امر به معروف و نهی از منکر به معنای عام آن یعنی هرگونه تلاشی که شخص به منظور اثر گذاردن در دیگری انجام می دهد، به گونه ای که او را وادار به انجام کار واجب کند یا از کار حرام باز دارد گفته می‌شود.

 

در بیان قلمرو امر به معروف و نهی از منکر از کلام شیوای استاد گرانقدر آیت الله مصباح یزدی بهره می‌گیریم. ایشان در این موضوع معتقدند که مصادیق امر به معروف و نهی از منکر در سه دیدگاه قابل بررسی است. «تعلیم جاهل ، تذکر و موعظه و برخورد اجتماعی با توطئه ها» که هر کدام برای اثرگذاری مطلوب در اسلام روش و مراتب خاص خود را می طلبد.

ممکن است «تعلیم» مهم ترین مصداق امر به معروف و نهی از منکر به معنای عام باشد. از طرف دیگر کاری مانند حرکت سیدالشهداء علیه السلام که منجر به شهادت آن حضرت علیه السلام شد نیز یکی از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر به معنای عام است. بنا بر این جهت مصادیق می توان هر سه دسته را برای امر به معروف و نهی از منکر در نظر گرفت.

 

تعلیم جاهل

اولین مصداق امر به معروف و نهی از منکر تعلیم است؛ گاهی فردی به دلایل مختلف از قبیل این که تازه به تکلیف رسیده، یا به مقتضای محیطی که در آن زندگی می کند نتوانسته احکام اسلام را یاد بگیرد، مثل این که از مرکز اسلام دور بوده و یا در منطقه ای تحت تسلط کفار زندگی می کرده، این فرد به اصطلاح نسبت به احکام اسلام جاهل قاصر است؛ یعنی کسی است که حکم یا راه اجرای آن را نمی داند و در بی اطلاعی خود مرتکب تقصیر نشده است. یعنی او در این امر کوتاهی نکرده است. تعلیم احکام اسلام به چنین فردی واجب است.

اما تعلیم این گونه افراد بر چه کسانی واجب است؟ یا چند نوع تعلیم داریم؟ آیا تعلیم باید فردی یا اجتماعی باشد؟ به صورت رسمی یا غیررسمی باشد؟

 

جاهل قاصر

تعلیم جاهل قاصر، واجب است؛ چنین تعلیمی باید با کمال نرمی، ملایمت و مهربانی انجام گیرد، چون طرف در جهل خود مقصر نیست. همچنین در این تعلیم به مقتضای سن، شرایط زندگی و مرتبه استعداد و فهم شخص، باید سعی کرد از شیوه های مناسب آموزشی استفاده کرد تا او بهتر یاد بگیرد.

مثلاً برا ی نوجوانی که تازه به سن تکلیف رسیده نمی توان همان روش آموزشی که برای افراد بزرگسال استفاده می شود به کار برد. و همچنین  روش آموزش بر حسب مراتب استعداد و معلومات نیز فرق می کند.

 

جاهل مقصر

جاهل، مقصر یعنی کسی که توانایی یاد گرفتن را داشته اما در این کار کوتاهی کرده است. در این فرض اگر شخص جاهل مقصر درخواست تعلیم کرد، لازم است به او تعلیم داده شود. اما اگر درخواست هم نکرد، ولی شما می دانید که جاهل مقصر وظیفه خود را نمی داند و در یادگرفتن آن کوتاهی کرده است، در این جا علاوه بر این که باید به او تعلیم داد، باید در تعلیم او روشی را به کار برد که او تشویق به یادگرفتن شود، و باید در او ایجاد انگیزه کرد. یعنی در این مورد باید روش پیچیده تری را در تعلیم به کار گرفت، تا این آمادگی در جاهل مقصر ایجاد شود و خود او درخواست تعلیم کند. در امر به معروف نسبت به جاهل مقصر روش کار پیچیده تر است. حال ممکن است بر حسب شرایط، تکلیف بر دوش یک فرد یا بر عهده ی نهادی مانند آموزش و پرورش باشد.

ابتدا باید کاری کرد که احتمال بدهد در نحوه انجام وظیفه اشتباه می کند.

