که صنایع موشکی سپاه را رصد می کند) پرتاب ماهواره انجام شد. وقتی متوجه شدند که ماهواره پرتاب شد، با قدرت اعلام کردند که ایران بیخود کرده که این کار را کرده، به شورای امنیت گفتند (این اقدام را) محکوم و آنها را تحریم کن، و مانند دفعات قبلی(پرتاب ماهواره ایران) نگفتند که ایران دروغ میگوید و فوتوشاپ بوده و …. در واقع این دفعه به قدری پرتاب ماهواره توسط ایران، پرقدرت و محکم بود که اینها غافلگیر شدند. این اتفاق که چگونه ماهواره و موشک ماهواره بر را به فضا فرستادند در حالیکه ماهوارههای آنها میتواند پلاک ماشینها را بخواند، بسیار مهم و ارزشمند است. در ماجرای شکار پهباد آمریکایی که قبلا در مورد آن صحبت کردم، مهم تر از شکار پهباد، اشراف و جنگ اطلاعاتی ایران بود که پیروزی بزرگی است. اینطور نبوده که وقتی اپراتور شیء ناشناس را دید، بعد از کسب تکلیف از مقامات پهباد را زده باشد،برای اینکار به زمان بیشتری نیاز است. این کار نشان میدهد که آنها با اشراف کامل اطلاعاتی منتظر پرنده بودهاند تا آن را بزنند. در جریان پرتاب ماهواره هم به همین ترتیب. ایران جنگ اطلاعاتی را در کنار جنگ تکنولوژیکی با هم به کار برده است و اگر تداوم یابد ثمرات آرا خواهیم دید. شایسته است که از شهید تهرانی مقدم یادی کنیم؛ که در جریان پیگیری همین موشک های ماهواره بر بود که آن انفجار(عامل شهادت) رخ داد و ایشان به شهادت رسیدند. موشک های ماهواره بر پروژه هایی بودند که به دست شهید تهرانی مقدم بود و ایشان این پروژه ها را به سرانجام رساند و دوستان ایشان، آن را عملیاتی کردند. قبلا در مورد شهید تهرانی مقدم صحبت کرده ام، ایشان دانشگاه نرفته بوده و با روزی بیست و یکی-دو ساعت کار، پدر علم موشکی شده اند.
- با احتیاط وارد بازار سرمایه شوید.
قبلا عرض شد که برای شرکت در بازار سرمایه، کد بورسی بگیرید و فقط در عرضه ی اولیه ها شرکت کنید. اگر کسی میخواهد در بورس فعال شود، باید: ۱. در عرضه اولیه (شرکت کند.) ۲. کسانی که پولی دارند که چهار- پنج سال اصلا به آن احتیاج ندارند و آن پول اصلا برایشان مهم نیست، ضمن مشورت با کارشناسان متعهد (وارد بازار سرمایه شوند.) برخی از کارشناسان بورس، در این راستا که سهام خود یا یک مشت سرمایه دار را گران یا ارزان کنند، به افرادی که میخواهند خرید و فروش کنند، اصطلاحا سیگنالهای غلط میدهند. مثلا میگویند فلان سهم خیلی خوب است، آن را بخرید، سرمایه داری چند ده میلیارد تومن از آن سهم دارد. به این صورت آن سهم را داغ میکنند و با خرید آن سهم، قیمت آن سهم قبل از اینکه به نقطه نزول برسد، دو برابر میشود و سرمایه آن آقای سرمایه دار برابر میشود. او نیز به ناگاه سرمایه اش را از آن سهم خارج میکند. این سود دو برابری، پول افرادی بوده است که به واسطه کارشناسی که سیگنال داده بود، اضافه شده است و اصل قضیه این است که تنها پول همین آقا در آن سهم بوده است که یک دفعه پول خود را از آن سهم خارج میکند و باعث میشود آن سهم زمین بخورد. چند ماه بعد دوباره همان سهم را با یک سوم قیمت میخرد و این سهم تبدیل به سهم خوب میشود و …. در چند بار رفت و برگشت، سرمایه ده میلیاردی یک نفر با چند تا کارشناسی که اجیر کرده، صد میلیارد تومن میشود. در بورس از این اتفاقات خیلی میافتد. لذا توصیه میکنم که کسی وام نگیرد تا وارد بورس شود. ممکن است پنج ماه بعد قیمت سهام شما به یک سوم، نصف یا … کاهش مییابد و نمیتوانید هم بفروشید-چون باید به یک نفر دیگر سهامتان را بفروشید و هیچ کس هم خریدار نیست، قسط وام را هم باید بدهید. این که برخی-برای سرمایه گذاری در بورس، خانه یا طلا فروختهاند، کار اشتباهی است. این کار برای افرادی است که سالهای سال در بورس بودهاند، و ابزارهای تکنیکال تحلیل سهام را بلد هستند. البته اگر برای عرضه اولیه کسی پول نداشت و وام بگیرد، اشکالی ندارد. در عرضههای اولیه –به جز شستا که سه میلیون سرمایه اولیه نیاز بود-، سرمایهای زیر یک میلیون نیاز بوده یعنی اصلا وام نمی خواسته است و طی یک سال هفت هشت برابر شده است.
عرضه سهام شرکتهای دولتی(در بورس ) از یک جهت، کار مثبتی است اما به این علت که همچنان مدیریت شرکتها برای خودِ دولت باقی میماند، مشکل خیلی حل نمیشود. نکته جالب در این بین، دست و پا زدن ضد انقلابها، سلطنت طلبها، منافقین و… علیه بورس است. [مضحک است باور کنیم]کسانی که آمریکا را به تحریم بیشتر مردم ایران برای افزایش نارضایتی و شورش علیه حکومت ایران تشویق میکنند، نگران سرمایههای مردم در بورس شدهاند!!!
دولت شرکتهای دولتی را (در بورس)عرضه میکند. شما هم فقط عرضه اولیه آنها(حتی شرکتهای خصوصی شان) را بخرید. این کار کمک است. الان چند ده هزار میلیارد تومان پول دست تامین اجتماعی آمده است. ( آنها که ادعا میکردند میخواهیم کیفیت درمان را بهبود ببخشیم و …) ، با درآمد حاصل از فروش ده درصد شستا – اگر مدیر خوبی باشند- میتوانند مملکتی را آباد کنند. آن چند ده هزار میلیارد تومان هم بجای اینکه (توسط مردم) سر از بازار خودرو، مسکن، سکه، دلار و … در بیاورد و اقتصاد مملکت را خراب کند، در یک جای خوب -که میتواند مشکلی از تامین اجتماعی را هم حل بکند- قرار گرفته است. اینکه توصیه میشود برای کمک به اقتصاد، وارد بورس شوید این یک کار حد و حدودی دارد، با گرفتن وام یا فروش ماشین و طلا و سایر سرمایه های زندگی وارد بورس نشوید. با پولی وارد بورس شوید که اگر سوخت و از بین رفت، ناراحت نشوید و به هم نریزید.