 

جاهل مرکب

به کسی خطاب می شود که به خیال خود، حکم را یاد گرفته، روش انجام آن را می داند، ولی اشتباه می کند. در این جا فرض بر این است، که فرد، جاهل مرکب است. یعنی نمی داند و گمان می کند که می داند. چنین کسی را باید تعلیم داد، اما روش تعلیم چنین فردی پیچیده تر از دو روش قبل است. یعنی آن چنان باید با نرمی سخن گفت، که فرد آماده بشود. ابتدا احتمال بدهد که اشتباه کرده است. چون فرض ما این است که او گمان می کند وظیفه ی خود را درست انجام می دهد. لذا به آسانی قبول نمی کند که کارش غلط است. ابتدا باید کاری کرد که احتمال بدهد در نحوه انجام وظیفه اشتباه می کند. سپس عمل صحیح به او تعلیم داده شود.

مثلاً در مسائل فردی، افرادی هستند که قرائت نمازشان غلط است، ولی گمان می کنند درست است. یا فردی به خیال خود تکلیف اجتماعی اش را درست انجام داده است، اما اشتباه می کند. مثل همین وظیفه‌ی  امر به معروف و نهی از منکر.

عده ای که می خواهند امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهند، با تندی، ترشرویی، خشونت، و حتی گاهی با توهین به دیگران می گویند «آقا چرا فلان امر را انجام می دهی؟ » این فرد گمان می کند که وظیفه خود را به درستی انجام می دهد، اما از روی ناآگاهی همراه انجام تکلیف واجب امر به معروف، مرتکب گناه نیز می شود. این گناه توهین به مؤمن است که حرام است، ولو آن مؤمن گناهکار باشد.

صرف این که انسان برای «اتمام حجت» چیزی بگوید، کافی نیست

هر سه مورد، باید روش های آموزش متناسب با سن، استعداد و موقعیت اجتماعی افراد باشد، تا انسان در امر به معروف و نهی از منکر موفق شود. صرف این که انسان برای «اتمام حجت» چیزی بگوید، کافی نیست. در جامعه ی اسلامی باید افراد یا ارگان هایی باشند که عهده دار تعلیم با روش های مناسب شوند.

 

آموزش با توجه به شرایط

شرایط هر یک از این موارد فرق می کند، چه کسی باید متصدی تعلیم باشد؟ چه افرادی تعلیم داده شوند؟ چه کسی مدیر آموزشگاه ها باشد؟ چگونه معلمی سرکلاس برود؟ یا اگر نهادی متکفل این امر است باید همه ی این شرایط را رعایت کند و روشی فراگیر اتخاذ نماید، تا کسی که می خواهد یاد بگیرد، درست یاد بگیرد. هدف یاد گرفتن و یاد دادن به جاهل است؛

 

مصادیق تذکر و موعظه

شما اطلاع پیدا کردید که فردی علی رغم این که حکم را می داند و می داند که فلان کارگناه است، در عین حال، عالما و عامدا، آن گناه را مرتکب می شود. اما همین فرض چند حالت دارد

بعضی از اقسام دیگر امر به معروف و نهی از منکر مصداق موعظه و نصیحت کردن، و پند و اندرز دادن است. این قسم هم چند صورت دارد، که مصادیق آن فرق می کند. مثلا شما اطلاع پیدا کردید که فردی علی رغم این که حکم را می داند و می داند که فلان کارگناه است، در عین حال، عالما و عامدا، آن گناه را مرتکب می شود. اما همین فرض چند حالت دارد:

مراقب باشید خود دچار گناه مضاعف نشوید

۱ ـ  گاهی آن فرد به تنهایی و در خلوت گناهی را مرتکب شده است و شما به طور اتفاقی از عمل او اطلاع پیدا کردید، و او اصلا نمی خواهد کسی در مورد این مسأله چیزی بفهمد، حتی اگر متوجه شود که شما از عمل او اطلاع پیدا کرده اید، خجالت می کشد. خجالت دادن افراد، مصداق ایذاء مؤمن است و ایذاء مؤمن هم حرام است. باید به گونه ای با او صحبت کنید، که متوجه نشود شما از گناه او خبر دارید مثلا به نحوی او را آگاه و متنبه کنید، با کلی گویی، خواندن حدیث یا داستانی که از آن پند بگیرد، یا او را به مجلس موعظه ای راهنمایی کنید، به نحوی که او پند و اندرز بپذیرد، البته به گونه ای که آبروی او نریزد. اگر راز او را نزد دیگری فاش کنید و گناه او را به دیگران بگویید. بازگو کردن گناه دیگران، خود گناه کبیره است.