- مزایا و معایب لایحه عمومی-خصوصی
در پروژههای عمرانی و خیلی برنامههای کشور اخیرا لایحه مشارکت عمومی و خصوصی مطرح شده است. اصل این لایحه خیلی خوب است، موجب مشارکت مردم در اداره کشور میشود. منتها نحوه اجرای این لایحه است که بسیار خطرناک است. ما در کشور سازمان برنامه و بودجه داریم، هم در دولت قبل و هم در این دولت_علی رغم اعمال نفوذ روسای این دولتها- بدنه کارشناسی سازمان برنامه و بودجه خیلی خوب و موثر بوده است. یکی از نقاط ضعف دولت قبل، یکی کردن سازمان برنامه و بودجه بود. سازمان برنامه و بودجه را دولت آقای احمدی نژاد تعطیل کرد و به مدیریت فلان تبدیل کرد و به نحوی راه برای اعمال سلیقه رییس جمهور بسیار باز شد. این دولت هم یک جور دیگر…
سازمان برنامه و بودجه، بودجه کشور را بودجه بندی و به آن نظارت میکند، مجلس (فعلی) هم مثلا قرار است نظارت کند. در این اتفاق (لایحه عمومی خصوصی) سازمان برنامه را از چرخه خارج کردهاند، مجلس نیز به دست خودش، نظارتش را از چرخه خارج کرده است؛ لذا اگر بخواهیم پروژه ای را خصوصی کنیم، تعیین تکلیف آن، تنها به ۶ نفر سپرده شده است!!! به طور مثال اگر بخواهیم اداره یک مدرسه، کارخانه یا … (اداره یک بخش دولتی) را طی قراردادی به بخش خصوصی واگذار کنیم یا از سرمایه آنها کمک بگیریم به یک گروه شش نفره سپرده شده است! ظاهر قانونی هم دارد!! خود مجلس از اصل ۸۵ استفاده کرده است و گفته که من این اختیار را از خودم سلب میکنم و به آن شش نفر میسپارم؛ دولت هم با یک فضاسازی، سازمان برنامه و بودجه را از این چرخه حذف کرده تا کارشناسان سازمان برنامه و بودجه مزاحم نشوند!!!
به خاطر ضعف قانون یا نبود نظارت، رانت باعث این همه فساد شده است. حالا در این گروه ۶ نفره، صد برابر روال گذشته میتواند، رانتِ تولید و مفسدین جدید اقتصادی ایجاد کند و سرمایه ملت را بیش از پیش از بین ببرد. مفسدینی که با سرمایههای باد آورده چند هزار میلیاردی مملکت را اداره کنند، رسانه و آدم بخرند و … . در لواسان، ویلاهای چند صد میلیارد تومانی و آنچنانی -که آدم فقط در رویاها می تواند تصور کند- با پول همین مردم مستضعف ساخته شده است. بنیانگذار باستی هیلز یک فرد مفسد اقتصادی، بدهکار بانکی و … است و یک مشت آدم که یک شبه با رانتخواری و دزدی توانستهاند سرمایه های چند هزار میلیاردی را رقم بزنند و ویلا های چند صد میلیارد تومانی را بخرند و نگهداری بکنند ! البته ما نمی گوییم هر کس آنجا ویلا بخرد دزد است اما لواسان ۲۰- ۱۰ سال قبل اینجوری نبود. این پولدارها یک دفعه طی ۲۰-۱۰ سال پیدا شدند که با یک امکانات عجیب و غریبی ویلا بسازند و بعد با قیمت های سرسام آور بفروشند. این طبقات از کجا پیدا میشوند؟ از همین اتفاقات(رانت و موقعیت های ویژه بوجود آمده).
از طرفی دولت به نوعی دارد به امکانات و منابع کشور چوب حراج میزند. اگر شورای نگهبان و گروه های مطالبه گری محکم جلوی این جریان ایستادگی نکنند، به نظر میرسد، دولت یک سرزمین سوخته را تحویل دولت بعدی میدهد. حتی اگر فرضا بگوییم که آن سرمایه و آن چیزی که از بین میرود هیچ، باز هم این اتفاق کمی نیست. طبقه جدید مفسدینی که به وجود میآیند یا روز به روز قدرتمندتر میشوند- معضل اصلی هستند و میتوانند ده برابر فسادهای موجود، فساد انجام دهند.
موضوع اعاده اموال نامشروع مسئولین که توسط گروه پیگیری میشد و یک لوایحی هم به صورت ابتدایی مطرح و یک سری طرح ها تصویب شد؛ باید بدانیم این بازگشت اموال مهم است، اما مهم تر این است که هفت سرِ یک افعیِ هفت سر قطع شود، یعنی امکانات را از او بگیرد تا دیگر نتواند کار رسانهای انجام دهد یا افراد را بخرد، روز به روز قدرتمند شود و بیشتر از گذشته فساد کند. پس مطالبه هایی که ذیل لایحه ی مشارکت عمومی و خصوصی اعلام میشود را جدی بگیرید.
- اهمیت شبکه ملی اطلاعات
ما ماهواره را به فضا فرستادیم. باید از شر اینترنت جهانی هم خلاص شویم. مقصود این نیست که اینترنت جهانی قطع و شبکه ملی اطلاعات وصل شود؛ مقصود این است که هرفعالیتی که با شبکه داخل قابل رفع و رجوع هست، با شبکه داخلی انجام شود مثلا برای یک جستجوی ساده(انتخاب مدرسه احسن برای فرزندمان) لزومی ندارد جهان، از عنوان جستجوی ما مطلع شود! اما برای یک جستجوی علمی، اگر فقط شبکه ملی باشد، از یافته های جدید علمی در آن سوی دنیا بیخبر می مانیم. از آن طرف مفسده هایی که در شبکه اینترنت جهانی وجود دارد و در کنترل آن اختیاری نداریم. رسما اینستاگرام وسایر شبکههای پرمفسده این چنینی با ادعای جریان آزاد گردش اطلاعات و آزادی بیان، این موارد(مفسده ها) را رعایت نمی کنند و ازکسانی که علیه ما هستند، جانب داری میکنند. در این فضا اهمیت شبکه ملی اطلاعات خیلی روشن میشود حالا بحث اینکه در آن فضا بچه های ما ذبح میشوند به جای خود. این دلایل، منافاتی با این که ما در جنگِ نرمِ رسانه ای هستیم ندارد، در این جنگ، سرزمین نبرد را دشمن تعیین میکند. اگر ما به آن فضا (قلمرو) نرویم، دشمن آن قلمرو را به سلطه خود در می آورد لذا باید برای جنگ رسانه ای به آن فضا برویم و در آنجا بجنگیم.
- بازگشت آمریکا به برجام، اهمیتی ندارد.
در خبرها آمده است که ترامپ برای بازگشت به برجام، تمایل نشان داده است. این مطلب اصلا اهمیتی ندارد؛ اوباما که مقید به برجام بود منفعتی برایمان نداشت، حالا ترامپ بخواهد به برجام برگردد هم قطعا سودی برایمان نخواهد داشت. بعضی وقت ها این تحرکات برای این است که روی نتایج انتخابات اثر بگذارند. با قصه فشار، تحریم ها و هسته ای توانستند نظر مردم را به دولت فعلی جلب کنند؛ برای ادامه جریان حاکم بر دولت فعلی در دولت بعدی نیز پیش بینی میشود که از این قبیل کارهای تاکتیکی انجام دهند و بعد هم زیر حرفشان بزنند. لذا اینکه قرار است چه اتفاقی بیفتد، مهم نیست؛ آنچه مهم است این است که ما حدود یک سال تا قصه انتخابات ریاست جمهوری زمان داریم که از الان باید کم کم مقدماتش شروع شود.
- طرح دو فوریتی علیه شورای نگهبان در دقیقه نود
درمورد طرح دو فوریتی نمایندگان مجلس، علیه رد صلاحیت های گسترده شورای نگهبان، اگر تصویب هم شود، در شورای نگهبان به مشکل بر میخورد، در ضمن، مجمع تشخیص هم هست. این طرح چندان مهم نیست و تنها دست وپا زدن هایِ آخر این مجلس است. خیلی به آن اهمیت ندهید مهم این است که در مجلس بعدی حواسمان باشد که نمایندگان نه تنها خراب (فاسد) نشوند بلکه نسبت به ابتدای کار انقلابیتر هم بشوند.