او یک گناه صغیره کرده بود، اما شما برای انجام تکلیف واجب، مرتکب گناه کبیره شدید!

 

۲ ـ ممکن است شخصی در خفاء گناه ساده ای را انجام بدهد، بعد شما گناه ساده او را به اسم نهی از منکر در جلوی دیگران بازگو کنید. حتی شما حق ندارید راز او را به پدر و مادرش بگویید! اولا او خجالت می‌کشد، که این خود یک گناه است. فاش کردن گناه سادۀ او شما را مرتکب یک گناه کبیره می کند. لذا او یک گناه صغیره کرده بود، اما شما برای انجام تکلیف واجب، مرتکب گناه کبیره شدید!

خداوند ستارالعیوب است، و راضی نمی شود که راز مؤمن برای دیگری فاش شود، و یا آبرویش بریزد.

مگر یک مورد که استثنا شده و آن این که راه اصلاح فرد گناهکار منحصرا در این باشد که به دیگری بگویید. یعنی به هر دلیلی اصلا حاضر نمی شود، دست از گناه خود بردارد، و تنها راه باز داشتن او این است که به شخص دیگری که می تواند او را از گناه باز دارد، فقط در این مورد جایز است گناه شخصی برای دیگری نقل شود، تا او آرام آرام شخص خلافکار را وادار به اصلاح کند. اما تا ممکن است باید خود شما او را از منکری که مرتکب آن می شود نهی کنید. اما به گونه ای تا آبروی مؤمن نزد شما نریزد و متوجه نشود شما خبر دارید. خداوند ستارالعیوب است، و راضی نمی شود که راز مؤمن برای دیگری فاش شود، و یا آبرویش بریزد.

 

اگر گناهکار فردی لاابالی باشد؟

۳ ـ قسم دیگر امر به معروف و نهی از منکر این است که فرد گناهکار انسانی لاابالی است. باید به نحوی او را از منکر نهی کرد که گرچه خود آن فرد هم ابایی نداشته باشد، ولی شما نباید به انتشار فحشا کمک کنید.

 

متجاهر به فسق

۴ ـ اما اگر کسی متجاهر به فسق بود، یعنی عملا در حضور دیگران گناه می کند و احساس شرمساری هم نمی کند. امر به معروف و نهی از منکر در مورد چنین کسی سخت تر از دیگران است. اینجا دیگر مسأله حفظ سر مطرح نیست. اول با قول لین، با ادب و احترام و با نرمی، او را موعظه کنید و از او بخواهید که گناه را ترک کند، یا به وظیفه ی واجب عمل کند.

اگر مرحله ی اول اثر نکرد، مرحله ی دوم کمی سخت تر است، روایت داریم«لم یتمعر وجهه غیظا لی قط» (۱) هنگامی که دیدید با زبان نرم و لین نمی پذیرد، عبوس کنید، با خشم و تندی به او بگویید، «صکوا بها جباههم »(۲)  باید آمرانه مسأله را به آن ها گفت. مصداق قدر متیقن امر به معروف، که همه ی معانی امر به معروف در آن جاری می شود، همین مورد است، که آمرانه گفته شود. اگر تأثیر نداشت، می توانید او را تهدید کنید نباید مصالح جامعه فدای این بشود که حرف حساب در شخص خلافکار مؤثر واقع نمی شود. نباید به گونه ای باشد که قبح گناه بریزد.

بسیاری از مشکلات ما از افراط و تفریط پیدا می شود. پند و اندرز دادن به این است که فقط انسان نتایج خوب و بدکاری را برای دیگران بگوید، تا خود افراد تشویق، و علاقه مند شوند، و انگیزه پیدا کنند، تا کار خوب را انجام دهند.

همه ی مسلمان ها باید فرد خاطی را امر کنند. در یک جمله باید به او گفت که باید این کار را انجام دهی. این مصداق قطعی امر به معروف و نهی از منکر است، که در آن علو و استعلا شرط است. علو و استعلاء، یعنی از موضع بالاتر به طرف مقابل بگوید این کار را باید انجام دهی. بعد از این که این مراحل انجام گرفت، اگر باز هم، شخص گناهکار به خلاف خود ادامه داد، در این صورت مراتب دیگری پیش می آید، و شرایط دیگری دارد.

منبع: کتاب آذرخشی دیگر از آسمان کربلا

مدیر سایتمشاهده نوشته ها

Avatar for مدیر سایت

شهید طهرانی مقدم

امکان ارسال نظر وجود ندارد!